موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسی: 28مرداد 1357 ميشود اوج چهلمهاي زنجيرهاي مردم، يک هفته مانده به نخست وزيري شريف امامي، دوهفته مانده به نماز ميليوني عيدفطر تپههاي عباس آباد، سه هفته مانده به فاجعه کشتار هفده شهريور و... جرقهها کم کم آتشفشان ميشوند، آغاز پايان فرا رسيده است، ولي شاه هنوز صداي انقلاب اسلامي را نشنيده است، روايت عجيب و مضحک شاه از انقلاب تا آن مقطع چنين است که در صفحه اول کيهان 28 مرداد 57 براي هميشه بر صفحه تاريخ نقش بسته است: فکر نميکردم رسيدن به آزادي اينقدر گران تمام ميشود. محمدرضا فکر ميکرد مردم هم چيزهايي هستند سهل و ممتنع و راحت الحلقوم در تملک اعليحضرت! منطقش اين بود که آزادي را من به ملت اعطا ميکنم! اتفاقا مردم همان «من» را نميخواستند که متکبرانه ميگفت:«وقايع اخير در نيت من براي دادن آزاديها تغييري به وجود نياورده است» و هرچه شاه از اين من، منها ميکرد، مردم عصبانيتر ميشدند.
تيتر2 کردن «هيچ محصلي در دوره متوسطه مردود نميشود» نشان از برداشت جالب وعجيب تئوريسينهاي رسانه اي- سياسي رژيم پهلوي از «مردم» و اينکه آنها فکر ميکردند با باج دادن به ديپلم رديها، نارضايتيها از نظام سلطنتي رفع و رجوع ميشود، البته تقصيري هم نداشتند چون هيچ وقت «مردم» واقعي در صفحات سربي شان جايي نداشتند، اين آخرين 28 مرداد شاه بود!
دیدگاه تان را بنویسید