سرویس اجتماعی «فردا» : 20سال بیشتر از روزهایی که هرکس از راه میرسید سؤال کلیشهای «میخواهی چه کاره شوی؟» را از ما میپرسید نگذشته. آن روزها دخترها معلم و دکتر میشدند و پسرها دکتر و خلبان! هیچکداممان هم نمیدانستیم چطور میشود به این آرزوی کلیشهای رسید و برای رسیدن، چه راهی در پیش است... باید به یک سن و سالی رسیده باشی تا جمله «زندگی بالا و پایین دارد» را درک کنی. بالا و پایین زندگی، برای خیلیها و یا شاید به جرأت برای همه آنقدر خودش را نشان میدهد که نه تنها آدمیزاد را از رسیدن به آرزوهای دورودرازش باز میدارد که حتی باعث میشود یادت نیاید چه آرزویی کردهای و آرزوهایت چهها بودهاند! آرزوهای شغلی کودکیمان هم از این قاعده مستثنی نیستند... داشتن «شغل» همیشه و برای همه ، یکی از نقاط عطف زندگی است. این «شغل» هم میتواند هدف باشد و هم وسیله. برای کسانی که شغلشان هدفشان است، تلاشها برای رسیدن به آن پیش از انتخاب شغل صورت میگیرد. مثلاً کسی که میخواهد دندانپزشک شود و روی این تصمیم مصمم است، از سالها پیش باید درسش را بخواند و همواره به فکر فراهمکردن شرایطی باشد که پس از تمام شدن درس، بتواند هدفش را
به عمل نزدیک کند. اما برای خیلیها، شغل یک وسیله است. خودِ شغل شاید خیلی هدف نباشد اما چیزی که با داشتن این شغل به آن میرسند، باعث میشود شغل وسیلهای شود برای هدف دیگر. در هر دو صورت، چه شغل هدف باشد و چه وسیله، فرد به داشتن این شغل فکر میکند و برایش برنامهریزی اما این برنامهریزی تا چه حد با آرزوهای کودکی منطبق است؟ انتخابی در کار نیست غول کنکور آنقدر بزرگ و تب ورود به دانشگاه آنقدر بالا بود که کمتر کسی در آن سالها به فکر شغل آینده بود. رشتههایی که هیچ سنخیتی با روحیه، شرایط و یا علاقه فرد نداشتند انتخاب میشدند فقط به این امید که بالاخره به دانشگاه راه پیدا کنیم و مدرکی گیر بیاوریم؛ غافل از اینکه همین دانشگاه رفتن و خواندن رشتهای که مورد علاقهمان نیست، چند سال بعد بلای جانمان میشود. مترجمی زبان روسی، چهار سال پیش انتخاب سوم، چهارم این فارغالتحصیل مترجمی بوده است. مترجمی را دوست داشته اما آن زمان به این فکر نکرده که کدام زبان بهتر است و بازار کارش چطور است. حالا بعد از چهارسال درس خواندن و یکی، دو سال دنبال کار گشتن، به این نتیجه رسیده که برود یک تخصص دیگر پیدا کند تا بتواند وارد بازار
کار شود. حالا شغلی که دارد هیچ تناسبی با چیزی که خوانده ندارد و این حس که چهار سال از عمرش را هدر داده، گاهی سراغش میآید و افسوس گذشته رهایش نمیکند. کارشناسان معتقدند بهترین راه داشتن شغل مناسب، انتخابی است که با روحیه فرد سازگار باشد و نیازهای مادی و معنوی او را برطرف کند. اینکه فرد خودش را بشناسد و استعدادش را کشف کند، مؤثرترین راه برای پیدا کردن شغل موردعلاقه است. در کنار همه اینها، استفاده از تجربه دیگران و مشورت با مشاوران تخصصی نیز میتواند کمککننده باشد. هرقدر شغل و علاقه بر هم منطبقتر باشند، فرد از احساس آرامش بیشتری در زندگی کاری خود برخوردار خواهد بود. این هماهنگی بین علاقه و انتخاب شغل، گرچه مهم و قابل اعتناست اما گاهی موجب بروز وسواسهایی میشود که آینده شغلی فرد را تحتتأثیر قرار میدهد. از آن طرف بوم افتادهها علاقهاش موسیقی بوده و بعد از تمام شدن دوران دبیرستان، این علاقه را به طور جدی پیگیری کرده است. یکی دو ساز را به طور حرفهای میزند و در کنارش تخصصهای کوچک دیگری نیز پیدا کرده است اما حاضر نیست حتی از آن تخصصها استفاده کند و کاری مطابق آنها انجام دهد. میگوید: «فقط
موسیقی!» و در این راه هم مشکلاتی برایش پیش آمده که به این راحتیها قابل حل نیستند. همینطور منتظر مانده مشکلات حل شوند و شغلش بشود همان چیزی که به آن علاقه دارد. گاهی سستی و تنبلیمان را هم به حساب عدم انطباق شغل و علاقه میگذاریم. اینکه یک گوشه بنشینیم و منتظر شویم تا شغل مورد علاقهمان خودش با پای خودش تشریفش را بیاورد، نشان میدهد از آن طرف بوم افتادهایم و حالاحالاها به آن چیزی که میخواهیم نخواهیم رسید. راحت باشد و پولساز گذشت آن زمان که نفسِ کار کردن ارزش تلقی میشد و هرکس بیشتر زحمت میکشید، ارج و قربش بین دیگران بیشتر بود. الان هرکس زرنگتر باشد و بتواند با کمترین فعالیت و راحتترین کار، بیشترین پول را دربیاورد، هنرمند است! گرایش جوانها به شغلهای پولساز و الگو گرفتن از کسانی که یک شبه ره صدساله را طی کردهاند، یکی از بزرگترین مشکلاتی است که جامعه با آن روبرو است. پای صحبت خیلی از جوانهای این دورهوزمانه که بنشینی، متوجه میشوی منتظرند دری به تخته بخورد و یک اتفاق باعث شود مسیر زندگی شغلیشان عوض شود. دیگر تحمل پلهپله بالارفتن و صرف عمر و انرژی برای رسیدن به آن بالابالاها را ندارند و همین
موضوع موجب شده از هر کاری که خاصیت دوپله یکی کردن را نداشته باشد بیزار و فراری باشند. در این مرحله، کار فرهنگی دقیق و جدی و فرهنگسازی در مقاطع مختلف سنی فرد، لازم و ضروری به نظر میرسد. دانشگاه، بلای جان گرایشهای شغلی! شاید آن روز که ظرفیت دانشگاهها و رشتههای مختلف بیرویه بالا رفت، کسی به این فکر نمیکرد که روزی همین مدرک و همین تحصیلات، بشود بلای جان فارغالتحصیلانی که با درس خواندن و مدرک گرفتن، سطح توقعشان بالا رفته و حاضر نیستند هر شغلی را انتخاب کنند. «کلاس» شغل و شیک بودن و عنوان و تیتر داشتن، چیزهایی است که خیلی از جوانهای تحصیلکرده برای انتخاب شغل به آن توجه میکنند. پشت میزنشینی و کارهای اداری، در رأس تمایلات تحصیلکردهها برای انتخاب شغل است. در همین راستا چند وقت پیش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از پیشنهاد رئیسجمهور درباره این قضیه خبر داد و گفت: «رئیسجمهور پیشنهاد داده مطالعه درباره شیکسازی اسامی مشاغل با هدف تمایل به انجام مشاغل مختلف در جامعه بیشتر شود و ما در این زمینه در حال مطالعه هستیم.» به نظر میرسد حتی با انجام اینگونه مطالعات و تصمیمات، باز هم چوب تصمیمات غلط گذشته را در
سطح وسیعی در آینده خواهیم خورد. سیاستهای غلط دولتهای پیش در مورد افزایش ظرفیت دانشگاهها در مقاطع کارشناسیارشد و دکترا و پذیرش بدون فکرِ دانشجو در این مقاطع باعث شده تا فارغالتحصیلان این مقاطع خصوصاً در رشتههای علوم انسانی با بیکاری چشمگیری مواجه شوند و طبیعی است که این فارغالتحصیلان از این مقاطع هرگز قبول نخواهند کرد به عنوان تکنیسین مشغول کار شوند. این است که در حال حاضر هم معضل بیکاری در کشور داریم و هم کمبود نیرو برای یک سری از مشاغل! اینکه این همه بیکار در کشور داشته باشیم و از آن طرف دومیلیونونیم شغل وجود داشته باشد که کسی رغبت به انجام آن نداشته باشد، چیزی است که برای آن مقصری جز برنامهریزی غلط مسئولان برنامهریز نمیتوان پیدا کرد. به هر رو، از آنجایی که بیکاری یکی از مهمترین عوامل آسیبهای اجتماعی است و تأثیر آن در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نمودار است، توجه به این امر اهمیت دو چندان پیدا میکند. عدم تناسب علاقه فرد و تخصص وی با کاری که انجام میدهد، در درازمدت موجب نارضایتی او از زندگی و خستگی و سرخوردگی در سطح وسیع شده و آسیبهایی از جمله انصراف چندباره از کار و به قول معروف
از این شاخه به آن شاخه پریدن و در نتیجه تلف شدن عمر و نرسیدن به هدف را به دنبال دارد. چیزی که کارشناسان مسائل اجتماعی درباره آن و آسیبهایی که در پی میآورد هشدارهای جدی دادهاند و از خطرات غیرقابل جبران آن سخنها گفتهاند. اگر فرهنگسازی از خانوادهها و در مقاطع بالا آغاز شود و از آن طرف برنامهریزان در سطح کلان کارشان را خوب انجام دهند، میتوان امیدوار بود در آینده به وضعی که الان دچارش هستیم، مبتلا نشویم. منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید