امان از شام ...

کد خبر: 585817

تاریخ پاى مسجد جامع که رسیده، همراه اسیران از اسب پیاده شده. کنار دیوارى ایستاده و دیده کسى از نگهبانان طناب آورده. طناب را دیده که دور گردن امام سجاد (ع) محکم کرده‌اند و تاب داده‌اند و بعد زن‌ها و بچه‌ها را ردیف به ردیف آورده‌اند و دست‌ها و گردن‌ها را با همان طناب بسته‌اند و بعد، دور آخر را هم گردن زینب (س) انداخته‌اند.

سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محمدرضا جوان‌آراسته: تاریخ پاى مسجد جامع که رسیده، همراه اسیران از اسب پیاده شده. کنار دیوارى ایستاده و دیده کسى از نگهبانان طناب آورده. طناب را دیده که دور گردن امام سجاد (ع) محکم کرده‌اند و تاب داده‌اند و بعد زن‌ها و بچه‌ها را ردیف به ردیف آورده‌اند و دست‌ها و گردن‌ها را با همان طناب بسته‌اند و بعد، دور آخر را هم گردن زینب (س) انداخته‌اند.
تاریخ تن خسته اسیران را دیده که تا وارد مسجد شده و جایى رو به روى تخت یزید نشسته‌اند، بارها شلاق خورده‌اند. کوچه را دیده، بام خانه‌ها را دیده و مسجد را دیده لبریز از آدم بوده، پر از چشم‌هاى به تماشا آمده.
تاریخ یزید را دیده که همه این روزها منتظر نمایش این لحظه بوده، منتظر رسیدن نیزه‌ها و سرها و اسیران، منتظر نشستن بر منبر و خندیدن به چهره‌هاى خاک آلوده و تن‌هاى از رمق افتاده.
تاریخ دست زیر بازوى امام انداخته و همراه‌شان تا مقابل منبر یزید آمده و بعد صداى امام را شنیده که از روى سر مردم گذشته و بیرون رفته و از بام خانه‌ها گذشته. صدا یزید را خوانده و یادش آورده رو به روى چه خانواده‌ای‌ ایستاده، صدا گفته چه فکر مى‌کنى اگر در محضر پیامبر باشى و او ما را در این حال ببیند.
تاریخ یزید را دیده که در سکوت مانده، اهل مسجد را دیده که در بهت مانده‌اند و بعد اشک را دیده که این سو و آن سو از چشم‌ها پایین ریخته.
با نگاهى به مقتل مقرم
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد