قهرمانان پارچه نویسی
امسال اما بدون تردید ما کارمان را با یک جهاد سیاسی آغاز نموده و عرصه اقتصاد را یکسره فراموش کرده ایم. تحرکات سیاسی برخی جریانات منحرف امسال چنان شدت یافته است که باز هم سکه تولید و تلاش از رونق افتاده و پیکر بی رمق صنعت ما امروز مظلومانه منتظر است تا بالاخره پاسخی برای ندای استمدادش بیابد.
دادنا: سالهاست عادت کردهایم به نشنیدن، به بد شنیدن و گزیده شنیدن؛ به اینکه کلمات را بگیریم و از مفهوم های عمیق تهیشان کنیم و سطح همه چیز را خوب و دلپسند نشان دهیم و از عمق معانی بگذریم. این گذشتن بی صدا یکی از مهارت هایی است که سالهاست در میان سیاستمداران ما رخنه کرده و مثل یک بیماری جدی اساس سلامت اجتماعی و فلسفی جامعه ما را تهدید می کند. چند سالی است آنقدر بازار هیاهو داغ است که حقیقت هر چیز را آنطور که می خواهیم تغییر می دهیم و این "تقلب" فکری و فرهنگی اکثر ما را حتی پیشروها و بزرگترهای ما را در چنبره بی پایانش گرفتار می کند. برای اینکه حقیقت بحثم را بشکافم ناچارم این مفاهیم کوتاه را بند به بند بنویسم و امیدوارم دچار آنچه از آن می گریزم نشوم. 1- حقیقت مدگرایی و حرکت جمعی یک نیاز و یک قرارداد نانوشته اجتماعی است. ما همیشه دوست داریم در اکثریت باشیم، سمتی که بیشترین همراه را نصیب ما کند و کمترین مخالفت و تعارض را برای ما بدنبال آورد. این پدیده منحصر به ظاهر افراد نیست. خیلی از پدیده های فکری و فرهنگی هم درگیر این ماجرا می شود و ما بدون اینکه دلیل محکمی داشته باشیم و به صورت خود به خود همراه و همساز اطرافیانمان می شویم. یکی از این مدهای رفتاری، فرهنگ شعارگویی و پلاکاردنویسی است. سالهاست مردم ایران به جای آنکه با فرد عزادار همراهی کنند و تلاش خود را در تسکین آلام او به کار ببندند بلافاصله به فکر می افتند یک پلاکارد بزرگ مشکی برای شخص داغدیده بفرستند. یک تکه پارچه سیاه که چون متنش از پیش چاپ شده است حتی منتقل کننده بار عاطفی و احساساتی شما در گزینش کلمات مناسب هم نیست. صرفا یک تکه پارچه مشکی چاپ شده است که هیچ عنصری از هویت شما را به همراه ندارد ولی قرار است کارکردش تسلی خاطر شما و سایر بازماندگان باشد که نیست. این فقط یک تکه پارچه است که جای همدردی و حمایت عاطفی شما را پر نمی کند. 2- ما عادت کرده ایم به رویه پلاکاردنویسی، به شعارسازی و حماسه آفرینی در عرصه کلام. ما به مناسبت سال "اصلاح الگوی مصرف" میلیونها متر مربع پارچه مصرف کردیم و در نهایت قبض های گاز زمستان 89 به ما نشان داد در اصلاح الگوی مصرف موفق نبوده ایم. خانه هایی که در سال 88 ساخته شد بازهم نشانی از سازوکار مدیریت مصرف انرژی نداشت. باز هم از ماشین سواری تک نفره سر صبح و توقف ها و ترافیک های طولانی کاسته نشد و بازهم نان خشکی ها هر روز به کوچه های ما آمدند و گونی های نان خشک ما را به قیمت هوا خریدند. ولی در عوض ما حسابی مقاله نوشتیم، پارچه نویسی کردیم و برای هم در مدح "اصلاح الگوی مصرف" شعر پیامک کردیم. 3- قرار شد دانشگاه های ما پس از جنجال های بیهوده سال 88 صاحب کرسی های آزاد اندیشی شوند. کمترین کارکرد این پدیده شاید آن بود که دانشجوی ما به عمق و معنای حقیقی سیاست نزدیک شود و فکر نکند معنای سیاسی بودن دانشگاه آن است که هر چهار سال یکبار از او انتظار می رود کمپین خیابانی راه بیندازد و احساساتش غلیان کند و هیجانش بر تدبیر و بصیرتش بچربد. همه ما نوشتیم و گفتیم این امر آقا یک فرصت مبارک است برای حرکت دانشگاه به سمت فضای عقلانیتی که از این پدیده انتظار می رود ولی نتیجه و محصول ما از این نوشتن ها و گفتن ها بازهم در حد همان پارچه نویسی بود. هنوز هم جای کرسی های آزاد اندیشی در نهاد دانشگاه خالی است. 4- بنا بود سال 89 سال "همت مضاعف و کار مضاعف" ما باشد. بازهم همت ما صرف تولید ویژه نامه ها شد و سر هر اتوبانی تراکت هایی با ابعاد عظیم نصب شد که شاید به یاد ما بیاورد. مثل چراغ قرمز از یک کیلومتر مانده به تقاطع به ما اخطار دهد که امسال باید بیشتر تلاش کنیم. همتمان را بیشتر کنیم افق ها را بالاتر ببریم و خواسته ها را جدی تر و اصولی تر از قبل طرح کنیم. در پایان این سال من نشانی از ارتقای محسوس بهره وری ملی ندیدم. حداقل کارخانه ای که من در آن کار می کردم اینچنین بود. دنیای کوچک من هیچ نشانی از همت مضاعف و کار مضاعف نداشت. هیچ کس هم از من نپرسید هدف گذاری تو برای این خط تولید چقدر تغییر کرده است. همه آسوده خاطر بودیم که کتابها و مقاله هایمان را نوشته ایم و پارچه ها و پلاکاردها را آویخته ایم. 5- سال 90 سال "جهاد اقتصادی" است. نامگذاری این سه سال اخیر باید به ما نشان می داد در این سه سال ضرورت شتاب دادن به حرکات اقتصادی در هرسال بیش از سال قبل بوده است. نقشه راه و نشانگان مسیر ما در این سه سال این بود که از اصلاح الگوی مصرف شروع کنیم و با مضاعف کردن همت و کار مقدمه را برای جهاد اقتصادی در سال اخیر فراهم کنیم. امسال اما بدون تردید ما کارمان را با یک جهاد سیاسی آغاز نموده و عرصه اقتصاد را یکسره فراموش کرده ایم. تحرکات سیاسی برخی جریانات منحرف امسال چنان شدت یافته است که باز هم سکه تولید و تلاش از رونق افتاده و پیکر بی رمق صنعت ما امروز مظلومانه منتظر است تا بالاخره پاسخی برای ندای استمدادش بیابد. یارانه صنعت در این هیاهو اولین قربانی است، تولیدی که قرار بود امسال یکی از عرصه های جهاد ملی در اقتصاد باشد و از پیکر درهم تنیده اش انتظار می رود هنوز هم مولد باشد و جواب شعارها و پلاکاردهای اشتغال دو و نیم میلیونی وعده داده شده را بدهد. 6- انتظار ما این بود در سال "اصلاح الگوی مصرف" پیکره مهندسی کشور مخاطب اصلی و سخنگوی پیشتاز باشد. مشکلات فراروی این حرکت را تحلیل کند. امکانات فراهم کند و امکانات بخواهد و در نهایت حداقل در بخش مصرف انرژی در صنعت، تولید و بهره برداری از ساختمان و مصرف سوخت راه حل های عملی از او طلب شود و بنا به تناسب فرصتهای معقولی در این زمینه ایجاد کند. انتظار ما این بود جریان انحرافی در دل دانشگاه ها و از میان کرسی های آزاد اندیشی مفتضح شود و با تدبیر و استدلال وجدان حقیقت طلب دانشجویان زمین گیر شود و این تحول زمینه ای باشد برای ارتقای بصیرت یک نسل. انتظار ما این بود که قوه مجریه در سال جهاد اقتصادی به همت بصیرت جوانان از منحرفین مبرا باشد و این بار از چشمه عزم و اراده دانشگاهیان و یکایک مردم این مرز و بوم برای ظهور نتیجه این جهاد مقدس استفاده کند. 7- کشور ما بیش از خیل پلاکارد نویس ها بهره مند از نعمت میلیون ها جوان مشتاق و کاردان است که آرام و بی صدا در حال تلاش و تولیدند. تمام آنها که پی ساختن اند و به همین دلیل کمتر دیده می شوند. تمام رسانه های ما شرعا مسئولند فضای حرافی را با فضای تولید جایگزین کنند. رسانه در مقام طبیب و بازرس موظف است صدای ناشی از ریزترین ترک ها را در این پیکره به هم پیوسته بشنود و حقیقت نیازهای آنی و آتی را به بدنه تصمیم ساز کشور منتقل کند. رسانه باید صدای تلاشگران بی صدا باشد و این تکلیف ادا نشده بخش مهمی از دین ما به این کشور الهی است. 8- حقیقت تبلیغ در راه ترویج معانی یک امر مقدس و غیر قابل گذشت است. شاید اجر آنان که به جهاد در را خدا فرا می خوانند کمتر از مجاهدان نباشد. باید مراقب باشیم. افراط در این پدیده کلمات ما را خالی از معنا می کند و مفاهیم مقدس بسیاری را از جامعه می زداید. عرصه حقیقی جهاد وجب به وجب این کشور است. باید مراقب باشیم آیندگان ما را در قالب پهلوانان و رزم آوران عرصه کاغذ و پلاکارد نبینند.
دیدگاه تان را بنویسید