روزنامه صبح نو: تهدید ترجیعبند واژگان فعالان فکری و سیاسی اصلاحات شده است و این روزها دیگر سخن از تهدید و تحدید فعالیتهای سیاسی اصلاح طلبان از سوی جریان رقیب نیست؛ آنان منابع تهدید را در مختصات سیاسی اصلاحات جستوجو میکنند تا تهدیدسنجی در قبال زیست سیاسی و هشدار پیرامون آن به فصل مشترک گفتوگوهای این جریان بدل شده است. زمزمه گلایهها و شکوهها در میان اردوگاه اصلاحطلبان رساتر شده است؛ آنان چشمانداز فرایند فعلی اصلاحات را نامناسب ارزیابی میکنند. آقای محمدرضا عارف انشعاب درونی را تهدید اصلی قلمداد میکند و از سوی دیگر آقای محمدرضا تاجیک دلآشوب پاشنه آشیل اصلاحطلبی است. وضعیت تهدید انگاری در قبال شرایط کنونی و آتی نیازمند واکاوی گونه شناسی و ماهیت شناسی «تهدید» از منظر نیروهای فکری و سیاسی اصلاحات است. اسب تروآ اصلاح طلبان بدلی «اصلاحطلبان تاکتیکی» به روایت محمدرضا تاجیک ترجمان تعبیر «اصلاح طلبان بدلی» است؛ آنانی که به تعبیر تئوریسین اصلاحطلب نیش خود را بر تن اصلاحات فروکردهاند و حالا پاشنه آشیل را نشانه گرفتهاند. محمدرضا تاجیک وضعیت فعلی را برآیند حضور اصلاحطلبان تاکتیکی میداند و در همین
راستا اظهار داشت: «اصلاحات و اصلاحطلبی را ملالی نیست جز نزدیکی شبهاصلاحطلبان و دوری اصلاحطلبان واقعی و راستین. به بیان دیگر، حال و احوال جریان اصلاحطلبی بد نیست اگر اصلاحطلبان تاکتیکی بگذارند؛ اما حکایت حال و احوال اصلاحطلبان حکایت دیگری است. بسیاری از اصلاحطلبان این روزها به همهچیز و همهکس حال میدهند بهجز جریان و گفتمان اصلاحطلبی. نوششان شامل حال دیگران، و نیششان شامل حال خودیهاست. این عده که سخت مشغول بازیها و بازیگوشیهای قدرت و سیاست و منفعت و مصلحاند.» این استاد علوم سیاسی ماحصل کنشهای قدرتطلبانه اصلاحطلبان تاکتیکی را ضربه به دال مرکزی اصلاحات قلمداد میکند و برآیند آن را فرسایش پایگاه اجتماعی اصلاحات میداند و در همین راستا میگوید: «پاشنه آشیل اصلاحطلبی را اصلاحطلبان کاذب و دروغینی میدانم که، چون موریانه از درون در حال استحاله و پوک کردن جریان و گفتمان اصلاحطلبی هستند؛ همان کسانی که بهنام و به دست جریان اصلاحطلبی پشت ویترین قدرت و سیاست یا جریان اصلاحطلبی قرارگرفتهاند، اما با نمایش تصویر کژوکدر و نازیبای خود و جامه گفتمانی و اجرایی که بر تن دارند، هر خریداری را از
توقف در پشت ویترین وازده و دلزده و منصرف میکنند.» گفتمان اصلاحات در برابر روش اعتدال اساتید اصلاح طلب در قبال تکاپوهای گفتمان ساز نزدیکان فکری حجت الاسلام حسن روحانی به فصل مشترک رسیدهاند «اعتدال به هیچ وجه یک گفتمان سیاسی نیست» این گزاره اعلامی محمدرضا تاجیک، غلامرضا کاشی و صادق زیباکلام است. محمدرضا تاجیک یک گام فراتر رفته است، او در تلاش است علاوه بر زدودن برداشت ذهنی تحلیلگران مبنی بر تجلی استمرار گفتمانی اصلاحات در خروجی گفتمانی اعتدال، واگرایی میان کارنامه دولت با اصلاحات را نیز شکل بدهد و در همین راستا اظهار داشت: «گره زدن استراتژیک زلف اصلاحطلبی به زلف دولت اعتدال جفاست. اصلاحطلبی یک جریان اصیل و فراگیر تاریخی ماست که نمیتوان آن را به یک دولت و حکومت فروکاست. این روزها عدهای که چشم کژ کردهاند و تنها قامت خمیده اصلاحات را در ساحت سیاست و قدرت مرسوم و مألوف میبینند و از دیدن قامت رشید اجتماعی و فرهنگی آن قاصرند، بر این نظر شدهاند که باید به عصای دیگران تکیه داد و قد راست کرد. اینان نمیبینند یا نمیخواهند ببینند که این قدکوتاه شده سیاسی، چندین برابرش زیرزمین اجتماعی، فرهنگی و تاریخی
جامعه ماست.» و سپس در تجویز راهبردی خواهان عبور از مناسبات حمایت همه جانبه و آغاز گفتارهای انتقادی در قبال دولت دوازدهم است و میگوید: «استراتژی اصلاحطلبان در مواجهه و تعامل با دولت باید استراتژی حمایت اصلاحطلبانه یا حمایت منتقدانه (انتقادی) باشد. در این حالت، میزان همگرایی و واگرایی اصلاحطلبان با دولت، تابعی خواهد بود از میزان، عمق، گستره و شدت و حدت فاصله انتقادی و موضوعات مورد انتقاد.» تمنای بازسازی تئوریک اصلاحات پیش از این، محمدرضا تاجیک برای بازسازی تئوریک اصلاحات خواهان «نو اصلاح طلبی» بود؛ آن را کنشگری آگاهانه و متعهدانه سیاسی میدانست هرچند با مقاومتهایی از سوی هم قطاران سیاسی خود مواجه شد؛ حالا او محافظه کارانه از نگارش مانفیست اصلاحات متناسب با مقتضیات زمان سخن میگوید و «مقدم و مرجح بر تکثیر و تزریق گفتمان اصلاحطلبی، جریان اصلاحطلبی در تاریخ اکنون خود سخت نیازمند تدوین و تقریر این گفتمان است. در گام دوم، نیازمند تکثیر و تزریق و تعمیق محدود آن - در بدنه حزبی و نخبگی اصلاحطلبی است. صرفاً پس از برداشتن این گامهاست که گام سوم - یعنی تکثیر و تزریق گفتمان اصلاحات به بدنه اجتماعی - معنا
مییابد. درست گفتهاند که ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که شود هستیبخش.» وی سپس در تبیین بازسازی تئوریک اصلاحات آن را کار ویژه نخبگان فکری فعال که هراسناک از کنشهای قدرتخواهانه اصلاح طلبان تاکتیکی هستند؛ میداند و در همین راستا اظهار میدارد: «مانیفست را در معنای موسع آن، عبارت از منشور و بیانیهای شامل الهیات و اخلاقیات و خلقیات، اجتماعیات، ادبیات، سیاسیات و اعتقادیات یک جریان میدانم که به اهداف و اغراض و امیال و استراتژیهای آن شکل و معنا میدهند. برای تقریر و تدوین این مانیفست، نخست باید ارادهای در سطح بزرگان و احزاب اصلاحطلبی شکل بگیرد و عدهای مسوول تهیه پیشنویس این مانیفست بشوند. سپس این پیشنویس در جلسات تخصصی با حضور نمایندگان احزاب و شخصیتهای سیاسی و فکری اصلاحطلب مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در انتها به تصویب شورایی فراگیرتر و مقبولتر از شورای سیاستگذاری فعلی برسد. تقریر و تدوین چنین مانیفستی صرفاً از عهده نخبگان فکری اصلاحطلبی برخواهد آمد که اصلاحطلبی را زندگی میکنند و در مرام و منش اصلاحطلبیشان در فراز و فرودهای این سالیان دستخوش سایش و کاهش نشده است.» تیغ دو لبه تهدید
محمدرضا عارف و محمدرضا تاجیک با گفتاری متفاوت، ولی محتوای یکسان به تبیین چیستی و کیستی تهدید برای اصلاح طلبان میپردازند؛ واکاوی گونه شناسی و ماهیت شناسی «تهدید» در میان نیروهای فکری اصلاح طلبان و از سوی دیگر همسوی محتوای آن با برداشتهای نیروهای سیاسی اصلاحات، نمایانگر دامنه و عمق تهدید به ستونهای اردوگاه اصلاحات است. اسب تروآ اصلاح طلبان بدلی و تکاپوی فکری حامیان دولت برای بدلسازی اعتدال به گفتمان سیاسی تیغ دو لبه تهدید است. ابزار و شیوه تهدید در اصلاح طلبان بدلی، متناسب با قدرت طلبی و باندبازی است که نارضایتی افکار عمومی را شکل خواهد داد، ولی تیغ تیز بعدی هدف راهبردی را نشانه گرفته و آن استحاله هویتی اصلاحات است.
دیدگاه تان را بنویسید