ناگفته‌های شنیدنی سردار ایرانی

کد خبر: 601886

مهاجم ملی پوش تیم فوتبال رستوف در گفت و گویی جنجالی درباره موضوعات مختلفی صحبت کرده است.

ورزش سه: سردار آزمون مهاجم ایرانی روستوف روسیه در مصاحبه با سایت Rsport روسیه در اولین گفت و گوی بلند خود در این کشور درباره مسائل مختلفی از جمله تفاوت فرهنگی، قدرت فوتبال ایران، امیدواری به حضور در تیم های مطرح و غیره صحبت کرده است که مشروح آن در ادامه می آید: *تمام در آمد خودم را در اختیار پدر و مادرم می گذارم زیرا نمی خواهم پدرم کار کند. *بواتنگ یک هیولا است اما گودین بهترین مدافع دنیا است. *مسی نه، زلاتان الگوی من است و من را با او مقایسه کنید. *بارسلونا یا رئال مادرید؟ من رئال مادرید را انتخاب می کنم. *شاید بعد از فوتبال کار با است حرفه ی من باشد. *تنها مشکل من در روسیه نبود چغرتمه(غذای محلی گنبد ) است. *امیدوارم جنگ در روسیه تمام شود و صلح به همه جا برسد. *می توانیم برزیل را شکست دهیم *خانواده ام سنتی است و اگر چیزی بگوید، اطاعت می کنم. *در جام جهانی به دنبال صعود از گروه هستیم. سردار سال های زیادی است که در روسیه حضور داری اما هیچ گاه مصاحبه ای بلند انجام ندادی. به ما بگو که چرا برای اولین انتقال خود به روسیه آمدی و از این انتقال با گذشت زمان چه احساسی داری؟ زمانی که خیلی جوان بودم به روسیه آمدم. به همین دلیل همه چیز خیلی سخت به نظر می رسید زیرا من تنها 17 سال سن داشتم و این واقعا خیلی سخت بود. اینجا برای من شبیه کشور خودم است. من در ایران متولد شدم و پس از آن به روسیه آمدم و البته این موضوع را خیلی ناراحت کننده دیدم؛ اما همه چیز 2 یا 3 ماه طول کشید و من به خودم گفتم که از زندگی در روسیه باید لذت ببرم و فکر می کنم در نهایت این اتفاق رخ داد. با تمرکز بر فوتبال من فاصله با میهنم را فراموش کردم و فکر می کنم که در این موضوع پیروز شدم. آیا خانواده ات به اینجا آمدند؟ همه خانواده نه، پدر و مادرم اینجا هستند. بقیه اعضای خانواده مانند خواهرم، همسرش و عموهای من گاهی به اینجا سفر می کنند. چگونه والدین تو تصمیم به این جا به جایی گرفتند؟ من نمی خواهم بگویم که این تصمیم، تصمیمی سخت بوده؛ آنها عاشق روسیه هستند. در روز اول آنها به من گفتند که نمی خواهند به ایران بازگردند، آنها واقعا بودن در اینجا را دوست دارند. من نیز چنین وضعیتی دارم؛ عاشق ایران هستم اما اینجا زندگی بزرگی دارم. همه خانواده تو اهل ورزش هستند؟ بله، پدر من 8 سال در تیم ملی والیبال حضور داشت و خواهرم نیز در تیم ملی والیبال بود. مادرم هم والیبال بازی می کرد. تنها فرد غیر ورزشی خانواده ما شوهر خواهرم هست که او البته عاشق ورزش است(خنده). خانواده تو در روسیه چه کار می کنند؟ از زندگی لذت می برند. آنها کار نمی کنند؟ نه. من نمی خواهم تا آنها کار کنند. پدرم به عنوان یک سرمربی والیبال در شهر من فعالیت می کند که گنبد نام دارد. اما یکبار آنها به او در دوران درمان بی احترامی کردند و من بعد از آن از او خواستم تا دیگر کار نکند. آنها او را دوست دارند اما یکبار او در بازی شکست خورد و با او به درستی رفتار نکردند. پس از آن من از او خواستم تا دیگر به باشگاه باز نگردد. اکنون من تمام پولی را به پدر و مادرم می دهم. دیگر اقوام تو نیز برای مسابقات به اینجا می آیند؟ بله. من جوان هستم و گاهی غمگین می شوم و آنها را برای بازدید به اینجا دعوت می کنم. به طور مثال برای تماشای مسابقات دو و میدانی در روستوف تقریبا تمام اعضای خانواده من به اینجا می آیند. وقتی آنها به اینجا می آیند بسیار خوشحال هستم. باید بدانید که من خانواده شگفت انگیزی دارم.
چه مدت طول کشید تا به زندگی در روسیه عادت کنی؟
طبیعی است که در ابتدا مشکلات زیادی در اینجا داشتم؛ اما این سال ها برای سازگار شدن در اینجا کافی برایم بود. اگرچه تنها یک چیز در روسیه ندارم و آن هم چغرتمه(غذای محلی گنبد) است. اما این غذا، غذایی ترکمنی و ایرانی نیست و غذایی است که با برنج و مرغ پخته می شود. زمانی که به روبین کازان آمدی، الگوی تو در تیم چه کسی بود؟ فرد خاصی در تیم الگویم نبود. تمامی افراد تیم برای من الگو بودند. زمانی که به اینجا آمدم، علیرضا حقیقی دوست نزدیک من بود. گاهی اوقات من از بلاگوی گرگیو، اولگ کوزمین و یان ام ویا کمک می گرفتم. به این ترتیب هیچ کس برای تو الگو نبود؟ نه هیچ کس نبود. اگر بخواهی ایران و روسیه را مقایسه کنی، چه تفاوتی میان این دو قائل هستی؟ از نظر من فرهنگ موضوعی است که در آن تفاوت های زیادی وجود دارد. آیا می توانی به نکته خاصی اشاره کنی؟ گفتن یک تفاوت کار سختی است. از دیدگاه من 90% تفاوت وجود دارد. ایران کشوری مسلمان است و تو نیز در روسیه هستی که مسلمانان زیادی دارد اما کشوری سکولار است. اگرچه در یک جمهوری جداگانه که اسلام دین اصلی آن است زندگی می کنید. آیا شرایط مذهبی شما تفاوتی دارد؟ به من و باورهایم در اینجا احترام گذاشته می شود. این موضوعی مهم است. من نیز به دیگران احترام می گذارم و برایی مهم نیست که باور، دین و اعتقاد آنها چیست. پس چه چیزی برای شما قابل توجه است؟ فکر می کنم مردم ایران بسیار آزاد هستند. با روح آزاد خود همیشه می خواهند تا احساسات خود را به اشتراک بگذارند. فکر می کنم در روسیه نگاه ها متفاوت است. حتی اگر مردم شاد باشند، نمی خواهند احساس خود را به اشتراک بگذارند. در ایران مردم شادی های خود را در جمع های 10-20 نفره و یا کل خانواده به اشتراک می گذارند و تنها نیستند. اینجا من این موضوع را ندیدم البته شاید هم من اشتباه می کنم. بنابر این تو می خواهی بگویی که مردم روسیه مردمی بسته هستند؟ بله دقیقا. در ایران مردم با یکدیگر راحت هستند. به همین دلیل زمانی که یک نفر از ایران به دیدن من می آید، واقعا لذت می برم. آیا برنامه ای برای سفر به مکه و حج داری؟ 5 سال پیش به همراه تیم سپاهان به مکه سفر کردم. همه تیم های ایرانی زمانی که به عربستان سفر می کنند، حاجی خواهند شد و من هم در این سفر حاجی شدم. خانواده تو خانواده ای سنتی است؟ بله. مادر من فردی سنتی است و تلاش می کند تا همه اعضای خانواده را در کنار یکدیگر نگه دارد. من تنها پسر خانواده هستم و این موضوع تجربه های به من آموخت. شما هم کاری در این زمینه انجام می دهید؟ نه اما اگر آنها چیزی بگویند، اطاعت می کنم. دوستان نزدیکی در اینجا داری؟ من با همه بازیکنان روستوف دوست هستم. زمانی که در روبین کازان بازی می کردم، آنها به من احترام می گذاشتند و من هم همینطور. دوستان زیادی از جمله تاراس بورلاک و ازدوئف داشتم و اکنون نیز همه بازیکنان روستوف دوستان من هستند. زمانی که شما جایی غیر روستوف هستید، کسی نزدیک می شود تا مثلا عکسی بگیرد یا چیزی بخواهد؟ مردم می دانند که ما فوتبالیست هستیم. در روبین گاهی اوقات نزدیک می شوند و از من درخواست عکس می کنند و آرزوی موفقیت دارند. با هم وطن خودت سعید عزت اللهی رابطه ات چطور است؟ ما دوستان خوبی هستیم. در حقیقت من می توانم او را برادر کوچکتر خودم بدانم. او بازیکن جوانی است و نیاز دارد که زمان زیادی کار کند. اغلب با او در این مورد صحبت می کنم زیرا می خواهم به او کمک کنم. اما سعید از تو خیلی جوانتر نیست و تنها یک سال اختلاف سنی دارید. در حقیقت دو سال اما اگر او حتی یک ماه کوچکتر باشد، او هنوز جوان است. زمانی که به اینجا آمد، من می خواستم به او کمک کنم. در حقیقت من هیچ نظری درباره اینکه او چه چیزی در مورد من فکر می کند نداشتم اما ما خیلی زود با هم دوست شدیم و مانند دو برادر هستیم. ب ه جز سعید، چه کسی دوست نزدیک شماست که او را برادر بخوانید؟ در روستوف؟ همه بازیکنان. اگر شما واقعا می خواهید قانع شوید پس کانان، گاتسکان، ناواس، نوبوآ و بله همگی هستند. شما فقط لازم است تمرینات را نگاه کنید. همه بازیکنان با یکدیگر خوب هستند. من جوان هستم و احترام زیادی از آنها می بینم. من هیچ وقت نمی توانم نکته بدی درباره آنها بگویم. به این ترتیب فضایی باورنکردنی در تیم شما وجود دارد. بله دقیقا همینطور است. زیرا من نمی توانم یک نام خاص را به زبان بیاورم اما همه آنها برادران من هستند. از اینجا بودن چه حسی دارید؟ من در خانه هستم. در روستوف من احساس راحتی بیشتری نسبت به کازان دارم. اگر بخواهم یک گزینه را انتخاب کنم، روستوف انتخاب من است. آیا فوتبالیست ها در ایران از محبوبیت زیادی که دارند لذت می برند؟ بله. در ایران افراد زیادی عاشق فوتبال هستند. در روسیه من چنین چیزی ندیدم. در بازی ها 100 هزار هوادار به ورزشگاه می آیند و شنیدن صدای هم تیمی ها کار بسیار دشواری در زمین است. شما نزدیک 1.3 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام داری. احساس می کنم می توانی مردم زیادی را تحت تاثیر قرار دهی. من چنین چیزی فکر نمی کنم زیرا من فقط خودم هستم. من شبیه هواداران هستم اما هیچ جوابی ندارم که چرا آنها به من علاقه دارند. اما هر بازیکنی که محبوبیت دارد، به این دلیل است که هواداران خود را در ورزشگاه تحت تاثیر قرار می دهد و آنها کمک می کنند تا بازی بهتری انجام دهد. این مورد در ایران و "روستوف" یکسان است و زمانی که طرفداران به ورزشگاه می آیند، تیم بازی بهتری انجام می دهد. اما اگر شما را دوست نداشته باشند، کار شما در بازی دشوار خواهد شد. به این ترتیب شما فکر نمی کنید که یک بازیکن قدرتمند در ذهن مردم هستید؟ شما تعداد زیادی صفحه هواداری در اختیار دارید. نه. آنها تنها تصاویری از من هستند و مسیر من بازی کردن است. من فکر نمی کنم که اینستاگرام عموما مهم باشد اما مهم تر از اینستاگرام باشگاه و روش بازی کردن من است. اینستاگرام تنها برای هواداران من است. شما از جمله بازیکنانی هستید که در ایران در شبکه های اجتماعی هواداران زیادی دارید. بله و حالا من بیشترین دنبال کننده را دارم اما مهدی طارمی دوست نزدیک من نیز فاصله کمی با من دارد. درباره او صحبت کن. او یک رفیق و بازیکن خوب است. من نمی دانم چرا هنوز در ایران حضور است. خیلی دوست دارم که او را در فوتبال اروپا ببینم و فکر می کنم شانس این کار را دارد. او تنها 24 سال سن دارد. من می توانم او را با یکی از بهترین بازیکنان ایرانی، علیرضا جهانبخش مقایسه کنم. ب ه یاد دارید که چه زمانی اولین مرتبه او را ملاقات کردید؟ ما مدت ها پیش همدیگر را دیدیدم. به یاد دارم که آن زمان ما ستاره های واقعی نبودیم اما با یکدیگر صحبت کردیم و من تشخیص دادم که او یک پسر شگفت انگیز است. فردی خود ساخته است و دوستی ما نیز آغاز شد. من زمان دقیقی را به یاد ندارم اما ما هیچ وقت هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم و یکدیگر را در زمین مسابقه پشتیبانی می کنیم. البته ما اغلب در موضوع فوتبال به یکدیگر توصیه هایی انجام می دهیم. لحظات شادی را با او به یاد می آورید؟ البته اما نمی خواهم درباره آن با شما صحبت کنم زیرا آن لحظات خیلی شخصی هستند(خنده). هیچ کدام از خاطرات؟ من می توانم در مورد کالاچف یک خاطره بگویم. البته شاید این خاطره خنده دار نباشد اما واقعا اتفاق افتاد. به نظر من، این یک خاطره خنده دار است.. او با داور انگلیسی حرف می زد. اگر بخواهم با شما صادق باشم، خیلی بد حرف می زند. در دیدار برابر اتلتیکو مادرید، او احساس کرد گودین بر روی اروخین خطا کرده، به سمت داور رفت و به او این موضوع را گفت اما داور کالاچو را تماشا می کرد و او تکرار می کرد "داور،داور". او دوست خیلی خوبی است و من به او گفتم " کلاچو، برو کنار، تو نمی توانی با داور انگلیسی صحبت کنی" و او به من گفت: آزمون بگو که خطا بوده است، لطفا". در زمین مسابقه این اتفاق خنده دار رخ داد. و درباره مهدی نمی توانم چیزی بگویم. اولین بازی خود با پیراهن تیم ملی ایران را به یاد می آورید؟ بله. من یک بازی منزجر کننده انجام دادم. ما برابر مونته نگرو سه سال پیش بازی کردیم. نمی دانم چرا تا این اندازه بد بازی کردم. شاید به دلیل اینکه پیش از جام جهانی بود، عصبی بودم. این اولین بار بود که برای تیم ملی به میدان می رفتم و 20 روز بعد لازم بود تا در جام جهانی باشم و من تنها دست تکان می دادم. اما حالا شما به جایی رسیدید که یکی از بازیکنان مهم در تیم ملی هستید. نمی خواهم چنین چیزی بگویم. همه بازیکنان مهم هستند. قبل از همه اینها ما به تیم فکر می کنیم و این در تیم ملی ایران وجود دارد. نه درباره اینکه چه کسی بهترین بازیکن است. ما بهترین تیم آسیا هستیم و همه بازیکنان 100 درصد توان خود را برای تیم ملی می گذارند و بله، همه بازیکنان مهم هستند. اگر من بازی نکنم، بازیکن دیگری به جای من بازی می کند که از من بهتر است.
شما گفتید که ایران بهترین تیم آسیا است. به نظر می رسد که این تیم شانس خوبی برای صعود به جام جهانی روسیه دارد.
ما اکنون در رده اول انتخابی جام جهانی قرار داریم. بازیکنان جوان بزرگی داریم و البته به اندازه کافی برای صعود به جام جهانی قوی هستیم. اما باید خیلی خوب بازی کنیم تا در جمع دو تیم اول گروه برای صعود به جام جهانی قرار داشته باشیم. بعد از همه اینها، اگر در جام جهانی رتبه چهارم را در گروه کسب کنیم، چیزی به دست نیاورده ایم. آیا این امکان وجود دارد؟ البته که ممکن است؛ اگر سطح خوبی که داریم را حفظ کنیم و خیلی سخت کار کنیم. ما برابر شیلی که بازیکنان بزرگی مانند ویدال، سانچز، براوو و غیره را در اختیار دارد با 2 گل پیروز شدیم. بله در آسیا ما استعداد های زیادی داریم که توانایی جنگیدن با تیم های بزرگ را دارند.
به طور مثال چه تیمی؟
شیلی و برزیل. شما می توانید برزیل را شکست دهید؟ آنها فوتبال بازی می کنند و ما نیز همانطور. چرا نتوانیم آنها را شکست دهیم؟ البته که ما می توانیم اگر همه نیازها و همه خواسته های سرمربی را پیاده کنیم. شما آخرین بازی ملی را برابر سوریه در مالزی به دلیل محرومیت از دست دادید. این یک اتفاق وحشتناک، در زمینی به شدت غیراستاندارد بود که دائما باران می بارید. من نفهیدم که چرا ما در آنجا بازی کردیم. مطمئنم که اگر در یک زمین دیگر بازی می کردیم، می توانستیم سوریه را شکست دهیم. در سراسر آسیا زمین ها بد است؟ نه در همه جا اینگونه نیست. در ایران ما دو زمین خوب داریم. در ایران تیم های قهرمان نیز بهترین زمین ها را در اختیار ندارند. به هر حال من هم این وضعیت را دوست ندارم اما زمینی که ما در آن برای تیم ملی بازی می کنیم، شرایط خوبی دارد. شما می دانید که چرا محل مسابقه از سوریه تغییر کرده است. من نمی خواهم در این باره صحبت کنم. فقط می خواهم بگویم، من می خواهم که جنگ در همه جا تمام شود و صلح بیاید. وضعیت در ایران چگونه است؟ همه چیز عالی است. گاهی اوقات من درباره مشکلات ایران چیزهای می شنوم. نه، هیچ مشکلی نیست و نمی دانم چرا مردم ایران و عراق را با یکدیگر اشتباه می گیرند. نظرت در مورد قربان بردیف که سرمربی تو است، چیست؟ او مرد بسیار خوبی است که به رشد و پیشرفت من و هر بازیکنی کمک می کند. من در دو سال گذشته و اکنون زیر نظر او بازی می کنم. او یک حامی بزرگ برای من است. پیش از این که به روسیه بیای، با بردیف آشنا بودی؟ خیر. من او را در زمانی که در روبین کازان بودم شناختم. همه می گویند احتمالا فامیل من است اما این درست نیست و ما یکدیگر را از قبل نمی شناختیم. چه زمانی رابطه شما خیلی نزدیک شد؟ حتی پدر تو نیز می گوید که بردیف نقش پدر تو در زمین فوتبال را دارد. چقدر طول کشید تا این میزان از حمایت او را داشته باشی ؟ نمی توانم زمان دقیقی مشخص کنم. از زمانی که به این تیم پیوستم او به من در فوتبال و زندگی شخصی کمک کرد. شما یک فصل بدون او را در کازان سپری کردید اما پس از آن به روستوف آمدید. آیا به خاطر حضور او این کار را انجام دادی؟ بله. او بهترین مربی در روسیه است. با من موافقی؟ بله بنابر این من هم مثل بقیه بازیکنان علاقه داشتم تا زیر نظر او کار کنم. البته که ارتباط عاطفی نیز در این انتقال دخیل بود اما مهمترین علت این بود که او در پیشرفت فوتبال من کمک زیادی انجام داد. به نظرت تفاوت زمانی که زیر نظر او در روبین کازان کار می کردی با دوران حضورت در روستوف چیست؟ جواب دادن به این سوال کار سختی است. او همیشه صادقانه می گفت که امروز یک جلسه تمرینی نیست. اگر به بایرن مونیخ گل زدی، فکر نکن در اوج هستی و هیچ وقت سقوط را تجربه نخواهی کرد. توصیه های او به من مانند زمان حضور در کازان است. من تفاوتی میان حال و گذشته نمی بینم و فقط می دانم که همیشه بازیکنان زیادی در تمرینات و مسابقات برای رقابت حضور دارند. یعنی می خواهی بگویی که او برای تو بیشتر از یک مربی است؟ بعضی وقت ها به من در زندگی شخصی نیز کمک می کند. چگونه؟ من نمی خواهم در مورد این قضیه شخصی صحبت کنم زیرا یک راز است که اتفاق افتاده. شاید او فقط به من کمک نمی کند و به بازیکنان زیادی کمک کند اما من در مورد آن اطلاعی ندارم. او نیز نمی خواهد که کسی این را بفهمد. هر زمان که اشتباه می کنم، او همیشه سعی می کند تا غلط های من را اصلاح کند و مرا به فکر کردن وادار می کند. با توجه به اینکه همه علاقه دارند راز تو را بدانند، نگه داشتن این راز کار سختی نیست؟ من متوجه منظور شما نمی شوم. زمانی که مردم از من درباره رازهایم درخواستی می کنند، من همیشه راست می گویم اما همه واقعیت را نمی گویم. تو خودت را بازیکن بردیف می دانی یا بازیکن روستوف؟ البته که من بازیکن باشگاه هستم. باشگاه برای تو از قربان بردیف مهم تر است؟
اگر من بازیکن پینگ پنگ بودم، بردیف برای من مهم تر بود(خنده) اما من یک فوتبالیست هستم.
فکر می کنی چه چیزی باعث می شود تا سرنوشت تو را به سمتی ببرد که به یک باشگاه دیگر با مربی دیگر بروی؟
من در مورد آینده اطلاعی ندارم زیرا همیشه آینده مبهم است. من همیشه قدردان زحمات بردیف هستم زیرا او به من کمک زیادی کرد تا اینجا حضور داشته باشم. خیلی خیلی از او تشکر می کنم. آیا رستم سایمانویف را می شناسی؟ من او را می شناسم. او کسی بود که من را کشف کرد و به بردیف پیشنهاد داد. او بازی ها مرا دید و آنالیز کرد و بعد از آن من به اینجا آمدم. انتقال تو از کازان به روستوف حاشیه های زیادی در رسانه ها ایجاد کرد. ماجرا چه بود؟ هیچی. صادقانه به شما می گویم که من هیچ مشکلی ندارم. اما کازان همچنان اصرار دارد که شما اسناد را جعل کردید. اگر آنها راست می گفتند، فیفا اکنون مدت زیادی بود که من را محروم کرده بود و زمانی که فیفا به من اجازه بازی کردن داده، پس همه چیز درست است. آنها به فیفا و دیگر مراجع شکایت کردند اما من به این موضوع اهمیتی نمی دهم. الان هیچ فشاری روی شما نیست؟ نه برای من هیچ کدام از این اتفاقات مهم نیست. تمرکز من روی تمرینات و مسابقات است. من می دانستم آنها این کار را انجام دادند زیرا نمی خواستند من کازان را ترک کنم، اما من آنجا را ترک کردم. درک می کنم که چرا این کار را انجام می دهند ولی هیچ مشکلی در اسناد ما وجود ندارد. شایعات زیادی درباره پیشنهادات لیورپول، آژاکس و پی اس برای تو وجود دارد. من هیچ پیشنهادی ندارم. اگر شما پیشنهادی برای من از لیورپول یا هر باشگاهی دارید، آن را بررسی می کنم(خنده). خواسته تو چیست؟ ترجیح می دهی در روسیه بمانی یا به اروپا بروی؟ البته که من ترجیح می دهم و دوست دارم در اروپا فوتبال بازی کنم. از آینده خودت در 10 سال آینده چه پیش بینی داری؟ هیچ نظری ندارم. اگر خوب بازی کنم بالاخره یک روزی در یک تیم بزرگ بازی خواهم کرد. چه تیمی؟ نمی دانم انتخاب تو میان بارسلونا و رئال مادرید کدام است؟ انتخاب من رئال است. یک بار گفته بودی از اینکه تو را با مسی مقایسه می کنند، خسته شدی. من صد بار گفتم دوست ندارم من را مسی ایران خطاب کنند. من شبیه او بازی نمی کنم. من نمی توانم در زمین مسابقه مانند او دریبل بزنم و نمی دانم که چرا ما با هم مقایسه می شویم.
خودت را با چه کسی مقایسه می کنی؟
با زلاتان ابراهیموویچ. به این ترتیب تو مانند او بازی می کنی؟ نه اما می خواهم که شبیه به او باشم. فکر نمی کنم الان شبیه او باشم. زلاتان؟ چه شخصیت جنجالی ای. توجه من به بازی کردن او در زمین فوتبال است و نه زندگی شخصی او. من نمی دانم که او چه شخصیتی در زندگی خصوصی اش دارد اما مطمئنم یک جنتلمن است.
الگو تو زمانی که فوتبالت را شروع کردی چه کسی بود؟
در ایران علی دایی و در خارج زلاتان. چه خاطره ای از اولین مرتبه ای که فوتبال بازی کردی داری؟ زمانی که 9 سال سن داشتم، مطمئن نیستم اما پدرم بسیار مشتاق بود که من فوتبال بازی کنم. اولین باری که در زادگاهم پا به زمین فوتبال گذاشتم، زمانی که برای تعطیلات برگشتم، فوتبال برای من تبدیل به چیزی فراتر از سرگرمی بود. پدرم من را دید و به من گفتم که باید فوتبال بازی کنی و من فوتبال را در ایران شروع کردم. مهم ترین هدف شما در زندگی چیست؟ من دوست دارم همیشه فوتبال بازی کنم و گل های زیادی بزنم. همه اینها برای من مهم است و تنها به دنبال گل زدن به اتلتیکو مادرید و بایرن مونیخ نیستم. صادقانه می گویم، همیشه دوست دارم گل بزنم. گل زدن برابر روبین کازان برای تو چقدر مهم بود؟ در ذهن من این نبود که "اوه روبین کازان، حتما باید به این تیم گل زد" . من به مترجمم گفتم که می خواهم به روستوف کمک کنم تا اینکه در کسب پیروزی نقش پر رنگی داشته باشم. خیلی احمقانه بود اگر می خواستم تنها به خودم فکر کنم. این فصل برای روستوف نسبت به فصل گذشته تفاوت های زیادی داشت. فصل گذشته در رده دوم قرار گرفتید اما امسال امتیازات زیادی را از دست دادید.
ما اکنون هر 3 یا 4 روز یک بازی داریم و این سخت است. این برای اولین بار است که روستوف در این شرایط سخت قرار می گیرد. برای حضور در لیگ قهرمانان باید تلاش زیادی انجام داد. من فکر می کنم که در نیم فصل دوم جایگاه ما بهتر خواهد شد و به رتبه دوم یا سوم خواهیم رسید. شاید نیز توانستیم قهرمانی را به دست بیاوریم زیرا بازی های زیادی پیش روی ما است.
سوم شدن در لیگ قهرمانان و رفتن به لیگ اروپا مهم تر است یا موفق شدن در لیگ روسیه؟ هر دو، من فکر می کنم که هر دوی اینها خیلی با اهمیت هستند. شما امتیازات بازی های زیادی را به دلیل استراحت دادن به بازیکنان کلیدی قربانی کردید. بازیکنان نیاز به استراحت دارند و این منطقی است. بعضی ها مصدوم می شوند و بعضی از بازیکنان نیز خسته هستند زیرا ما هر سه روز یک بازی داریم. من که از خیلی از بازیکنان دیگر جوان تر هستم، گاهی به دلیل این برنامه فشرده خسته می شوم. فکر می کنم بعد از نیم فصل شرایط متفاوتی داشته باشیم. شما بایرن مونیخ را شکست دادید. اگر برابر آیندهوون شکست نخورید، به لیگ اروپا خواهید رفت. ما هر کار غیر ممکنی را برای رفتن به لیگ اروپا انجام خواهیم داد.
شما در دیدار با بایرن مونیخ، بواتنگ را محو کردی.
بواتنگ یک هیولاست. او مرا در جریان بازی هل می داد و تا روزهای زیادی کتف من درد می کرد.
شرایط آب و هوایی بر روی تیم شما تاثیر می گذارد.
هوا برای بازی کردن خیلی سرد است و برای بازیکنان خارجی کار سخت می شود. ولی زمانی که مداوم بازی می کنی، این شرایط برای تو قابل تحمل می شود. در جریان بازی با "آمکار" هوا به اندازه ای سرد بود که حرکت کردن و جا به جا شدن نیز با سختی انجام می شد.
خشن ترین دفاعی که برابر او قرار گرفته ای چه کسی است؟ و مقابل چه بازیکنی شانس بازی کردن داشتی؟
دیگو گودین. او بازیکن بزرگی است و من می دانم که چگونه بازی می کند. او دید بالایی در زمین دارد و مهارت های فردی خارق العاده ای دارد. به نظر من بهترین مدافع دنیا است که من فرصت بازی کردن برابر او را داشتم.
نژاد تو ترکمن هست. خودت را ایرانی می دانی یا ترکمنستانی؟
البته که من ایرانی هستم. بر خلاف اینکه خانواه من اصالتی ترکمن دارند، من، پدرم، پدربزرگم و جد بزرگم در ایران به دنیا آمدیم. تنها زادگاه من نزدیک ترکمنستان هست و به همین دلیل ترکمن های زیادی در آنجا حضور دارند.
این موقعیت را داشتی که برای ترکمنستان بازی کنی؟ نه هیچ وقت. تو مانند بیشتر فوتبالیست ها حتما زندگی سختی داشتی؟ البته. بعضی وقت ها من احساس تنهایی و ناراحتی دارم. به ویژه زمانی که شکست می خوریم ناراحتی زیادی در من به وجود می آید. در این شرایط چگونه رفتار می کنی؟ من ترجیح می دهم با خودم تنها باشم و با هیچ کس صحبت نکنم. فکر می کنی برای فوتبال بازی کردن به ایران بازگردی؟ نه. من ایران را دوست دارم اما می دانم که بازی کردن در اروپا برای من بهتر است. زمانی که فوتبال من تمام شود، به ایران باز خواهم گشت. من در آنجا متولد شدم و همه خانواده و دوستان من ایرانی هستند و می خواهم در آینده به ایران بازگردم. اگر فوتبالیست نمی شدی، چه کاری انجام می دادی؟ والیبال. اگر من فوتبال بازی نمی کردم، والیبالیست می شدم. والیبالیست خوبی هستم. بعد از اینکه فوتبالت تمام شد می خواهی چه کاری انجام بدهی؟ باید ببینیم چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد. من تنها 20 سال سن دارم و زمانی که فوتبال من تمام شد، شاید یک مربی شدم. واقعا؟ نمی دانم. شاید حرفه ی بعدی من مرتبط با اسب هایم باشد(خنده). بعد از گلزنی برابر بایرن مونیخ، یک نفر به من قول داد که دو اسب در روستوف به من بدهد. مرتبط با اسب؟ شوخی می کنم. شاید به سراغ تجارت بروم. من واقعا هنوز نمی دانم. شاید در کارهای خیریه شرکت کنم. چه چیزی در زندگی برای تو سخت است؟ سر و کار داشتن با دروغ گوها کار سختی است. آدم هایی که دروغ می گویند را در زندگی و فوتبال دوست ندارم. برای مثال برخی در خانه هستند و می گویند 3 دقیقه بعد در خیابان هم را می بینیم. این یک دروغ است. در فوتبال بیشتر دروغ ها درباره نقل و انتقالات است. که خوشبختانه برای من اتفاق نیفتاده است. و در نهایت، برای اینکه شایعه پراکن ها به راز شخصی تو نپردازند، چه پیشنهادی داری؟ من نمی توانم حدس بزنم که چه چیزی درباره من خواهند نوشت اما کسانی که من را نمی شناسند نباید به زندگی شخصی من بپردازند. اول باید به زندگی من وارد شوند تا من را بشناسند و سپس هر نتیجه گیری خواستند، می توانند انجام دهند. من نمی خواهم که مردم به چیزهایی که در اخبار درباره من می شنوند، واکنش نشان دهند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد