نتایج جستجو :
-
امان از شام ...
تاریخ پاى مسجد جامع که رسیده، همراه اسیران از اسب پیاده شده. کنار دیوارى ایستاده و دیده کسى از نگهبانان طناب آورده.…
-
و کاروان به شام رسید ...
تاریخ دیده، پهلو به پهلو آدم جمع شده، صدا بلند بوده و جمعیت موج مىخورده. تاریخ شمر را دیده که خودش نیزه اول را…
-
سنگی که چشمه خون شد
تاریخ یادش هست قصه سنگها و خونها را، یادش هست سنگها از همان روزهاى اول بعثت شروع شدند، ظهر عاشورا خون به پا کردند و…
-
چند منزل تا دمشق، وقتی آسمانیان به طواف سر مطهر آمدند
تاریخ زبانِ بسته نگهبان را دیده، رنگ پریدهاش را و طواف کنندگان را که سر بوسیدهاند و عروج کردهاند و صدایى که هنوز…
-
نجوای شبانه راهب مسیحی و سر نورانی امام
تاریخ اشک را در چشمهاى راهب دیده و کیسه پر سکهاى را که به خولى داده و سر را براى ساعتى امانت گرفته. تاریخ پشت سرش به…
-
ام البنین پیش از همه پسرانش از حسین(ع) پرسید
تاریخ ام البنین را شناخته و پشت خم شدهاش را دیده. شنیده نام تک تک پسرانش را آورده و قبل از همه از حسین (ع) پرسیده.…
-
خیال کودکان پیامبر، پُر بود از طعنه مردم «بعلبک»
تاریخ شهر را دیده که جشن داشته، پرچمها افراشته و دُهلها زده. تاریخ چشم زنان کاروان را دیده که از نگاه مردم رو بر…
-
تاریخ لبخند و امید به چهره آل الله را دیده
تاریخ نگاه امکلثوم را دیده و از زبانش شنیده که براى اهل شهر رحمت آرزو کرده، آرزو کرده آبشان گوارا باشد، روزىشان…
-
باران سنگ پشت سنگ بوده
تاریخ اسبها را دیده که افسار کشیدهاند و ساربانها را که راه کج کردهاند. تاریخ همراه کاروان بوده و کنار اسیران…
-
تاریخ شب تا صبح کنار سری که قرآن میخواند ایستاده
تاريخ از همان جا صداى قرآن شنيده، صداى آيه هايى كه آشنا بوده: "و به زودى آنان كه ستم كردند، مى دانند به چه كيفرگاهى…
-
وقتی که ۴۰۰۰ تیغ کشیده به استقبال شهدای کربلا آمدند
تاريخ ميدان شهر را ديده كه پر از اهل موصل شده. ديده از مردان شهر كسى ايستاده، وسط ميدان فرياد زده انگار بخواهد در خواب…
-
تاریخ دیده، مردهایی را که با کاروان نیستند و دستهایی که همهچیز را بردند
تاریخ بند بند نوحهها را یادش هست. از بىوفایى روزگار که دستش به خون بنىهاشم رنگین شد، از مردهایى که همراه کاروان…
-
تاریخ نامه محرمانهای به امام دربند را برداشته و خوانده
تاریخ تکیه به دیوارهاى زندان زده و نگاه کرده به چهره امام که هنوز غبار کربلا داشته، که خسته بوده اما شکسته نبوده.…
-
جانباز نابینای صفین که بعد عاشورا به کاروان شهدا رسید
تاریخ لبخند را روى لبهاى بن عفیف روشنتر دیده، زیر لب از او شنیده که بعد از ناامیدى و نابینایىِ این سالها،که خانه…
-
مسلم از اول قرار بود یار و میزبان امام در کوفه باشد
تاریخ یادش هست در همین کوچهها بوده که جمع اصحاب امام کامل شده، همان وقت که سوارى به دنبال کاروان شهدا، سر مسلم را…