مردم به بنیاعتماد، اعتماد دارند
سعید صادقی عکاس مطرح دفاع مقدس، رخشان بنیاعتماد را یک مادر به معنای حقیقی کلمه نامید.
پرونده شماره جدید هفتهنامه «کتاب هفته خبر» به رخشان بنیاعتماد و سینمای این هنرمند اختصاص دارد.
در این پرونده مطالب مختلفی در مورد این فیلمساز سرشناس نوشته شده که یکی از آنها یادداشت سعید صادقی عکاس مطرح دفاع مقدس است.
متن کامل نوشته صادقی در مورد رخشان بنیاعتماد به این شرح است:
«معمولا خانم ها را با عواطف و احساساتشان میشناسند. طبیعی هم هست، یکی از وجوه پررنگی که سبب امتیاز خانمها از آقایان میشود همین عواطف و احساسات است، اما آثار خانم بنیاعتماد آمیزهای است از خرد و احساس. من به دیگر فیلمسازان زن سینمای ایران هم احترام میگذارم، اما جایگاه ویژهای برای خانم بنیاعتماد قائلم.
او صرفا یک داستانپرداز یا سینماگر حرفهای نیست. او یک مادر به معنای حقیقی کلمه است. مادری که احساساتش باعث نمیشود صرفا از منظری عاطفی با مسائل برخورد کند. مادری که رنج و زیبایی را با هم درآمیخته. درست مثل خود «ننه گیلانه» که تنها مادر یک سرباز جانباز نیست، که مادر همه ایرانیان است. خود ایران است. مام وطن است که عاشقانه و بزرگوارانه فرزندش را مجروح بر تخت میبیند اما امیدوار است که بتواند روزی بر زخمهای بیشمار فرزندش مرهم بگذارد و او را سلامت ببیند.
از میان شخصیتهای دوستداشتنی فیلمهای خانم بنیاعتماد «ننه گیلانه» بیش از دیگران به خود کارگردان شباهت دارد. متاسفم برای کسانی که نتوانستند این فیلم را خوب ببینند. متاسفم برای کسانی که همه سعیشان را به کار گرفتند تا دفاع مقدس ملت ایران را مصادره کنند و آن را از حالت یک مساله ملی خارج کنند. «گیلانه» یکی از شریفترین فیلمهای دفاع مقدس است. به دور از هرگونه شعار و ریا. به دور از دروغ و تصنع. به شدت هنرمندانه و در عین حال به شدت واقعگرا. من از این دست مادران کم ندیدهام. مادرانی صبور و شریف که عمر و جوانیشان را پای مراقبت از بچههایشان گذاشتند.
گره زدن دفاع مقدس و رنجهای مادران بیادعا و رنجدیده جانبازان با اهداف و اغراض سیاسی، اجحاف و ستم آشکار نسبت به مفاهیم والای انسانی است. مردم کسی را که در قاب تلویزیون ظاهر میشود و خود را قهرمان دفاع مقدس جا میزند و میگوید ما میخواستیم بغداد را تصرف کنیم ولی دولت وقت به ما اجازه نداد، باور نمیکنند.
گواه عاشق صادق در آستین باشد. شما دهان که باز میکنید مردم میفهمند چه قصد و غرضی دارید. با این نگاههای خصمانه و آلوده به کینهتوزی سیاسی، نمیتوانید ارزشهای دفاع مقدس را به نسل امروز منتقل کنید. شما با کسی مشکل سیاسی دارید، خب بروید مشکلتان را حل کنید. چرا مسائل و حب و بغضهای شخصیتان را از این طریق میخواهید حل کنید.
وقتی دفاع مقدس را آلوده به این حرفهای مبتذل میکنید چطور توقع دارید نسل امروز که به عقیده من به مراتب پاکتر و بااخلاصتر از نسل دیروز است، حرفهایتان را باور کند؟
من بارها و بارها با «گیلانه» گریه کردهام. چراکه آن مادر را به خوبی میشناسم. آن مادر فارغ از هر خط و ربط سیاسی و جناحی، مادر است. به معنای حقیقی کلمه مادر است. مادری پر از اندوه که میخواهد فردایی روشن برای فرزندش بسازد. همه مردم ایران با این مادر و این فیلم ارتباط برقرار میکنند.
آنها که میخواهند تصویری یکجانبه از دفاع مقدس ارائه دهند باید بفهمند که زمان مصادره دفاع مقدس به پایان رسیده. دفاع مقدس اختصاصی نیست. متعلق به همه ملت ایران است. مال من که در خیلی از عملیاتها حضور داشتهام نیست. مال همه است.
با شعارهای توخالی فقط بذر نفرت کاشته میشود. دفاع مقدس زمانی میتواند به یک ارزش فراگیر تبدیل شود که هر نوع نگاهی بتواند مجال بروز و ظهور پیدا کند. با شعار نمیتوان همه چیز را به نفع خود مصادره کرد. عدهای صبح تا شب شعارهای انقلابی سر میدهند، در واقع نان شعارهای انقلاب را میخورند، اما در زندگی و آثارشان نشانی از این شعارها دیده نمیشود.
خانم بنیاعتماد نه فقط در «گیلانه» که در بقیه فیلمهایش نیز دغدغه ارزشها و شعارهای اصیل انسانی و انقلابی را دارد. این فاصله طبقاتی که در فیلمهای ایشان مدام نشان داده میشود و نسبت به گسترش و عمق آن تذکر داده میشود مگر جزء دغدغههای اصیل و مبنایی این انقلاب نبود؟ این نوکیسههایی که دارند پدر این مردم و مملکت را در میآورند در فیلم کدامیک از این مدعیان دیده میشوند؟ خانم بنیاعتماد بیش از هرکسی به نفس این مردم نزدیک است. دلیل مخالفتها و سنگاندازیهایی هم که بر سر راه ایشان میشود همین است.
برای ساختن ایران آینده و سربلند ما نیاز به تفکری داریم که همه را به یکدیگر پیوند دهد. دلهایمان همانند زمان انقلاب و دفاع مقدس به هم گره بخورد. ما در دنیای غریبی زندگی میکنیم. دنیایی که دارند جلوی چشممان جغرافیای آن را تغییر میدهند.
در چنین دنیایی همه فرهیختگان و هنرمندان ما از اصغر فرهادی و رخشان بنیاعتماد تا حاتمیکیا باید به هم گره بخورند. ما به این همدلی و رفاقت نیاز داریم. این همدلی در سطوح بالا سبب میشود در سطوح پایینتر هم مردم، با یکدیگر مهربانتر شوند. ما از سیاستمداران که دیگر توقعی نداریم، اما از هنرمندانمان که میتوانیم توقع داشته باشیم. اگر قرار باشد آنها هم به صورت یکدیگر چنگ بیندازند دیگر باید فاتحه همه چیز را بخوانیم.
با گفتن اینکه فلانی دارد سیاهنمایی میکند صورتمساله را پاک نکنیم. اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» دارد مسالهای را به ما تذکر میدهد که روز به روز دارد فجایع بیشتر میآفریند. گسترش دروغ میتواند به نابودی یک جامعه منجر شود. به جای اینکه او را متهم کنیم ببینیم چه کردهایم که دروغ این همه در لایههای زیرین جامعه نفوذ پیدا کرده.
به نظر من بزرگترین دشمنان این سرزمین و جمهوری اسلامی همان کسانی هستند که مدام میخواهند به بالادستیها بقبولانند که شهر در امن و امان است و هیچ خطری متوجه هیچکس و هیچکجا نیست. آنها که نمیتوانند منتقدان و روشنفکران اجتماعی ما را تحمل کنند، تقصیری ندارند. قدشان کوتاه است و نمیتوانند بلندتر از خودشان را ببینند. منتقدان و روشنفکران اجتماعی باعث افتخار هر جامعهای هستند. نفس حضور آنها به یک جامعه صلابت و قدرت و مهمتر از همه آرامش میدهد.
این جامعه نیاز دارد که امثال بنیاعتمادها با فهم و دانش و خرد و وقارشان به جامعه امنیت و آرامش را تزریق کنند. امثال بنیاعتماد به مردم دروغ نمیگویند. مردم به بنیاعتماد، اعتماد دارند. او سرمایه ملی ما است. قدرش را بدانیم و برای او فرصتی را فراهم بیاوریم تا بتوانند صادقانه و صمیمانه درددلهایشان را با ما در میان بگذارند.»
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید