پدیده ناشنوای دنیای کاریکاتور +تصاویر
این روزها درحالی علیرضا سن ۲۳ سالگی را تجربه می کند که نابغه ناشنوای ما از ۱۶ سالگی وارد فضای کاریکاتور شده و بسیاری از مردم نمی دانند طراح بسیاری از کاریکاتورهای زیبا یک جوان ناشنوای گرگانی است.
از شنیدن صدای خوش محروم هستم
علیرضا باقری که مادرزادی ناشنوا به دنیا آمده هنوز صدای کف زدن های داخل سالن را نشنیده است. خودش می گوید:« از شنیدن صداهای خوش و دلنشین در هر زمینه محرومم.»
بعد از آن سال بود که کارش را ادامه داد. این بار دیگر ترس کشیدن چهره کاریکاتور اطرافیانش را نداشت. تکرار موفقیت های علیرضا در جشنواره های مختلف نشان داد که کارهایش اتفاقی نیست. او در خصوص اولین حضورش در جشنواره کاریکاتور می گوید: «با دیدن داور جشنواره سوژه خودم را انتخاب کردم و شروع به کشیدن کردم. داور مسابقات بعدا در مصاحبه های خود من را پدیده مسابقات معرفی کرد.»
علیرضا متولد ۱۴ دی ماه ۱۳۷۱ است. فوق دیپلم گرافیک رایانه دارد و ساکن گرگان است. شاید خودش هم فکر نمی کرد خط خطی های دوران کودکی اش در نهایت او را به یکی از بهترین کاریکاتوریست های جوان تبدیل کند. برایمان از کودکی اش این طور نوشت: «دوران کودکی ام با طراحی و نقاشی گذشته است. خط خطی هایی که هنوز هم دوستشان دارم.»
هیچ کس را با کاریکاتورهای ناراحت نکردم
خانواده اش را همراه و مشوق خود می داند. در سال های ۸۶ و ۸۷ به اولین کلاس های طراحی رفته و از این که تخته شاسی دستش گرفته خیلی خوشحال بوده است. او می گوید:« استاد نقاشی ام زمینه کاریکاتور را برای من مناسب دید و استعدادم را کشف کرد و تشویقم کرد تا در کاریکاتور کار کنم.»
علیرضا به همین سادگی در دنیای هنر دنبال لبخندی رفت که می تواند روی صورت ها بکشد. کاریکاتورهای او تا امروز خنده را به لب خیلی ها نشانده است. خودش در خصوص اینکه آیا کسی را از کشیدن کاریکاتورش ناراحت کرده است؟ می گوید: «تا به حال کسی را از کشیدن کاریکاتور ناراحت ندیده ام. با توجه به اینکه نگاه اسلام به انسان یک نگاه همواره با احترام است من معتقدم که کرامت و بزرگی انسان نباید دستخوش تمایلات یک هنرمند قرار بگیرد حتی اگر آن انسان متخلف باشد یا مستحق مجازات. در ایران یک هنرمند کاریکاتوریست انسان را همانند جوامع غربی که دم از دموکراسی می زنند قربانی نمی کنند.»
او در ادامه حرف هایش از این می گوید که نگاه و عکس العمل کسانی که کاریکاتورشان را کشیده خوب بوده و تابه حال مشکلی در این زمینه نداشته و حتی سفارش های زیادی هم در زمینه کاریکاتور به دلخواه خود افراد داشته است.
مردم برای کشیدن کاریکاتورهایشان صف می کشند
علیرضا با همان زبان خودش به ما می فهماند که در جشنواره و یا نمایشگاه هایی که شرکت می کند افراد جهت کاریکاتور شدن خودشان و یا حتی اعضا خانواده صف می کشند و این نشان می دهد نگاه جامعه به حوزه طنز تغییر کرده است. او می گوید: «خوشبختانه با عنایت و لطفی که مسئولان و مردم نسبت به من دارند بارها اتفاق افتاده که در مجامع عمومی داوطلبانه درخواست می کنند که چهره آن ها را کاریکاتوری کنم و من با کمال میل خواسته آن ها را انجام می دهم ولی به هیچ وجه دوست ندارم که بدون اجازه کسی کاریکاتور کسی را بکشم.»
از او می پرسم که ناشنوایی در کارش تاثیر گذاشته است یا نه و او خیلی قاطع با حرکت دست و سر یک کلمه می گوید:«نه.» علیرضا در ادامه برایم در این خصوص می نویسد: «البته طبیعی است که به علت ناشنوا بودن مشکلاتی دارم. چون ابزار ارتباطی ام با افراد جامعه از طریق دیداری، نوشتاری و لب خوانی است اما در آموختن و فراگیری نهایت سعی و تلاش خود را می کنم.»
او علاوه بر کاریکاتور نقاش خوبی است چرا که اعتقاد دارد یک کاریکاتوریست ابتدا باید نقاشی را به خوبی بلد باشد. از او در خصوص نقاشی اش از چهره امام خمینی(ره) می پرسیم و برایمان می نویسد: «من به موازات کاریکاتور سبک رئال هم کار می کنم و به درخواست یکی از بزرگواران شورای شهر گرگان چهره امام را به تصویر کشیدم که مورد استقبال مردم قرار گرفت.»
همه می گویند به تهران مهاجرت کن!
علیرضا هرچند که این روزها برای بسیاری از نشریات و روزنامه های معتبر کاریکاتور می کشد و حسابی میان اهالی مطبوعات گل کرده اما از بی توجهی ها گله دارد. «می توانم بگویم که کمترین حمایتی از من و حرفه ام انجام نمی شود. اکثر افرادی که زمینه های کاریکاتور فعالیت می کنند به ویژه اساتید فن توصیه شان این است که به تهران بروم. چون در آنجا جای ارتقا و پیشرفت برای من بیشتر وجود دارد.»
بسیاری از موفقیت های امروز را باید در تلاش ها و همراهی های پدرش جستجو کنیم. پدری که این روزها واسطه ارتباطی مطبوعات با علیرضا شده است. پدر از همکاری علیرضا با مطبوعات می گوید: «پسرم تا به امروز با بسیاری از رسانه های استانی و کشوری کار کرده و طرح هایش از همشهری و اطلاعات و ایران تا تماشاگر و پنجره و باقی نشریات کار شده و اهالی رسانه وقتی کارهای علیرضا را می بینند علاقهمند می شوند تا با او همکاری کنند.»
سوژه از پدر تصویر سازی از پسر!
نکته جالب ماجرا سوژه های سیاسی و اجتماعی است که علیرضا برای این رسانه ها به تصویر می کشد. پدر هرچند که اصرار دارد فعالیت های پسرش رنگ و بوی سیاسی پیدا نکند اما او در این میان وظیفه دارد تا سوژه ها را برای پسر توضیح دهد و در مورد اخبار و اتفاقات روز او را آگاه کند تا پسر بتواند سفارش رسانه ها به خوبی برایشان آماده کند.
اما علیرضا غیر از کار مطبوعاتی آرزوهای دیگری هم در سر دارد. «من خودم خیلی دوست دارم اندک چیزی را که در زمینه کاریکاتور یادگرفتم به دیگران بیاموزم. لازمه این کار این است که از سوی مسئولان مربوطه حمایت شوم اما با توجه به پیگیری های مکرر تاکنون موفق به اجرای این کار نشده ام.»
علیرضا به دلیل مشکلات نگارشی که دارد در شبکه های مجازی و موبایل کمتر وارد می شود ولی از طریق فیس بوک و ایمیل دوستان زیادی پیدا کرده است که علاقه مندی خودشان را به آثار او نشان داده اند.
قید ادامه تحصیل را زده ام
او به ادامه تحصیل هم فکر نمی کند چرا که بعد از ورود به دانشگاه با زحمت زیادی توانسته کاردانی را بگیرد و به همین فوق دیپلم قناعت می کند و تمام انرژی اش را برای کاریکاتور می گذارد.
برای آخرین سوال از او می پرسم که چرا انقدر سخت مصاحبه می دهد و او هم کاغذ و قلم را از من می گیرد و می نویسد:«چون خبرنگاران برای اولین بار می خواهند با من ارتباط برقرار کنند سخت است. با توجه به اینکه ناشنوا هستم این برقراری ارتباط برای هر دو طرف مشکل دارد. تا جای ممکن سعی می کنم مصاحبه حضوری ندهم و با توجه به اینکه دوست ندارم هیچ تقاضایی را بدون پاسخ بگذارم به صورت کتبی مصاحبه می کنم.»
دیدگاه تان را بنویسید