نسیم: دبیرخانه جشنواره فیلم فجر در حالی سه فیلم اولی را برای حضور در بخش سودای سیمرغ معرفی کرد که پیشتر از حضور 2 فیلم اولی در این بخش صحبت شده بود.
با این حال به مانند بسیاری دیگر از حرف های ما ایرانیان که با تغییر نهایی نسبت به وعده اولیه از حرف به فعل بدل می شود وعده ابتدایی دبیرخانه جشنواره مبنی بر معرفی 2 فیلم به جشنواره هم تغییر یافت و به جای 2 فیلم این 3 فیلم بودند که به جشنواره معرفی شدند.
"من"، "ابد و یک روز" و "ایستاده در غبار" سه فیلمی هستند که از سوی دبیرخانه جشنواره سی و چهارم فیلم فجر برای حضور در بخش مسابقه اصلی معرفی شده اند اما نکته اینجاست که به غیر از "ایستاده در غبار" ساخته محمدحسین مهدویان که اثریست در گونه دفاع مقدس و بازخوانی بخشهایی از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان را انجام می دهد دو فیلم دیگر از جمله آثار اجتماعی جشنواره امسال هستند که مطابق معمول فضایی تیره و تار بر آنها حاکم است.
*وقتی عضو هیأت انتخاب هم تلخی را تأیید کرد
تلخ بودن اغلب آثار امسال جشنواره نکته ای بود که اولین بار فریدون جیرانی یکی از اعضای هیأت انتخاب درباره آن صحبت کرد. جیرانی در خلال صحبتهایش درباره پیشرفت نسل تازه فیلمسازان از غلبه نوعی تلخی که البته اجتماعی است بر آثار حرف زده بود.
البته این نکته ای نبود که محدود به جشنواره امسال باشد و در جشنواره سال قبل نیز کم نداشتیم آثاری را که به جای امید دادن به مخاطب که در شمول اهداف دفترچه سیاستهای سازمان سینمایی در سالهای اخیر بوده است بیشتر به مأیوس کردن مخاطب و نومیدی او نسبت به فضای داخلی پرداخته اند.
حالا امسال نه فقط به گفته یک عضو هیأت انتخاب غلبه آثاری با درونمایه تلخ را در جشنواره شاهد خواهیم بود که دو عنوان از فیلم اولیهای راه یافته به بخش مسابقه نیز در گونه سینمای اجتماعی کاملا تلخ جای می گیرند.
*فقر، گرفتاری و بدبختی و دیگر هیچ!
"ابد و یک روز" ساخته سعید روستایی که نام سعید ملکان را به عنوان تهیه کننده دارد از جمله این فیلمهاست. این اثر که نگاهی دارد بر زندگی خانواده ای جنوب شهری تقریبا از ابتدا تا انتهای اثر شرحی از بدبختی، فقر و گرفتاریهای مالی که این خانواده با آن روبرو هستند را ارائه داده است.
در این فیلم هرچند خواسته شده از معضل اعتیاد به عنوان عاملی بر گرفتاری یاد شود اما چینش اتفاقات طوری فیلم را پیش می برد که مخاطب حین فیلم به تدریج نوعی حس منفی نسبت به جامعه ای پیدا میکند که کاراکترها در آن به سر میبرند. شاید یکی از سیاهنمایانهترین نقاط فیلم جایی است که بنا میشود این خانواده دختر خود را در قبال چند میلیون پول به عقد یک افغان درآوردند و به نوعی به معامله ای کاملا دون شأن اخلاقیات دست زنند. در این نقطه اثر بیش از هر چیز بر تاریکی برآمده از فقر و نداشتن گریزگاهی برای برون رفت از آن است که تأکید شده است.
"من" ساخته سهیل بیرقی دومین فیلم اولی راه یافته به سودای سیمرغ است که در آن نیز بیش از هر چیز بر گرفتاریهای اجتماع ایران تمرکز شده است. در مرکزیت این فیلم زنی را میبینیم که با کلاهبرداری روزگار می گذراند؛ زنی که بسان شرخرهای دهه های چهل و پنج توانایی این را دارد که هر گره ای را با کلاهبرداری و دور زدن قانون باز کند.
در طی مرور زندگی این زن و آدمهایی که برای رفع مشکلاتشان پیش وی می آیند نیز بیش از هر چیز این فضایی مأیوس کننده از اجتماع ایرانی است که به چشم می خورد.
*آیا این آثار می توانند توجه مخاطبان را به خود جلب کنند؟
هرچند در اداوار مختلف جشنواره فیلم فجر هم داشته ایم آثاری را که سعی کرده اند با تمرکز بر نقاط منفی اجتماع ایران شرایطی را برای پیدا کردن مشتری فرنگی برای خویش بیابند اما کمتر دوره ای بوده که از یک طرف عضوی از هیأت انتخابش بر تلخ بودن غالب آثار تأکید کند و البته دبیرخانه جشنواره نیز دو عنوان از آثار کاملا تلخ فیلم اولی را لایق حضور در بخش مسابقه بداند.
آیا چنین جشنواره ای خواهد توانست مخاطبانی را که دوستدار تنوع مضمونی در آثار هستند را قانع کند؟
دیدگاه تان را بنویسید