خبرآنلاین: غریبه راه نمی دهند؛ فقط آشنا. آدم را یاد سال 42 و کافه نادری می اندازد؛ زمان در اینجا در همان سالی که میز قهوه خانه ها چوب هایی به رنگ آبی بودند و پیشخوان مقابل آبدارخانه کاشی هایی با رنگ سفید؛باقی مانده است. سر در مغازه را تابلویی آهنی پوشانده که به زردی می زند. هنوز هم یکی از نوشابه های قدیمی را تبلیغ می کند. سه پله سیمانی رو به بالا. سقفی کوتاه که با گونی پوشیده شده است و کلی عتیقه ریز و درشت. شاید زیاد قیمتی نباشند اما قدمت زیادی دارند. دور تا دور دیوار را عکس هاس طهران قدیم،عکس های جهان پهلوان تختی و یک سری عکس های خانوادگی پر کرده است. یک تلویزیون چوبی،یک رادیوی زوار در رفته و یک سماور که بالای سر صاحب قهوه خانه قراردارد به جا مانده از سالهای دور است. اینجا همه چیز قدیمی است. تنها چیزی که پلی شده بین دنیای قدیم و مدرنیته تلویزیون LED بزرگی است که در بهترین نقطه از قهوه خانه نصب شده.جایی که از پرتترین گوشه هم کاملا مشخص است. نکته دیگری که میتوان آن را به سنتی بودن قهوهخانه سنجاق کرد این است که هیچ قلیان میوهای در اینجا سرو نمیشود و همه یا کاشان میکشند یا خوانسار. اینجا قهوهخانهای
است در یکی از جنوبیترین محلههای تهران. جایی در میان خروارها پول، دقیقا وسط بازار مبل تهران. غریبه ای؟ اینجا نیا! این یک شرط اصلی است. در قهوخانه اصلا باز نیست و باید زنگ بزنی تا برایت باز کنند. البته نه برای شما؛ برای یک فرد آشنا. هیچ غریبه ای اینجا یافت نمی شود و همه کسانی که روی صندلی ها لم داده اند یا با هم فامیل هستند یا بچه محل. «اگر غریبه ای اینجا نیا.» این را صاحب قهوه خانه می گوید: «اینجا پاتوق است. اگر فامیل، آشنا پسرخاله و فک و فامیلی چیزی داری بیا اینجا. قلیان هم نداریم که بکشی.» او این حرف را یک بار زده است و دیگر همه کسانی که به قهوه خانه اش می آیند این را می دانند که هیچ غریبه ای حق ورود ندارد. کاغذهای رنگی همه خوانسار می کشند و کاشان. مدام هم پچ پچ می کنند. بالای سر مرشد (صاحب قهوه خانه را با این اسم می شناسند) سمت راست تابلوی کوچکی نصب کرده اند که رویش برنامه بازی های لیگ های مختلف را نوشته اند.حتی لیگ هایی مثل سوئد، بلژیک، کره و ژاپن. جلوی دست مرشد کاغذهای رنگی زیادی چیده شده است. هر لیگ یک رنگ دارد و مثلا رنگ لیگ برتر ایران سبز است .کاغذ ها برای این روی میز نیستند که مشتریان لولهشان
کنند و در لب گیر قلیان فرو کنند. کاغذها تنها به یک دلیل روی میز مرشد قطار شدهاند، اینکه وسوسهای باشند برای شرطبندی قیمت پایه 50 هزارتومان بازار مبل تهران شاید از لحاظ قیمت اجناس و مغازه ها در زمره یکی از گرانترین نقاط پایتخت باشد اما بومی های اینجا در حد آدم های متوسط جامعه قرار دارند. با این حال کسانی که به قهوه خانه می آیند پول خوبی برای شرط بندی خرج می کنند. قیمت پایه 50 هزار تومان است و قرار است برای مسابقات بزرگی مثل جام جهانی این قیمت 100 هزار تومان شود. اینجا قوانین خاص خودش را دارد. مثلا کسی نمی تواند برگه های شرط بندی را از قهوه خانه خارج کند. برگه ها باید ممهور به مهر مرشد باشد و مقابل چشمان خود او هم پر شوند.یک برگه دست شرکت کننده و برگه اصلی در گاوصندوق، زیر پای مرشد. نکته: این مهر برای هر بازی و هر برگه تغییر می کند تا کوچکترین تقلبی در این شرط بندی انجام نشود! صندوق مرموز یک صندوق کوچک روی میز مرشد است که بعضی از پولها به داخل آن ریخته می شود و کسی هم نمی داند صرف چه کاری می شود. بعضی ها می گویند مرشد آن را به خیریه می دهد و بعضی ها هم چیزهای دیگری می گویند. پولهایی که بابت برگه ها
پرداخت می شود تا 24 ساعت قبل از آغاز بازی ها قابل استرداد است اما اگر پس از پشیمانی احتمالی برای شرکت در شرط بندی کسی از این قانون تخطی کند یا برای گرفتن جایزه اش اقدام نکند پول باقیمانده به همان صندوق واریز می شود.صندوقی مرموز به رنگ آهن! شر نمی شود،مرشد بادیگارد دارد همه چیز حساب و کتاب دارد و شرط بندی ها نامحدود. البته باید مرشد در جریان باشد. اگر کسی می خواهد مازاد بر ارقام ذکر شده در کاغذ های رنگی شرط ببندد باید مهر قرمز رنگ مرشد روی برگه ها باشد در غیر این صورت شرط بندی باطل است. تا به حال سابقه نداشته که اینجا "شر" به پا شود. درگیری های لفظی پیش آمده اما اختلاف ها فراتر نرفته است. بارها مشاهده شده که پول طرف بازنده را هم پس داده اند. همه کسانی که به اینجا رفت و آمد دارند بچه محل هستند و کمتر پیش آمده کار به جاهای باریک کشیده شود. فینال لیگ قهرمانان و برنده 20 میلیونی شاید اگر سرخیو راموس آن گل ثانیه آخر بازی به اتلتیکو را نمی زد حالا وحید 20 میلیون تومان در جیبش نبود. نکته جالبی که باعث شده تا از بین 113 نفری که فینال لیگ قهرمانان بین رئال مادرید و اتلتیکو مادرید را پیش کرده اند وحید برنده شرط
بندی باشد فقط یک چیز است. پیش بینی درست بازی! حتی خوش بین ترین طرفدار رئال مادرید هم نمی توانست حدس بزند که تیمشان با نتیجه 4 بر یک اتلتیکو را شکست می دهد. با این حال وحید روی برگه اش زده بوده پیروزی رئال با 4 گل.«من 4 گل رئال را پیش بینی کرده بودم اما نزده بودم 4 بر یک. این دیگر خیلی رویایی می شد. فرق من با بقیه همین است. همیشه پیش بینی هایی می کنم که هیچ کس فکرش را نمی کند. باور می کنید بازی بایرن مونیخ و رئال را هم درست پیش بینی کردم؟ همه می گفتند رئال می بازد اما من درست پیش بینی کردم.» 20 میلیون تومان رقم کمی نیست. آن هم برای یک شرط بندی. رقمی که رکورد شرط بندی در این قهوه خانه را شکسته است. تا به حال بیشترین رقمی که در این قهوه خانه گردش داشته 17 میلیون تومان بوده است که آن هم بین سه نفر تقسیم شده است. جام جهانی چند؟ پیش بینی های سرانگشتی نشان می دهد که با توجه به تعداد حضور شرکت کنندگان و افزایش رقم ها در جام جهانی، برنده قهرمان این تورنمنت مهم رقمی نزدیک به 150 میلیون تومان به جیب بزند. محمد یکی از بچه های قهوه خانه توضیح کوتاهی برای جام جهانی می دهد: «این رقم 150 میلیون تومان که شاید کم و شاید
هم بیشتر شود معلوم نیست نصیب یک نفر شود. وقتی مسابقات شروع شود پیش بینی خود گروه ها امتیازهای ویژه ای دارد. مرشد امتیازهای ویژه ای هم برای کسانی که تیم های صعود کننده را درست پیش بینی کنند در نظر گرفته است.امسال کار یک کم سخت تر است.مثلا اگر یک نفر فقط بزند برد آرژانتین مقابل ایران اما یک نفر دیگر بزند آرژانتین سه بر یک ایران را می برد امتیازش فرق می کند.به همین دلیل شاید ده نفر بگویند برزیل قهرمان می شود اما جایزه به آن کسی می رسد که امتیازش بیشتر باشد.» چه چیزی گیر مرشد می آید؟ 10 درصد از شرط هایی که بسته می شود سهم مرشد است.بر اساس آمار گرفته شده و در بدترین هفته،رقمی در حدود 30 میلیون شرط بسته می شود،یعنی سهم مرشد هفته ای تقریبا سه میلیون.این رقم بیشتر می شود اما بعید است پایین تر بیاید. تازه به این رقم باید پول قلیان ها، شام و ناهار، آب آلبالو و زرشک، سیب زمینی سرخ کرده و ...را هم اضافه کرد. درآمدی که خیلی از دکتر و مهندس ها هم نمی توانند در یک هفته آن را به دست بیاورند. جام جهانی؛قلیان مجانی است این هم یک امتیاز ویژه. در روزهای برگزاری مسابقات جام جهانی هر چقدر دوست داری قلیان بکش،چون مجانی است.اما
اگر وارد قهوه خانه می شوی حتما باید شرط ببندی اگر نه در این قهوه خانه کاری نداری که انجام بدهی...
دیدگاه تان را بنویسید