سرویس سیاسی «فردا»: آخرین روزهای دولت دهم در حال سپری شدن است و دولت دوم احمدینژاد آرام آرام به نقطه پایانی خویش نزدیک میشود. رفتارهای چند ماهه اخیر احمدی نژاد و مجموعهاش حاکی از آن است که دولت امروز در شرایط خاصی قرار گرفته و رفتارهای ويژهی خودش را که چندان در شأن یک دولت نظام اسلامی نیست، بروز میدهد؛ که بعضاً با تذکر و عتاب سایر مسئولان و کارشناسان کشور نیز روبهرو شده است. اقتصاد رها شده در ماههای پایانی، سیاسیبازیها و رفتارهای بودار تبلیغاتی و پرخاشگریهای عمومی رئیسجمهور دهم نشانگر این رفتارهاست. رفتارهایی که هرچه به انتخابات نزدیک میشویم گستردهتر و بیمحاباتر صورت میگیرد. اما به نظر میرسد رفتارهای خاص، در پایان دولتهای پیش نیز جسته و گریخته وجود داشته است. در دهههای اخیر، روزها و ماههای پایانی هر دولتی بنا بر ویژگیها و شرایط درونی و بیرونی آن جهتگیری و فضای خاصی داشته است. دولت آقایان هاشمی، خاتمی و احمدینژاد هر یکی دولت خود را با شرایطی خاص به پایان بردند. ابتدا شاید بهتر باشد آخرین پیام نوروزی آنان را با هم قیاس کنیم.
در آخرین نوروز دولت سازندگی، اصلاحات و مهرورزی، هریک از این سه نفر، ضمن تبریک نوروز اقدامات و دستاوردهای مثبت دولت خود را برشمردند. اما در نهایت خاتمی و احمدینژاد بودند که به چالش های پیش روی دولت اشاره کردند. خاتمی با اشاره تورم دو رقمی، بیکاری و مسائلی نظیر چالشهای هدفمندی یارانهها مشکلات پیش روی کشور را تشریح کرد و هشت سال بعد احمدی نژاد در آخرین پیام نوروزی خویش، همین مشکلات اقتصادی را برشمرده و بار ایجاد آن را به دوش تحریمها و فشارهای دشمنان گذاشت. از سوی دیگر در این سه پیام، مفهوم مشابه دیگری هم نهفته است و آن تاکید بر شکلگیری انتخاباتی پرشور و سالم است؛ البته در میان این سه نفر، احمدینژاد تأکید ويژهتری بر سلامت انتخابات و بدون تخلف برگزار شدن آن دارد. تاکیدی که شاید نگاهها و افکار را به سمت خود بگرداند. پایان پیام خاتمی و احمدینژاد نیز مشابهت خاصی دارد و آن سلام دوباره هردو به ملت است. خاتمی در پیام خویش میگوید: «این هشتمین و آخرین نوروزی است که به عنوان رییسجمهور با شما سخن میگویم، گرچه وداعی در بین نیست، بلکه آغاز سلام است» و احمدی نژاد نیز پس از شعرخوانیهای مفصل عنوان میکند
«می آید بهار" که؛ زنده است یار، که؛ "زنده باد بهار"». اما وجه اشتراک دیگری که سه رئیس جمهور با هم داشتهاند، تلاش فراوان برای به بهرهبرداری رساندن پروژههای نیمه تمام دولت یا افتتاح مجموعههای مختلف بود. هاشمی در آخرین سالهای مسئولیت خوش در جایگاه ریاست قوه مجریه، انرژی فراوانی در جهت به بهرهبرداری رساندن پروژهها و به عبارت دیگر قیچی زدن روبانها انجام داد تا جایی که زمانی رئیس سازمان مدیریت دولت بعدی از پروژه های افتتاح شده ماههای پایانی دولت هاشمی سخن میگفت. اما این روند به دولت بعدی هم کشانده شد و خاتمی نیز با شدت خاص خودش، بر بهرهبرداری ماقبل آخر دولتاش تاکید میورزید. پروژههایی که شاید حتی از یادگارهای دوره سازندگی بود که برای اصلاحات به ارمغان آورده بودند و خاتمی نیز با وجود رویکرد سیاسی دولت خویش این پروژهها را دوستداشتنی میدانست. اما احمدینژاد علاوه بر اینکه همین خصلت را دارد و هر روز و هر شب در قالب سفرهای استانی خود ـ که بعد از تعطیلی نزدیک به یک سالهاش ـ ناگهان شکوفا شد، به همین رویه میپردازد. محمود احمدینژاد با تلاش فراوان خود را به استانهای مختلف کشور میرساند و روبان
طرحهای روی زمینمانده را قیچی میزند و صد البته از نامزد محبوب اش رونمایی میکند! اما کاری که احمدینژاد کرد و بقیه نکردند، متلکگویی و حاشیهپراکنی بر علیه افراد و مسئولان مختلف نظام در ماههای آخر دولت است. شاید رؤسای جمهور قبلی کمتر در برابر نظام قد علم کردند و با وجود تمام اختلافها و حاشیهها اینقدر آشکارا در برابر قوای مختلف جمهوری اسلامی حواشی ایجاد نکردند که امروز شاهد آن هستیم. هاشمی از ناطق نوری و خاتمی از معین حمایت کردند و البته حواشی حمایتها عادی مینمود، اما حمایت آشکار احمدی نژاد از جریان انحرافی نشانگر رفتار انتحاری اوست که میخواهد استمرار قدرت را با هر روش ممکن رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید