نارضایتی از معلمهای بی تجربه ۲۰ ساله
زنگ ماه مهر امسال با کمبود بیش از ۲۰۰ هزار معلم به صدا درآمد و با وجود آنکه مسوولان اعلام کردند؛ «این کمبودها با مدیریت و ساماندهی مناسب مرتفع شده است»، اما هنوز هم برخی از مدارس سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان معلم ندارند و بسیاری از مدارس ایران با نومعلمها و بازنشستهها پر شدهاند.
مهر امسال در برخی از مدارس کار به جایی رسید که پدر و مادرها مجبور شدند، خودشان آستین بالا بزنند و سر کلاسهای خالی حاضر شوند. کمبود معلم چنان فراگیر بود که حتی در دهه ۶۰ با وجود پرجمعیتترین دوره دانشآموزی ایران سابقه نداشت.
کار به جایی رسید که هر سه قوه به این بحران ورود کردند و وزیر جدید آموزشوپرورش به صحن علنی آمد تا پاسخگوی این وضعیت بغرنج باشد. رضا مرادصحرایی، اما مشکلات را مربوط به دولت قبل دانست و فریاد برآورد: دوستانی که اکنون ما را نقد میکنند، خودشان میدانند چه کار کردند. پذیرش دانشگاه فرهنگیان را به زیر ۴هزار نفر آوردید. ما هم نمیخواهیم بگوییم شما چقدر به مردم جفا کردید.
بحثها پس از این پاسخ همچنان تمامی نیافت و در نهایت وزیر آموزشوپرورش ویدئویی از خود منتشر کرد و به مردم وعده داد به زودی این مشکل را برطرف میکند. با این حال هنوز برخی از مدارس به گزارش خبرگزاری فارس معلم ندارند.
مشکل دیگری که گریبان مدارس را گرفته
گفتگو با معلمان، مدیران، معاونان و کارشناسان آموزشوپرورش و اولیای مدارس نشان میدهد؛ اکنون آسیب دیگری گریبان دانشآموزان را گرفته و آن پر شدن تعدادی از کلاسها با نومعلمها و بازنشسته هاست. این منابع ادعا میکنند در حال حاضر، در منطقه دو تهران یکسوم کلاسها با نومعلم پر شدهاند و در منطقه سه تهران حدود ۵۱ بازنشسته دوباره به سر کلاسها بازگشتهاند.
از یکی از معلمان منطقه دو میپرسیم که در دو ماه گذشته شرایط شما چگونه بود؛ با ناراحتی کلمهای مبنی بر تاسف بر زبان میآورد. به نظر او: «اگرچه برای رفع کمبود معلم نیاز به زمان داریم و شاید این شرایط از سر ناچاری باشد، اما به نظرم قابل پیشبینی بود. مسوولان وزارتخانه کمبود معلم را از سال قبل میدانستند و باید با آرامش بیشتری برنامهریزی میکردند. آن وقت بچهها ماه مهر بدون معلم نمیماندند. به نظرم باید از مسوولان بارها و بارها پرسش شود.»
در همین حال، محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش و کنشگر صنفی، ادامه کمبود معلم بعد از دو ماه از سال تحصیلی جدید را بر اساس شنیدههایش تایید و همچنین روی پایین آمدن کیفیت آموزش تاکید میکند: «فقط کمبود معلم مطرح نیست. اکنون کیفیت تدریس پر ایراد است و در آینده بیشک آسیبزا میشود. قرار نیست ما معلم بفرستیم که نقش معلم بازی کند. بعد از این چه بر سر دانشآموزان میآید، به این فکر کردهاید؟»
یکی از معاونان مدرسهای در غرب تهران که دو سال است بازنشسته شده، میگوید: «نظر مرا اگر بخواهید باید بگویم که ۹۰ درصد از مدارس شهر تهران معلم ندارند، چرا؟ چون پر کردن کلاس کافی نیست. حالا یک معلم را بفرستند سرکلاس یا کارمند معمولی چه فرقی میکند؟ در دوران ما هم با آزمون استخدامی معلم میگرفتند، اما دورههای آموزشی متعدد و متنوعی برایمان میگذاشتند؛ دورههای حضوری. حالا دورهها آنلاین هستند با راندمان پایین. در حالی که کار با دانشآموزان بسیار سخت و پیچیده است. باید پیوسته بهروز شد. در حال حاضر به نظرم حاشیهسازی بیشتر است تا آموزش.»
یکی دیگر از معاونان مناطق که با او گفتگو کردیم، دو ماه گذشته خود را اینگونه شرح میدهد: «خیلی روزهای بحرانی را پشت سر گذاشتیم، اما چرا باید آزمون استخدامی آخر شهریور برگزار میشد؟ نتایج کار خوب بود، اما در نهایت ما دچار آسیبهای جدی شدیم. دیر برگزارشدن آزمون، ساعات طلایی ارتباط معلم و دانشآموزان را هم سوزاند.»
اولیای یکی از دانشآموزان منطقه ۲ تهران محدوده ستارخان میگوید: «من نماینده کلاس پسرم بودم، زمانهایی که معلم نمیآمد، دو، سه بار جای معلمهای دیگر سر کلاس رفتم. طبق مصوبه، معلمان دارای سابقه بالای ۲۵ سال چهار روز در هفته به مدرسه میروند و یک روز تقلیل دارند. پس من عهدهدار کلاس میشدم.» او کلاسهای پسرش را اینگونه شرح میدهد: «معلم هنر پسرم یکی از معاونان مدرسه بود و هر وقت کلاس آنلاین داشتند، مثلا میگفت در خانه کاردستی درست کنید و عکس آن را برایم بفرستید یا قرآن بخوانید فیلم پرکنید و بفرستید. فقط همین، آموزش دیگری در کار نبود.»
معلم با عصا سر کلاس میرفت!
اول مهر امسال بسیاری از بازنشستگان پیامکی را دریافت کردند، مبنی بر اینکه میتوانند ساعات درسی بگیرند.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش و کنشگر صنفی میگوید: «ما این مصوبه را از قبل داشتیم که بازنشستهها چند ساعت در ماه تدریس داشته باشند، اما به دلیل کمبود معلم به صورت رسمی و قانونی و بخشنامه این ساعات به ۲۴ ساعت رسیده و حتی شنیدهها از ۳۶ ساعت در هفته حکایت دارد که در واقع کل هفته میشود!»
یکی دیگر از معاونان مناطق تهران وضعیت کلاسهای درس منطقهاش را اینگونه توصیف میکند: «خیلی از مدارس با خرید خدمت پر شدهاند. نیرو در وزارت آموزشوپرورش بسیار کم است، حتی بیشتر مدارس خدمتکار ندارند.»
او چند وقت پیش به یکی از مدارس منطقه دو تهران در خیابان ایرانزمین رفته است: «باورم نمیشد، از معلم گرفته تا معاونان همه بازنشسته بودند. دیدم یکی از معلمان با ۶۵ سال سن با عصا راه میرود. به او گفتم شما به دو گروه ظلم میکنید، یکی به جوانهایی که نیاز به کار دارند، دوم به دانشآموزانی که نیاز به معلمهای بهروز دارند.
بیشتر معلمان و کارشناسانی که با آنها گفتگو کردیم تاکید داشتند که استفاده از بازنشستگان هنوز در موارد متعددی ادامه دارد و از سوی دیگر با وجود اهمیت کلیدی معلم در آموزش باید دید که از این پس دانشآموزان چه بازدهی خواهند داشت.
دانشآموز داشت معلمش را قورت میداد!
این فقط نیروهای بازنشسته نیستند که در حال حاضر کلاسهای درس را پر میکنند، از آنجا که شرط سنی برای پذیرش برداشته شده است، نومعلمها هم به کلاسها راه یافتهاند. تعدادی از آزمون استخدامی هستند و برخی هم دانشجو معلم.
یکی از معلمان منطقه هفت تهران میگوید: «برخی از نومعلمها حدود ۲۰ سال سن دارند که اصلا کلاسداری بلد نیستند. از رشتههای دیگر آمدهاند و کارآموزی نکردهاند. برخی از آنها هنوز دارند در طرح «همت» آموزش میبینند، اما به دلیل کمبود معلم از آنها استفاده میکنند. مواردی دیده شده که دانشآموز معلمش را قورت میدهد.»
او تاکید میکند: «ما مجبور شدیم که دانشجو معلم سال سوم دانشگاه فرهنگیان را بگیریم که هنوز دارند کلاسهای دانشگاه را مجازی میگذرانند. ما در منطقه خودمان دانشجو معلم داریم که ۲۰ ساله است. این دختر جوان بدون گذراندن دورههای آموزشی معلوم است که فضای کلاس را نمیتواند اداره کند. اداره کلاس خودش یک تخصص میخواهد.»
محمدرضا نیکنژاد این روند را برخلاف رویه جهانی میداند که دارند سالهای تحصیلی دانشجومعلمها را افزایش میدهند: «در فنلاند این دورهها شش ساله است و در واقع معلم با مدرک فوق لیسانس سر کلاس میرود. در ایران، اما هنوز دوره کارورزی تمام نشده باید معلم سر کلاس برود.»
یکی از معاونان میگوید: «متاسفانه خیلی از معلمهای ما در منطقه ۱۶ بعد از ۱۰ سال سابقه به دلیل بیمهریها و کمبود حقوق به مدرسه نمیروند و نومعلمها جای آنها را پر کردهاند. در این منطقه ما ۲۰۰ نیروی جوان گرفتیم که از نومعلمهای فارغالتحصیل الهیات و رشتههای دیگر هم بودند. گاه مشاهده میکنیم که اطلاعات دانشآموزان بیش از معلمان است. آمارها نشان میدهد که به دلیل نبود معلمهای کارکشته و کارورزی گذرانده، بچهها خیلی بیسواد شدهاند. معلم تازه ورود که دانشگاه رفته یا نرفته است نمیتواند با بچهها کنار بیاید.
از سوی دیگر کلاسهای آنلاین هم روشهای خاص خود را دارد. بچهها بیشترشان از زیر کار درمیروند و پدر و مادرها به جایشان پاسخ درسها را میدهند. ما نمیدانیم که در چند سال آینده با چه تعداد بیسواد روبهروایم. معلمهای تربیتی درست و حسابی نداریم. روحیه بچهها بهشدت در جامعهپذیری پایین آمده است.»
یکی از معلمان در همین رابطه از مشاهدات خودش مثال میزند: «بارها دیدهام که خیلی از معلمهای ریاضی اعداد مخروط را بلد نیستند. معلمها به تدریس توجه نمیکنند. هیچ بازرسی هم سرنمیزند تا این مسائل و کمبودهای آموزشی را رصد کند.»
محمدرضا نیکنژاد میگوید: هر پایهای طبق اهداف آموزشی که از قبل تهیه شده قرار است به دستاوردهایی برسد. در سه سال اول دبستان وقتی معلمی که فرستادید سواد و مهارت تدریس را ندارد، دانشآموز مهارت لازم را کسب نمیکند. پس بچهها ناکارآمد میشوند و این رویه تا آخر ادامه دارد و ممکن است تا آخر عمر گریبان بچهها را بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید