سرویس سیاسی فردا؛ محمد عبدالهی: ششم فروردین ماه مصادف است با انتشار نامه تاریخی امام راحل به منتظری. نامه ای که پرده از بسیاری اسرار برداشته است و از سویی مروری بر اسناد کمتر دیده شده از سابقه جانشینی رهبری برای روشن شدن زوایای پنهان تاریخ انقلاب بسیار ضروری است. عبارت تکان دهنده امام خطاب به منتظری در این نامه چنین بودند:« والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، و آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید...» برای این منظور و فهم بهتر این نکته که چرا علیرغم مخالفت قطعی امام با جانشینی منتظری این مساله اتفاق افتاد می توان مسائل قبل از انتخاب آقای منتظری به عنوان «رهبر آینده» توسط مجلس خبرگان را از روایات هاشمی رفسنجانی پی بگیریم: «آقای محمدی گیلانی به دفترم آمد و پیام امام را درباره برنامه مجلس خبرگان آورد... گفت که امام با انتخاب آقای منتظری [برای جانشینی رهبر] موافق نیستند.» (امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی/ سال 1364، نشر معارف انقلاب، سال 1387، ص312)
آنچه در این زمینه بسیار حائز اهمیت است اینکه هاشمی حتی به صورت تلفنی سایر شخصیتها را در جریان این پیام امام قرار نداد بلکه شخصاً به دیدار امام رفت تا نظر ایشان را تغییر دهد که البته توفیقی نیافت: «شب خدمت امام رفتم و راجع به پیام ایشان در مورد مجلس خبرگان مذاکره کردیم. نگرانند که تعیين آیتالله منتظری به عنوان رهبر آینده، باعث عداوت و کارشکنی رقبای دیگر شود.» (همان، ص314)
اما آیا نگرانی امام ناشی از واکنش احتمالی دیگران بود؟ در این زمینه مراجعه به خاطرات آیتالله محمدیگیلانی تا حدودی مساله را روشنتر خواهد کرد: «یک روز قبل از مطرح شدن قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364) من ضمن تماس با دفتر امام، کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند؛ خدمتشان رسیدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ایشان را عابد و زاهد میدانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار برنمیآید...» امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد* هم از او دفاع میکند! از منزل سیدمهدی هاشمی، دستنویسهای او را آوردهاند. من دیدم نامههای آقای منتظری از نوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای
ایشان نوشتم»! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: «آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: «امام خیال کرده که آنچه من برایش مینویسم، الهام از سیدمهدی میگیرم!» امام فرمود: «نامه مرا آورد در جلسه خواند؟!» گفتم: «بله! آقای سیدعباس خاتم و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.» امام فرمود: «او این طور است»! عرض کردم: «بفرمايید که فردا ایشان به عنوان قائممقام رهبری مطرح نشود.» امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟» عرض کردم: «بله؛ به آقای هاشمی نفرمايید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم] به هیچ کس نگويید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند»! این را که گفتم، امام اعلیالله مقامه- سه بار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد.»
در نقلی از آقای ری شهری نیز آمده است :
از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم، فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: «موضوع قائممقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.» گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسیة قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائممقام، مطرح کنیم.» فرمود: «نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته...» گفتم: «ما اعلام کردهایم. نمیشود....»!!!
(سنجه انصاف، محمدیریشهری به نقل از سخنرانی محمدی گیلانی، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث قم، سال 1386، صص16 الی 18)
اینکه چرا هاشمی رفسنجانی به نظر امام در این مساله بسیار مهم که سرنوشت انقلاب را رقم میزد توجه نکرد را نبایستی صرفاً یک خطا بلکه باید یک نگرش دانست. حضرت امام به دلیل منحرف دانستن جریان سید مهدی هاشمی که بر بیت آقای منتظری حاکمیت یافته بود ایشان را صالح برای رهبری نمیدانستند. همانگونه که میدانید آقای منتظری از ابتدای سال 1360 آمادگی خود را برای رهبری آینده بروز داده بود و لذا مورد توجه جریانات سیاسی غیرهمخوان با انقلاب قرار گرفت.
از همین رو برخی گروههای روشنفکری متمایل به اندیشههای شرقی یا غربی که از پایگاه چندانی در میان مردم برخوردار نبودند، برای تحقق اهداف خود بهترین راه را «رهبرسازی» در عرض امام میدیدند. حداقل دستاورد این اقدام به زعم این جریانات، ایجاد شکاف در رهبری جامعه بود. از سوی دیگر طیفی از ارادتمندان انقلاب بعد از بروز بیماری قلبی امام و بستری شدن ایشان دچار دلنگرانیهای عدیدهای برای استمرار نظام نوپای جمهوری اسلامی شدند لذا طبیعی بود که به منظور اطمینان خاطر بخشیدن به مردم درباره نهاد رهبری به چارهاندیشی بپردازند. همانگونه که اشاره شد هاشمی علاوه بر سران قوا، حتی هیئت رییسه مجلس خبرگان را در جریان امر امام قرار نداد، در حالی که با توجه به حساسیت آقای مشکینی به عنوان ریاست این مجلس نسبت به اطرافیان آقای منتظری، ایشان قطعاً میتوانست تمهیدی مناسب بیندیشد. برای درک این تعلل باید به نقشی توجه کرد که هاشمی در مدیریت و هدایت خط سه (که مهدی هاشمی یکی از شاخصهای اولیه این جریان به شمار میرفت) برای خود تعریف کرده بود. متاسفانه این تصور که میتواند مقبول همه جریانات واقع شوید نوعی عدول از اصول را دروی تقویت کرده است.
به این روایت آقای ریشهری که با دستور قاطعانه امام در سال 65 به دنبال پیگیری جنایات مهدی هاشمی است توجه کنید: «روزی آقای هاشمیرفسنجانی از باب خیرخواهی به این جانب گفت: چه بسا امشب، امام از دنیا برود و فردا آقای منتظری رهبر باشد؛ در آن صورت، تو نمیتوانی در داخل ایران زندگی کنی. بنابراین، مصلحت نیست موضوع مهدی هاشمی را این طور دنبال کنی.»
(سنجه انصاف، بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محمدی ریشهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، سال 1386، ص36)
تلاش هاشمی برای بازداشتن آقای ریشهری از تبعیت کامل از فرمان امام در حالی است که به خوبی از دستور ایشان مطلع بود: «حاج احمدآقا آمد و گفت امام نظر قاطع دارند که گروه سیدمهدی هاشمی باید طرد و تعقیب شوند. نگرانیمان این است که آیتالله منتظری سخت برنجند و ضرر کنیم. پیشنهاد کردم که برای تعدیل نظراتشان خدمت امام برسم.» (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی/ سال 1365، به اهتمام عماد هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 88، ص270) البته هاشمی در همین ایام پیشنهاد یک ماموریت خارج از کشور را نیز به مهدی هاشمی میدهد: «بعداً آقای هاشمی جریان پیشنهاد مسافرت من به خارج از کشور را مطرح نمودهاند.» (سنجه انصاف، ص370)جالب اینکه تلاشهای گسترده برای تعدیل نظر امام نیز به جایی نمیرسد: «نظر امام این است که تعقیب شوند و به آقای منتظری هم گفته شود که دخالت نکنند و نهضتها هم از آنها گرفته شود. ما گفتیم ممکن است تعقیب قضیه، به افراد نزدیک بیت آیتالله منتظری منجر شود. پیشنهاد کردیم که کوتاه بیايیم.»
(اوج دفاع، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی/ سال 1365، ص289)
هاشمی که میداند جنایات سید مهدی هاشمی و خطر جریان حامی او برای آینده نظام چقدر است در فرازی دیگر اصرار بر آزادی مهدی هاشمی بعد از دستگیری وی و حتی با وجود روشن شدن ابعاد وسیعتری از جنایاتش را اینگونه مطرح میسازد: «شب مهمان آقای موسوی اردبیلی بودیم، بیشتر بحث درباره مساله آقای منتظری بود... نظری این بود که مانعی ندارد سیدمهدی و افرادش را بعد از تکمیل بازجوییها آزاد کنند.» (همان، ص307)
حریم سازی کاذب برای اطرافیان و منسوبین مقامات در نگرش هاشمی از ابتدا نهادینه بوده است. حال آنکه حضرت امام به صراحت و بارها اعلام کرده بودند احمد که عزیزترینها نزد من است اگر تخلفی مرتکب شود باید با او برخورد شود. اینها در حالی است که مهدی هاشمی متهم به 27 فقره قتل و تخلفات عدیده بود (سنجه انصاف، ص68)
متون روشنگرانه دکتر سلیمی نمین در روشنگری از این مساله حساس تاریخی بسیار راهگشاست.
دیدگاه تان را بنویسید