سرویس سیاسی فردا: حسین قربانزاده مشاور سیاسی محمدباقر قالیباف در دوران انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری بود که لحظه به لحظه در دوران رقابتهای انتخاباتی همراه و همگام وی بود. همشهری ماه در خصوص اتفاقات هفته آخر انتخابات و کناره گیری قالیباف با وی گفتگو کرده است که در ادامه می خوانید:
چه فرآیندی طی شد تا دکتر قالیباف قصد کردند در کارزار ریاست جمهوری حاضر شوند؟
آقای دکتر قالیباف بهعنوان یک فعال سیاسی 12 سال است که در عرصه سیاست کشور حضور دارند و از سال 84 در انتخابات بهعنوان یک وزنه در بین نامزدها شناخته شدند و بهدلیل عملکرد مطلوبی که در جاهای مختلف از جمله پلیس و شهرداری داشتند امکانش وجود داشت که اقبال عمومی به سمت ایشان بیاید. در سال 92 هم به همین ترتیب حضور پیدا کردند. اما در سال 96 به نظر بنده، دکتر قالیباف قصدی برای حضور در انتخابات نداشتند ولی به اقتضاء ملاحظاتی این احساس تکلیف ایجاد شد که ایشان در انتخابات حضور پیدا کند و حضور ایشان هم تا دقایق آخر تا ساعات آخر هم قطعی و مشخص نبود.
بالاخره این تصمیم انجام شد و آقای قالیباف در انتخابات ثبتنام کردند ولی روشن است که یک فردی در سطح آقای دکتر قالیباف هیچوقت بهعنوان یک کاندیدایی که صرفاً بیاید و یک هفتهای چندتا شعار بدهد و برود وارد صحنه نمیشوند و واضح است که ایشان آمده بودند تا بهعنوان یک نامزد اصلی در صحنه بمانند ولی بهدلیل همسویی گفتمانی که با آقای رییسی داشتند و اینکه جبهه مردمی نیروهای انقلاب توقع داشت که در هفته آخر یک وحدتی صورت بگیرد؛ ایشان کنار رفتند.
آقای قالیباف از ابتدا قصد ورود به انتخابات را نداشتند و وقتی هم وارد شدند توافقی نشده بود که کنار بروند و این کنار رفتن ایشان در هفته آخر با بررسی همه جانبه اقتضائات موجود در صحنه انتخابات صورت گرفت.
بستر کنارهگیری ایشان از عرصه رقابتها چگونه شکل گرفت؟
اولاً ابتدا قرار نبود یک نفر کنار برود یعنی قرار بود که سنجیده بشود که ممکن است به اقتضا وضعیت صحنه، آرایش رقیب، افکار سنجی، نظر سنجی و... تصمیمگیری بشود که آیا اصلاً لزومی دارد که کسی کنار برود یا نه؟ ایشان در هفته آخر با مشورتهایی که صورت گرفت و ارزیابیهایی که داشتند و همچنین صحبتهایی که بین آقای قالیباف و آقای رییسی صورت گرفت تصمیم به کنارهگیری گرفتند.
البته افکار عمومی بیشتر به سمت آقای دکتر قالیباف بود و همچنین محاسبه و نظرسنجیها این نتیجه را میداد که طبیعتاً نباید آقای دکتر قالیباف کنار برود اما بالاخره در صحنه انتخابات ملاحظات دیگری هم وجود دارد که نهایتاً منجر شد که آقای رییسی بماند. در این شرایط آقای دکتر قالیباف باید تصمیم میگرفت که هر دو نفر در انتخابات بمانند یا اینکه ایشان کنار بروند چون این شوک باعث میشد که تا حدی برای نامزد رقیب آقای روحانی امکانی را فراهم سازد تا سبد رأی خود را افزایش دهد و طبیعتاً این کنارهگیری و انصراف این شوک را بهوجود میآورد ولی اگر این شوک با کنار رفتن آقای رییسی محقق میشد حتماً انرژی و نتیجه بیشتری میداد اما در مورد آقای رییسی هم این شوک تا حدی اتفاق افتاد ولی خوب طبیعتاً نتوانست انرژی کامل را به وجود بیاورد چون مطابق محاسبات بخشی از آرای آقای دکتر قالیباف در سبد آقای روحانی ریخته شد. ضمن اینکه از همان هفته عملاً با کنارهگیری آقای قالیباف به تدریج صحنه انتخابات از صحنه معیشت، اشتغال، اقتصاد و بیکاری عملاً تبدیل به یک مناظره سیاسی بویژه در حوزه سیاست داخلی شد و این موضوع در سخنرانیهایی که آقای روحانی و
بعضاً آقای رییسی انجام میدادند ، مشهود بود و به این سمت و سو رفت که یک دوگانه را بهوجود آوردند که همان دوقطبی سیاسی له یا علیه حاکمیت را تداعی میکرد و طبیعتاً آنچه در این سالها دغدغه عامه مردم بود تقریباً از معیار و محور انتخابات کنار رفت و طبیعتاً در این فضای هیجانی ملاحظاتی که در نظر گرفته میشود خیلی زودگذر است و چنین تصمیمگیری درهفته آخر اتفاق افتاد و نتیجهای که میدانید رقم خورد.
چرا آقای قالیباف بر خلاف نظرسنجیها از انتخابات کنارهگیری کردند؟
نتیجه نظرسنجیهای معتبر مثل نظرسنجی دانشگاه تهران این را ثابت میکرد که کنار رفتن آقای دکتر قالیباف عملاً به سود آقای روحانی است و آقای قالیباف اگر کنار بروند بخش عمدهای از آراء ایشان در سبد آقای روحانی خواهد ریخت. در هفته آخر آمارها حکایت از این داشت که این شوک با کنار رفتن آقای رییسی اتفاق میافتد و این مشورت هم داده شد و این نکات هم مطرح شد و آقای رییسی هم حتماً در جریان بودند و بر اساس اقتضائاتی که ایشان پیگیری کرد تصمیم گرفتند که در صحنه بمانند.
این مشورت و نتایج نظرسنجیها هم به ایشان ارائه شد ولی با این حال آقای رییسی میخواستند که در صحنه حضور داشته باشند و اینجا بود که تصمیم دکتر قالیباف برای کنارهگیری اتفاق افتاد. نباید فراموش کنیم که آقای دکتر قالیباف بدون توجه به آقای رییسی کنار نرفتند که این ایراد به ایشان وارد بشود. بر اساس نظرسنجیها ایشان باید ایستادگی میکردند که این اتفاق بیافتد ولی این ایثار و فداکاری را انجام دادند و از پشتیبانیهایشان نیز دریغ نکردند.
آیا میتوان کنارهگیری آقای قالیباف را، کنارهگیری در عین پیروزی دانست؟
من دوهفته قبل از انتخابات، زمانی که هنوز دکتر قالیباف کنار نرفته بودند توییتی را منتشر کردم و در آن گفتم کنار رفتن آقای دکتر قالیباف یعنی پیروزی آقای روحانی در مرحله اول. البته انتقاداتی هم دوستان داشتند ولی عملاً همون نتیجه هم اتفاق افتاد و تحلیل من این بود که اگر آقای قالیباف حضور پیدا میکردند و آقای رییسی کنار میرفتند حداقل انتخابات به دور دوم کشیده میشد و رییسجمهور مستقری که به دور دوم برود در سراشیبی قرار میگیرد که به شکست نزدیک میشود. با توجه به اینکه آقای روحانی در فضایی که مردم مطالبات اقتصادی بسیاری داشتند، انتخابات از حوزه سیاسی هم کمی فاصله میگرفت و عملاً پاسخگویی به حوزه عملکردی در عرصه اقتصاد و معیشت محور قرار میگرفت و بنابراین نتیجه دیگری رقم میخورد.
کنارهگیری آقای قالیباف دربردارنده چه پیام و ارزشهایی بود؟
مهمترین پیامی که داشت این بود که سیاست برای کسی که با روحیه جهادی و ایثار به مردماش خدمت میکند کسب قدرت را هدف خود نمیداند و تولید قدرت از کسب قدرت برای او مهمتر است. پیام کنارهگیری آقای دکتر قالیباف بهرغم اقبالی که ایشان در نظرسنجیها داشتند این بود که آن چیزی که برایش ساختار نظام سیاسی، هدف نیروهای انقلاب و طبیعتاً به ثمر نشستن نتیجهای که گفتمان انقلابی در آن باشد حتماً اولویت است یا اینکه برای نیروهای انقلاب هیچ وقت شخص محوری و منفعت و جناح ملاک نیست.
شبهاتی از همان ابتدای انتخابات در مورد کمپین انتخاباتی آقای قالیباف مطرح بود اعم از غیرواقعی بودن و بدون پشتوانه بودن. دیدگاه شما چیست؟
تمام تعهداتی که آقای دکتر قالیباف مطرح کردند در اسناد بالادستی و مجموعه قوانین و مقررات کشور یعنی در قانون پنج ساله برنامه ششم توسعه بهعنوان تکلیف دولت مطرح شده است. بهعنوان نمونه در مورد نرخ بیکاری ما نرخ بیکاری 7/12 که الان داریم در حالی که تکلیف قانونی برنامه پنج ساله ششم این است که هر سال 8/0 این کاهش پیدا کند. این عملاً یعنی تا سال 1400 و یک پایان برنامه پنج ساله که نرخ بیکاری باید به 4/9 برسد.
فارغالتحصیلان بیکار ما به نرخ جمعیت جویای کار حدود یک میلیون و دویست هزار نفر در سال هستند و مطابق قانون معاونت اشتغال زایی وزارت کار و شخص آقای رییسجمهور با توجه به اینکه ما الان حدود سه میلیون و سیصد و تا سه میلیون و پانصد هزار نفر بیکار داریم. طبق آمار رسمی وقتی که یک میلیون و دویست هزار نفر سالانه به اینها اضافه میشود اگر قرار باشد نرخ بیکاری ما از 6/12 تا پایان 1400 به 4/9 برسد یعنی بالغ بر یک میلیون و دویست هزار شغل دولت بایستی سالانه ایجاد کند. درواقع تعهدی که آقای قالیباف دادند از پنج میلیون شغل در چهار سال کف آن چیزی است که قانونگذار برنامه پنج ساله تعیین کرده و تکلیف دولت است. مضافاً خود دولت که البته تکلیفش این برنامه پنج ساله است در کتابچهای که بهعنوان کتابچه پیشنهادی برنامه خود دولت برای چهارسال آینده است، 950 هزار شغل را اعلام کردند که میخواهیم ایجاد کنیم. غیر از آن تعهدی که در ابتدای دولت آقای روحانی در سال 1392 در ایام انتخابات ایشان مطرح کردند نیز بر همین اساس است. لذا در نهایت شخص رییسجمهور تصریح کردند که حداقل سالی 950 هزار شغل را ایجاد میکنند و این یعنی همان سالی یک میلیون
شغل که آقای قالیباف اشاره میکردند.
این موضوع که تعهدات و وعدههای آقای دکتر قالیباف یا تعهدات بزرگ است یا نشدنی است بیشتر یک فریب و دروغ تبلیغاتی بود برای اینکه نشان بدهند که ما اگر نتوانستیم انجام بدهیم افراد دیگری که چنین وعدهای میدهند آنها وعدههایشان فضایی و نشدنی است. اینکه نمیتوانیم؛ نمیشود و نداریم که آقای دکتر قالیباف در مورد دولت فعلی میگفتند در برنامههای ایشان تبدیل شد به داشتند و توانستند و میشود که آقای دکتر قالیباف اصرار داشتند که این کشور پتانسیلهای قوی دارد و میتواند به آن سمت برود.
ایجاد پنج میلیون شغل؛ افزایش درآمد کشور؛ اعطای کارانه؛ افزایش یارانه و... همگی با پشتوانه و مطالعه مطرح میشد.
تغییر ساختار وزارت خارجه و تبدیل آن به تجارت بینالملل که متاسفانه کشور تاکنون ورودی به آن نداشته است نیز از جمله موضوعات مهم دیگر بود. در حوزه دموکراسی اقتصادی فقط سفارت آمریکا در چین 130 مشاور تجاری دارد.
متاسفانه این دولت حتی نتوانسته است از ظرفیتهای مثل ظرفیت برجام در عرصههای بینالمللی اقتصاد ایران به نفع مردم استفاده کند و این یعنی محدود کردن ظرفیتهای خارجی. در واقع روابط بینالملل ما در دوره دولت یازدهم صرفاً به تعاملات دیپلماتیک و مذاکرات و دیدارهای نمایشی گذشته است و موارد بسیار معدودی که تنها بهعنوان یک نماد بوده است مانند موضوع خرید هواپیما و... محقق شده است که بازهم به نفع بخش عمده مردم نبوده است.
در حوزه صادرات و واردات به جای اینکه بازار کشورهای همسایه را در دست بگیریم، بازارهای داخلی را در سینی گذاشته و در اختیار کشورهای خارجی قرار دادهایم و کالاهای بسیار زیادی که بهصورت قانونی و قاچاق وارد کشور شدهاند. در کل از این ظرفیت بینالمللی نتوانستیم بهرهای ببریم و تغییری که پیشنهاد آقای دکتر قالیباف بود تغییر ساختاری وزارت خارجه بود که البته صرفاً در کشور ما نیست و در مورد کره جنوبی و کشورهای دیگر هم ساختار وزارت خارجه تقریباً شبیه همین است. به تدریج وزارت تحت عنوان وزارت تجارت بینالملل ایجاد کردهاند و ما در کشور پیشنهاد وزارت خارجه و بینالملل را داریم و مسوولیت بینالملل و ظرفیت سازی در حوزه بینالملل را تکلیف دانستهایم. یعنی سفارتخانههای ما درکشورهای خارجی محلی برای تعامل بازرگانان، تجار و کسانی که به دنبال افزایش ظرفیتسازی اقتصاد ایران هستند شود و این تعاملات بتواند ثمرهاش را به مردم برساند. خوب این اتفاق صرفاً با یک تغییر سربرگی یا نمایش یک صفحه اتفاق نمیافتد. این اراده که باید وجود داشته باشد بهصورت اراده فراگیر در کلیه سفارتخانهها آموزشهای لازم داده شود و تعاملاتی در این زمینه
اتفاق بیافتد که خودش زحمات زیادی را میبرد.
صرف کپیبرداری یک طرح نمیتواند تضمینی باشد روی اجرای دقیق آن. صرف اینکه سایت کارورزی کپیبرداری بشود و... این کپیبرداریها نمیتواند نتیجه طرحهای ارائه شده توسط دولت مردم را محقق کند چون ما معتقد هستیم صرفنظر از تقلید آن چیزی که پشتوانه تعهدات آقای قالیباف است نوع مدیریت ایشان و سابقه کارنامه ایشان است که شهرداری را در ایران متحول کرده است.
این مدیریت، مدیریتی چند بعدی است. چطور در این شهر در اوج تحریمهای خارجی و داخلی و عدم اعتباراتی که همه میدانیم دولت به شهرداری نمیدهد؛ به این شکل مترو و پروژههای دیگر ساخته میشوند. امروز 22 کیلومتر مترو در شهر تهران ساخته شده است و این برای همه سؤال است که اگر دولت تحریم خارجی هستیم وقتی که بودجه عمرانی کشور 10 درصد است چطور در تهران این تحولات اتفاق میافتد. همه پروژههایی که ما میبینیم کاملاً توسط مدیریت شهری رهگیری میشود. بخش عمدهای از آن چیزی که بهعنوان وام تعلق به پیمانکاران و کسانی که کار میکنند میگیرد در حوزهها تکتک نظارت میشود و سپس این تسهیلات به آنان تعلق میگیرد اما در مورد بانکها برشکستگی که ما داریم میبینیم بهخاطر این است که رهگیری نمیشود. به همین دلیل است که ما نقدینگیمان از سال 92 تا امروز به بیش از 800 هزار میلیارد تومان اضافه میشود یعنی آقای احمدینژاد با 506 هزار میلیارد تومان کشور را تحویل داد وقتی سؤال میکنیم آیا در تولید یا مسکن رفته است جواب منفی است. این یعنی عدم مدیریت و رهگیری نکردن ارائه تسهیلات تا صرفاً این پولها برود به جایی که یک عده خاص از آن بهرهمند
شوند و نتیجهاش اینکه بخش عمده از صنعت و تولید و مسکن ما تعطیل شده و در نتیجه بیکاری جوانان کشور را در پی خود آورده است.
چه برنامهای در آینده سیاسی آقای قالیباف وجود خواهد داشت؟
آقای دکتر قالیباف بهعنوان یک فعال سیاسی و کسی که سیاست را عین دیانت میداند و به همین خاطر است که با همان روحیه رزمنده و جهادی در هر جایی که بودند کار کردهاند. اینکه ایشان از نماز صبح فعالیت را آغاز میکنند و در واقع خالصانه کار کنند و هیچ تفاوتی ندارد که شهرداری باشد، ناجا باشد، نیروی هوایی باشد، دوران جنگ باشد یا ... هرچیزی که باشد ایشان با همین مدل کار خواهند کرد. من اطلاعی در خصوص آینده ایشان به لحاظ عملکردی ندارم ولی این را میتوانم به جرات بگویم که آقای قالیباف کسی نیست که خدمت به مردم را کنار بگذارد و به صرف اینکه در مسوولیتهای دولتی نیست، خدمت به مردم را نیز رها کند و در گوشهای بهعنوان یک کار شخصی به فعالیت ادامه خواهند داد. من مطمئن هستم که آقای دکتر قالیباف با همان روحیهای که عرض کردم حتماً خدمت به مردم برایشان در اولویت است و نمونه کارهایی را که از قبل شروع کردهاند هیچ ربطی به این مناسبات ساختار شهرداری و دولت و... ندارد. در حوزه رسیدگی به محرومین، در حوزه اردوهای جهادی، در حوزه سلامت و رفاه و... اینها در حال پیگیری است و قطعاً این فعالیتها را در پیشرو دارند و در حوزه سیاسی هم
قاعدتاً کسی که در این زمینه وارد شد نمیتواند نسبت به تحولات سیاسی کشور بیاعتنا باشد. آقای قالیباف هم بهعنوان یک فعال سیاسی که از سال 84 با خروج از نیروی انتظامی وارد این فعالیت شدند حتماً از این به بعد هم در حوزه تحولات مثل مقاطع انتخابات مقاطع تحولات سیاسی و... نمیتوانند بیاعتنا باشند و حتماً حضور فعالی خواهند داشت.
دیدگاه تان را بنویسید