سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: کارنامه سینمایی افخمی با حاشیه عجین شده است. میزان بازیگوشی و تجربهگرایی افخمی به حدی است که ناخواسته او را درگیر حواشی زیادی میکند. افخمی هم فیلم ساخته، هم در هیئت نماینده مجلس چهار سال نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشته، هم سراغ سریال سازی رفته و هم اجرای مهمترین برنامه تلویزیونی این سالها درباره سینما را بر عهده گرفته است. این میزان تنوع در کارنامه افخمی را کنار پروژههایی بگذارید که نصفه نیمه انجامشان داده تا متوجه شوید با چه آدم بازیگوش و در عین حال تنبلی سر و کار دارید.
افخمی اُستاد اظهارنظرهای جنجالبرانگیز هم هست. همین چند سال پیش بود که در یک مجادله دو طرفه حسابی از خجالت مانی حقیقی درآمد و بعد با او پشت میز مناظره نشست و ماجرا را به خوبی و خوشی فیصله داد یا در همین برنامه هفت کلی اظهار نظر جنجالی داشته که باعث شده مخالفان فراوانی پیدا کند. چه عقاید بهروز افخمی را قبول داشته باشید چه از عقاید او بدتان بیاید نمیتوانید بیتفاوت از کنار این آدم عبور کنید. ناخواسته در قبال او موضعی اختیار خواهید کرد؛ یا موافق او خواهید بود یا مخالفش. یا او را دوست خواهید داشت یا از او متنفر میشوید. مثل خیلیها که با توجه به موضعگیریهای صریح افخمی نسبت به فیلمسازان و سینماگران پرطرفدار سینمای ایران کاملاً بیدلیل از او متنفر شدهاند.
افرادی که امروز از افخمی به عنوان مجری هفت متنفر هستند یک نکته را در نظر نمیگیرند و آن نکته این است که افخمی یک فیلمساز طراز اول و درجه یک است. به شهادت «عروس»، «شوکران» و «گاوخونی» افخمی کارگردانی است که از اغلب همکارانش سینما را بهتر میشناسد. بلد است فیلمنامه بنویسد و بلد است آن فیلمنامه را بهترین شکل کارگردانی کند.
ما در سالهای پس از انقلاب فیلم تریلری به جذابیت شوکران نداشتهایم. فیلمی که انگار حال و هوا و اتمسفر یک دوران را درون خودش فشرده کرده است. فیلمی که بیش از هر فیلم دیگری میتواند حال و هوای دوران خودش را به سادهگی به تماشاگر منتقل کند. شوکران آنقدر فیلمنامه درجه یک و سطح بالایی دارد که نمیتوان حتی از آن یک اشکال کوچک گرفت. افخمی با عروس ثابت کرده میتواند نبض تماشاگران را در اختیار بگیرد و میداند چگونه با تعریف یک داستان پرهیجان آنان را به سالن سینما بکشاند.
با «گاوخونی» ثابت کرده بلد است یک داستان غیرتصویری را به خوبی تصویری کند طوری که کارش از حد یک فتورمان فراتر برود. افخمی سینماگر کاربلدی است. این را کارنامه پرفراز و نشیبش نشان میدهد. حتی وقتی سراغ پروژه نیمهتمام علی حاتمی میرود آن را بسیار دگرگون میکند و به جای یک فیلم قهرمانپرور یک درام معمایی/ هیچکاکی تحویل تماشاگر میدهد. به همین خاطر نمیتوان افخمی را آدم بیسوادی دانست که از روی بغض و حسادت حرف میزند. این مهمترین نکتهای است که بسیاری از سینمادوستان ایرانی به آن توجه نمیکنند.
اما چیزی که درباره افخمی کمی آزاردهنده است تغییر مواضع صد و هشتاد درجهای او نسبت به بسیاری از امور اجتماعی دور و برش است. افخمی نیمه دهه هفتاد با افخمی نیمه دهه نود تفاوت بسیاری دارد. این تفاوت اصلاً چیزی بدی نیست به شرطی که سرانجامش به تضاد نرسد. افخمی امروز با افخمی آن سالها تضاد دارد و این تضاد چیز خوبی نیست، چرا که از آن برداشتهای غلطی میشود. ضعف دوم افخمی بازیگوشی و تنبلی اوست. افخمی اگر صرفاً فیلمساز باقی میماند به یک چهره بیبدیل در عرصه کارگردانی تبدیل میشد.
حسرتی که همیشه به عنوان یکی از طرفداران افخمی خوردهام این است که چرا سازنده شوکران باید به ساخت فیلمی مثل «روباه» راضی شود؟ به نظرم شوکران پنجاه درصد پتانسیل واقعی افخمی است. افخمی هیچوقت از همه پتانسیل خود برای ساخت یک فیلم سینمایی استفاده نکرده است و همین عدم استفاده از تمام ظرفیتش باعث شده او آثار نازلی مثل روباه بسازد. افخمی اگر تمام هوش و حواس و انرژیاش را معطوف به فیلمسازی میکرد از بسیاری از فیلمسازان مطرح سینمای ایران فیلمساز بهتری بود. اما بازیگوشیها و تنبلیهای بیمورد او ما را از داشتن یک فیلمساز بزرگ محروم کرده است.
اما در مورد برنامه هفت که افخمی اجرایش میکند باید بگویم من از اجرای او رضایت دارم و این رضایت ارتباطی با درست بودن مواضعش ندارد. من هم مثل بسیاری از سینماگران با اکثر مواضع او مخالفم، اما اجرایش را دوست دارم. افخمی به خوبی توانسته هفت را از بیخاصیت بودن نجات دهد. هفت بر خلاف دوران گبرلو هویت پیدا کرده و توانسته به صدر اخبار سینمایی کشور بازگردد. همه مخالفان و موافقان این برنامه بیننده آن هستند تا دربارهاش موضع بگیرند و این صاحب موضع و هویت بودن مستقیماً به خود افخمی مربوط میشود.
افخمی هفت را بدل به برنامهای کرده که سر و صدا ایجاد میکند و دیده میشود. دیگر مثل دوران قبل از افخمی نیست که ندیدن هفت با دیدنش فرقی نکند. این بزرگترین دستاورد هفت برای سینمای ایران است. چه از این برنامه خوشتان بیاید چه نه، آن را میبینید تا دربارهاش اظهارنظر کنید و حرفی برای گفتن داشته باشید. از این منظر افخمی مجری خوبی است. اوست که توانسته به دیدهشدن دوباره برنامه کمک کند و اوست که توانسته هفت را به صدر اخبار بازگرداند.
افخمی سال 95 را به عنوان مجری برنامه هفت پشت سر گذاشت، برنامهای که شبیهترین چیز به خود افخمی بود. جنجالی، پر سر و صدا و جذاب. با افخمی امروز به عنوان یک منتقد سینمایی خیلی مخالفم. اما نمیتوانم دوستش نداشته باشم. نمیتوانم آن صورت آرام و راحتش را هنگام اظهار نظرهای جنجالی از ذهنم پاک کنم و نمیتوانم از کنار این نکته بگذرم که با وجود امثال او بود که به جای غوطه خوردن بیدلیل در سینمای بیمزه و بیخاصیت اُروپا جذب بزرگانی مثل فورد و هیچکاک شدم. افخمی امروز را نمیفهمم. این تغییرات گاه و بیگاه و مواضع متضادش را درک نمیکنم. اما این را هم کتمان نمیکنم که او یکی از بهترین کسانی است که سینما را میفهمد. به قهرمان و ساخت فیلم برای پرده بزرگ اعتقاد دارد و میتواند قهرمانانی جذاب از جنس بهترین نئونوآرهای هالیوودی خلق کند. کسی که بتواند سیما ریاحی شوکران، حمید خوشمرام عروس و جوانک گاوخونی را به سینما پیشکش کند قطعاً آدم بزرگ و فهمیدهای است. حتی اگر حرفهای اشتباه بزند باز هم آدم فهمیدهای است. سوال اصلی اینجاست: آیا مخالفان امروز افخمی توانایی ساخت یک فیلم مثل شوکران را دارند؟ من که بعید میدانم جز دو سه نفر
توان این کار را داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید