«فردا» گزارش میدهد
فصل حاشیهنشینی؟
استعفا و کنارهگیری آملی لاریجانی از شورای نگهبان درحالی که برادرش پیشتر از رقابتهای انتخاباتی حذف شده بود، گمانه ورود آنها به فصلی دیگر از سیاست ورزی را پررنگ کرده است.
گروه سیاست سایت فردا - دیشب بود که خبر رسید مقام معظم رهبری آیتالله سیداحمد خراسانی، نماینده خراسان رضوی در مجلس خبرگان رهبری را به عنوان عضو شورای نگهبان منصوب کردند. این یعنی ایشان با استعفای آملیلاریجانی از شورای نگهبان موافقت کردند و این بخش از خبر به مراتب مهمتر و قابل توجهتر بود. شاهد آنکه برخی از روزنامههای امروز این جابهجایی را آغاز فصل تازهای در سیاست ورزی برادران لاریجانی دانستند. فصلی که احتمالا باید نامش را حاشیهنشینی نهاد!
دلیل این برداشت البته روشن است. به هرحال هنوز از انتخابات 1400 و رد صلاحیت علی لاریجانی خیلی نگذشته است. رد صلاحیت فردی که سالها بر کرسی ریاست مجلس تکیه زده و از جمله چهرههای پرنفوذ در عالم سیاست ایران به شمار میرود، کم حاشیه نداشت. حتی دیدیم که مقام رهبری نیز – بدون اسم بردن از کسی – از ظلم رفته و ضرورت جبران آن گفتند.
آن انتخابات گذشت اما آثار و تبعات آن انگار تازه بروز و ظهور میکند. اگر واکنش آملی لاریجانی به رد صلاحیت برادرش را فراموش نکرده باشیم، این استعفا و موافقت با آن را نیز باید در ادامه همان تصمیمات و تحولات ارزیابی کنیم.
همین است که امروز روزنامه «شرق» در گزارشی با اشاره به رشته توییت اعتراضی وی بعد از آن قضایا، همچنین حواشی امضا نکردن اعتبارنامه رئیسی و غیبت در مراسم تحلیف ، مینویسد: «با توجه به منتشرنشدن متن استعفای آملیلاریجانی شاید یکی از دلایل اتخاذ این تصمیم رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری و ناراحتی او از عملکرد شورای نگهبان باشد. با این اوصاف، بار دیگر نقش برادران لاریجانی در آسمان سیاسی کشور کم رنگتر خواهد شد و گویی ستاره بخت آنها رو به افول است».
«شرق» اما تنها رسانهای نیست که چنین برداشتی از استعفا و کنارهگیری آملی لاریجانی دارد. روزنامه اصلاحطلب «آرمان ملی» هم در شماره امروز خود و در قالب گزارشی با تیتر «فصل جدیدی از به حاشیه رفتن لاریجانیها» مینویسد: « اختلافات آملی لاریجانی با شورای نگهبان زمانی به اوج رسید که صلاحیت علی لاریجانی برادرش به دلایل نامعلومی که هرگز گفته نشد برای حضور در رقابت های ریاست جمهوری مورد تایید قرار نگرفت.»
«آرمان ملی» اقدام آملی لاریجانی مبنی بر عدم امضای اعتبارنامه رئیسی و غیبت در مراسم تحلیف را بیسابقه و معنادار خوانده و مینویسد: «اکنون نیز با استعفای خود از شورای نگهبان درگیری و اختلافات خود را با بخشی از بدنه ساختار آشکار کرده و این به نظر خیلیها معانی زیادی در خود دارد. فراموش هم نکنیم آیتا...صادق آملی لاریجانی در اواخر دوران حضورش در ریاست قوه قضائیه مورد غضب برخی چهرههای خاص به ویژه اصولگرا نیز قرار گرفته بود و این غضب با محاکمه اکبر طبری معاون اجرائی قوه قضائیه به اتهامات فساد مالی شکل جدیدی گرفت. داستان نامه نگاریاش و شائباتی که حتی در برههای در مورد هجرت وی به نجف نیز مطرح که البته تکذیب شد، ناگهان موج تازهتر حملات به او را منجر شد. در این میان صداوسیما نیز وارد معرکه بود و این خط را به نوعی دنبال میکرد و مورد نقدهای تند فراوان قرار گرفت، درهمین بحبوحه بود که مرحوم شیخ محمد یزدی که او هم رئیس اسبق قوه قضائیه به شمار میرفت و البته یکی از رهبران معنوی اصولگرایان، نامه شدیداللحنی علیه او نوشت که منجربه پاسخ تندی از سوی آملی لاریجانی هم شد و تنش لفظی بیسابقه ای رخ داد و در آن هردو همدیگر را به مسائلی متهم کردند که عملا جامعه روحانیت را با یک بحران و زنگ خطر مواجه کرد اما هر چه بود اینکه بعد از ماجرای طبری، نامه محمدیزدی، حملات صداو سیما و... مشخص بود که وی به سمت عزلت سیاسی گام بر میدارد و حضورش در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم چندان چیزی را تغییر نمیدهد. به نظر میرسد فصل جدیدی از به حاشیه رفتن لاریجانیها بعد از این فرا خواهد رسید».
نکته قابل توجه در این برداشتها اما یکسان تلقی کردن سرنوشت سیاسی لاریجانیها و جمع بستن آنها است. این گزاره شاید درباره محمدجواد صدق نکند یا کمتر قابل اعتنا باشد اما آقایان و علی و صادق انگار به فصل تازهای از سیاستورزی رسیدهاند. یکی بعد از کلی دلخوری از شورای نگهبان استعفا داده و کنار کشیده، دیگری هم عطای ریاست مجلس را به لقایش بخشید تا پاستور نشین شود و در کمال ناباوری فرصت آن را نیافت. حالا دیگر اهمیت چندانی ندارد که دلایل رد صلاحیت را به او گفته باشند یا نه، محرمانه گفته باشند یا بدون مهر محرمانه و ... . مساله قابل توجه این است که او بعد از سالها ریاست در یک قوه مهم، امکان حضور در قوه دیگر را نیافت. عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، مشاوره و پیگیری مسائلی مثل قرارداد با چین نیز اگرچه وظایفی مهم و خطیر است اما به اندازه وظایف سابق اجرایی و عملیاتی نیست و حتی اگر مصداق حاشیهنشینی نباشد، احتمالا مقدمه حاشیهنشینی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید