مذاکره؛ سهل و ممتنع
ترامپ سال 2025 با ترامپ سال 2016 متفاوت است؟ او در اولین لحظات آغاز به کار خود نشان داد همان است که بود. سخنان و نشانههایی که در رابطه با ایران هم از خود بروز داده، این گمان را تقویت کرده که همچنان راهحل کاهش بحران با تهران را از مسیر یک توافق دوجانبه میبیند و نه بیشتر.
اما در جهان ذهنی ترامپ تحقق این مهم با حل یک معادله تکمجهولی امکانپذیر نیست که تنها متغیر آن موضوع هستهای باشد. او برای مذاکره یک ایستگاه تعریف کرده و اجرای راهبرد چندموضوعی خود فارغ از پرونده هستهای را در گرو چراغ سبز ایران برای تفاهم درباره مسائل منطقهای در همان ایستگاه ممکن میبیند. این چنین است که محافل رسانهای غرب درباره گزینههای پیشنهادی او گمانهزنی کرده و ادعا میکنند که این ایده میتواند راهگشای توافق روی مدار برد- برد باشد. این را «اکونومیست» پیشبینی کرده و میگوید «ترامپ» همزمان با افزایش فشارها بر تهران، توافقی را پیشنهاد میکند که «شامل رفع تحریمها و حمایت از عادیسازی مداوم روابط با عربستان سعودی است، مشروط بر اینکه ایران دو اقدام عملی انجام دهد.» این نشریه بریتانیایی اقدام اول را محدود کردن جدی برنامه هستهای ایران و اقدام دوم را این دانسته که ایران در حوزه منطقه ای انعطاف هایی نشان دهد و به برخی حمایتها پایان دهد. «اکونومیست» ادعا کرده که چنین توافقی مطلوب دوطرف باشد، چراکه هر طرف را ملزم میکند تا امتیازات بیشتری نسبت به برجام به دست آورند. این ایده تکرار کننده منطقی است که ترامپ در دور نخست ریاستجمهوری خود مبنای رفتار با تهران قرار داد و معتقد بود برجام باید به نفع یک توافق جامع که مسأله هستهای، موشکی و منطقهای را دربرمیگرفت، قربانی شود. در منظومه تصمیمگیری او، حل یکی از گرههای اختلاف یعنی نقش ایران در منطقه و آنچه حمایتش از محور مقاومت تعریف میشود، به یک بده – بستان دوجانبه امتیاز در محیط پیرامونی ایران تقلیل داده میشود، چیزی است که به اعتقاد شماری از صاحبنظران امریکایی امکان کمی برای اجرا دارد. چه به اعتقاد آنها از یک سو دست کشیدن تهران از قلب مقاومت به عنوان نقطه کانونی خواست ترامپ و از سوی دیگر محدودسازی دامنه کنشگری آن به انضمام نادیده انگاری نقش دیگر بازیگران منطقه در بستر تحولات منطقهای چیزی نیست که بتواند ایران را پای میز مذاکره بکشاند.
سامان گفتوگوهای منطقهای
بنابراین اگرچه گفتوگو با ایران درباره موضوعات منطقه بخش مشترک سیاستی است که دولتهای متعدد امریکا در پیش گرفتهاند اما از منظر استراتژیستهای پیشین امریکا تحقق خواست واشنگتن برای محدودسازی نقش منطقهای ایران جز با درنظر گرفتن سهمی برای دیگر بازیگران عربی منطقه ممکن نیست. «ایلان گلدنبرگ» مدیر برنامه امنیت خاورمیانه در دولت «بایدن» پیشتر طرح خود را که برآمده از واکنشی به سیاست توافق دوجانبه با ایران پیرامون چالشهای مشترک منطقه بود، به توصیههای مؤکد مبنی بر سامان دادن به یک مجموعه گفتوگوهای منطقهای ارجاع داده و تصریح کرده بود که چهارچوب مذاکرات منطقهای میتواند شامل ایران، بازیگران کلیدی منطقهای و برخی از بازیگران خارج از منطقه باشد؛ طرحی که فحوای آن فارغ از این نبود که تهران یکی از بازیگرانی باشد که در چارچوب جدید از مزیت نسبی برخوردار خواهد شد.
ملاحظاتی بر طرح مذاکراتی واشنگتن
حیدرعلی مسعودی استاد دانشگاه شهید بهشتی: پیشبینی اکونومیست در ارتباط با ساختار توافق ایران و امریکا مبتنی بر امتیازات نامتوازن و دارای ابهامات بسیار جدی است. به عنوان مثال یکی از ابهامات در موضوع امتیازات اعطایی به ایران بحث عادیسازی است. چرا که مسیر عادیسازی روابط ایران و عربستان بدون مشارکت مستقیم امریکا آغاز شده و در واقع این امتیاز پیشنهادی امریکا به نوعی تحصیل حاصل است.
ثانیاً، در رابطه با رفع تحریمها باید ببینیم آیا این رفع تحریمها صرفاً شامل رفع تحریمهای ثانویه امریکاست یا رفع تحریمهای اولیه را هم دربرمیگیرد؟ چراکه ایران درباره رفع تحریمهای اولیه ملاحظه جدی دارد. اما امتیازاتی که قرار است ایران در چهارچوب این ایده به طرف مقابل اعطا کند نیز دارای ابهام هستند. یکی از این موارد موضوع ذخایر اورانیوم ۲۰ درصد و ۶۰ درصد ایران است که احتمالاً خروج آنها از کشور یا رقیقسازی آنها بهراحتی مورد موافقت ایران قرار نخواهد گرفت. در رابطه با امتیاز دوم، یعنی دست برداشتن ایران از فعالیتهای منطقهای، چندین چالش وجود دارد: اول اینکه ایران باید ابتدا موافقت کند که موضوعات منطقهای مورد مذاکره قرار گیرد. با توجه به تحولات نظامی اخیر، به نظر میرسد که رویکرد ایران از بازدارندگی برونمرزی به بازدارندگی درونمرزی تغییر کرده است. این تغییر رویکرد باعث میشود که موضوعاتی مانند فلسطین و یمن به عنوان مسائل ملی یا محلی در نظر گرفته شوند که نیازمند راهحلهای مستقل هستند. این گروهها در پاسخ به مشکلات و ظلمهای موجود در مناطق خود شکل گرفتهاند و توقف حمایت ایران از آنها نمیتواند به حل نهایی مسائل کمک کند. بسیاری از این گروهها نیز از وابستگی نظامی صرف ایران عبور کرده و خودشان تجهیزات و تسلیحات تولید میکنند. علاوه بر این، توافق برای عدم حمایت نظامی از این گروهها نیازمند یک مکانیزم نظارتی و راستیآزمایی است که تحقق آن بسیار دشوار و تقریباً ناممکن به نظر میرسد.
مذاکره درباره منطقه، به مثابه خط قرمز
محمد جمشیدی استاد دانشگاه و معاون سیاسی رئیسجمهوری دولت سیزدهم" مهمترین مسأله این است که دستور کار مذاکره چیست؟ ما قبلاً مذاکره کردیم و توافق کردیم و کماکان در چهارچوب توافق هستیم. درست است که بخشی از تعهدات را در پاسخ به نقض عهد طرف مقابل و مطابق با حقوقمان در معاهده کم کردیم اما از معاهده خارج نشدیم. الان هم رویکرد اصلی کشور این است که طرف مقابل یا همان امریکا باید به تعهداتش عمل بکند. لذا میتوان اینطور نگاه کرد که چون طرف مقابل نقض عهد کرده، ما هم اجرای برخی تعهدات را تعلیق کردیم. دو طرف میتوانند با کنار گذاشتن این موارد به توافق پیشین باز گردند. اما اینکه توافق قبلی کلاً کنار گذاشته شود و صحبت از مذاکره جدید برای توافق جدید باشد، این امر سیگنال درستی نمیدهد و تأمین کننده منافع ملی نخواهد بود. چرا که ما پیش از این محدودیتهایی را پذیرفتهایم. نکته دوم اینکه قبول مذاکره در بستری که دستورکار آن از پیش و به صورت یکجانبه مشخص شده باشد، چیزی است که مطلوب دولت ترامپ است و هیچ رویکرد عقلانی مدافع این سبک گفتوگو نخواهد بود. واقعیت این است که قدرت منطقهای ما بخشی از سیاست بازدارندگی و تأمین کننده منافع ملی است. تن دادن به اینکه توقعی از سوی طرف مقابل وجود دارد که علاوه بر برنامه هستهای باید درباره مسائل منطقهای گفتوگو کرد، به منزله خالی کردن دست ایران و بازگذاشتن هرچه بیشتر دست اسرائیل در منطقه است. آن هم در شرایطی که رژیم صهیونیستی در 15 ماه گذشته نشان داده هیچ تعهدی به موازین حقوق بینالمللی ندارد.
نکته سوم درباره مذاکرات هستهای است و بحثهایی که تحت عنوان خلع سلاح برنامه هستهای ایران است. برنامه هستهای ایران هیچگاه نظامی نبوده و حتی در برجام این تعهد ابدی بر کشور تحمیل شده تا هرگز سلاح اتمی نداشته باشد و لذا اینکه میگویند ایران باید تعهد دهد که دنبال سلاح نیست، تحصیل حاصل است و ترفندی برای فشار و امتیازگیری جدید و با هدف Dismantle کردن یا جمعآوری کل برنامه است. از سوی دیگر انتشار این گمانهها در رسانهها در چهارچوب دیپلماسی عمومی امریکا و متهم کردن ایران به عدم پذیرش ورود به مذاکره است. لذا در حداقل موضع باید این موضع از جانب ایران اتخاذ شود که طرف مقابل ابتدا باید درباره نقض عهد خود نگاه مسئولانه داشته باشد و بعد از جبران خسارت وارده ناشی از نقض عهد، درباره مذاکره جدید صحبت کند. ذکر این نکته درباره فضای کلی مذاکرات نیز ضروری است که باید توجه داشت، ورود به مذاکره و حتی توافق تضمینی برای پذیرش همه جانبه جمهوری اسلامی ایران از سوی این کشورها نیست و علاوه بر برنامه هستهای و منطقهای، طرف مقابل برای عدم اجرای تعهدات خود دستاویزهای دیگری نیز ابداع خواهد کرد.
بایسته های مذاکره
ناصر هادیان استاد دانشگاه تهران: ثمربخشی مذاکره احتمالی میان ایران و امریکا در گروی روشن شدن اهداف و جزئیات خواستههای طرفین از یکدیگر ذیل یک توافق فراگیر است. هدف اصلی ترامپ در دولت دوم خود، دستیابی به توافقهای محاسبه گرایانه است؛ به عنوان مثال، ممکن است ترامپ تعرفه ۶۰ درصدی بر کالاهای چینی اعمال کند و سپس با کاهش آن به ۴۰ درصد، مشروط بر اینکه چین از خرید نفت ایران خودداری کند، موافقت کند.
با این حال، پیشبینی رفتار ترامپ تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی او دشوار است. آنچه مشخص است، اینکه او در راستای انجام مذاکره نتیجه بخش با ایران در کوتاه مدت، پیگیری سیاست «فشار حداکثری» از طریق افزایش تحریمها را از نظر دور نخواهد داشت. این رویکرد که بر اساس سیاست پرهیز از جنگ و تداوم فشار خواهد بود، علاوه بر پرونده هستهای، دربرگیرنده طیف متعددی از موضوعات همچون مسأله نقش منطقهای ایران هم خواهد بود. این در حالی است که تحولات اخیر در خاورمیانه در روندی رخ داده است که چنانچه تهران موافق مذاکره درباره مسائل منطقهای هم باشد، این پرونده دیگر نمیتواند به چالش غیر قابل حلی در مسیر گفتوگو با ایالات متحده تبدیل شود.
اگرچه پیگیری اهداف در چهارچوب تقویت روابط همسایگی و آنچه در ادبیات روابط بینالملل تحت عنوان «ترتیبات منطقهای» مدنظر قرار میگیرد، موضوع پسندیدهای است اما منطق سیاست بینالملل و تجربیات گذشته نشان داده که برخی حل مسائل منطقهای را منوط به حل مسأله با امریکا دانستهاند.
از آنجا که پیشرفت و دستیابی به نتیجه در سیاست خارجی منوط به درک واقعیتها و عمل در چهارچوب آن است و تمامی کشورهای منطقه و همسایگان ایران سیاست خارجی خود را در نهایت تابعی از ملاحظات امریکا به عنوان تنها قدرت جهانی تعریف میکنند، مذاکره گام جدیتری در مسیر توافق و رفع تحریم خواهد بود. با اینکه ایران و امریکا قبلاً در موضوعات منطقهای به جمعبندی رسیدهاند و در مورد عراق نشان دادند که بر حفظ ثبات و امنیت در این کشور اتفاق نظر دارند.
روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید