چرا کاشانی در ورزشگاه آزادی مورد اعتراض قرار گرفت؟
شايد بهترين لطف مشاوران پرشمار كاشاني نسبت به او، اين باشد كه بگردند و ببينند مشكل كار كجاست كه سرپرست باشگاه پرسپوليس باوجود كارنامهاي قابل توجه و با وجود بهره بردن از يك ارتش رسانهاي گسترده، اسير موقعيتي ميشود كه در آن مواجهه دايي با وي، به سود شهريار تمام ميشود يا تمام تماشاگران حاضر در ورزشگاه آزادی عليهاش شعار ميدهند و پارچه مينويسند؟
استاديوم آزادی، اولين ورزشگاهي نبود كه ظرف چند هفته اخير نام علي دايي در غياب خود او روي سكوهايش فرياد كشيده ميشد. به گزارش خبرنگار سرویس ورزشی «فردا» پيش از آنكه هواداران پرسپولیس از فرصت عقب افتادن سرخپوشان از شهرداری تبریز استفاده کرده و سرمربی سابق تیم خود را تشویق کنند، نام علي دايي در ورزشگاه شهید بهشتی بوشهر و پیش از آن همزمان با نبرد پرسپوليس و ملوان و نيز ايران و ماداگاسكار در استادیوم آزادی هم شنيده شده بود. اگرچه دقايقي بعد از توقف تيم سرشناس تهراني مقابل ملوان در اولین بازی لیگ یازدهم، عدهاي از مسوولان باشگاه پرسپوليس كوشيدند تا وقايع روي سكوها را مرموز جلوه بدهند، اما به نظر ميرسد رفته رفته بايد پذيرفت كه امروز علي دايي به سمبل اعتراض براي فوتبالدوستان پرسپوليسي تبديل شده و جمعت معترض در استاديومهاي گوناگون، بيش از هرچيز ديگري از تكرار نام او استقبال ميكنند. اما مسئله قابل توجه در اين نكته نهفته است كه تا همين چند ماه قبل اوضاع كاملا متفاوت و حتي معكوس بود و بسياري از تماشاگران هنگام عصبانيت و عصيان، ديواري كوتاهتر از ديوار شهريار سراغ نداشتند و معمولا تيغ تيز انتقاداتشان را به سمت علي دايي نشانه ميرفتند. از همین رو به دنبال ريشه اين دگرگوني و تحول عميق هستیم و دلایلی نیز برای آن ذکر خواهیم کرد. علي دايي از لحظه ظهورش در سطح اول فوتبال ايران روندي روبه رشد در پيش گرفت و تبديل به چهرهاي معتبر و موجه شد. هرچقدر اعتبار او در سالهاي بازيگري و مربيگرياش ثبات داشت و از سيري منظم و صعودي بهره ميبرد، محبوبيت شهريار هميشه در نوسان بوده و مدام مبتلا به شدت و ضعف ميشده است. غير از حاميان سنتي و دايمي دايي كه بيشتر مشتمل بر بخش قابل توجهي از همزبانان آذري او و نيز عدهاي از هواداران فرهيخته و كلينگر فوتبال ايران ميشود، پايگاه اجتماعي شهريار در بقيه موارد هميشه متزلزل بوده و مقبوليت او مدام دچار فراز و فرود ميشده است. در فوتبال معاصر ايران نیز گاهي علي دايي را ميتوان مثل روزهاي اول پيوستنش به پرسپوليس در ليگ سوم حرفهاي، در اوج محبوبيت ديد و گاهي نيز ميشود او را در موقعيت دردناكي مثل ايام برگزاري مسابقات جامجهاني 2006 آلمان يافت؛ روزهاي تلخي كه شهريار، به سوژه اصلي پيامكهاي فكاهي و هزل آلود تبديل شده بود. با چنين مقدمهاي، امروز در مورد حجم محبوبيت دايي چه قضاوتي ميتوان داشت؟آيا غير از اين است كه باوجود نوسانات فني شديد او در پرسپوليس ليگ دهم،حالا شهريار از نظر وجاهت عمومي در نقطهاي ايستاده است كه كمتر ميتوان نظيرش را در گذشته او پيدا كرد؟نكته بحث برانگيز در مورد محبوبيت كم سابقه كنوني دايي، اتفاقا به اوج گرفتن اقبال عمومي نسبت به وي، پس از تقابلش با حبيب كاشاني مربوط ميشود. سوال بزرگ اين است؛ چگونه ميتوان باور كرد مردي كه هنگام كسب هر سه عنوان قهرماني سرخپوشان در يك دهه اخير مسوول ارشد اين باشگاه بوده، نزد بخش وسيعي از افكار عمومي به كاراكتري تبديل شده باشد كه ضديت با او ميتواند «افزايش محبوبيت» يك نفر را تضمين كند؟! اشكال كار كجاست كه مقابله با حاج حبيب، بستر رشد مقبوليت يكي مثل علي دايي ميشود؟ دستكم پرسپوليسيها روي كاغذ نبايد بهانهاي براي دوست نداشتن كاشاني داشته باشند؛ او كه در سه سال مسووليتش سه جام براي هواداران اين تيم به ارمغان آورده، او كه با راي برخي از شهروندان به شوراي پايتخت راه يافته، او كه مقابل دوربينهاي تلويزيوني شخصيتي دلسوز، محترم، موقر و بيادعا ارايه داده و او كه روزشمار خدمتش به مردم فوتبالدوست را يك لحظه هم از ياد نميبرد و البته او كه در دورانش برخلاف اسلاف خود يك ريال هم به بدهي قرمزها اضافه نكرد. شايد بهترين لطف مشاوران پرشمار كاشاني نسبت به او، اين باشد كه بگردند و ببينند مشكل كار كجاست كه سرپرست باشگاه پرسپوليس باوجود كارنامهاي قابل توجه و با وجود بهره بردن از يك ارتش رسانهاي گسترده، اسير موقعيتي ميشود كه در آن مواجهه دايي با وي، به سود شهريار تمام ميشود يا تمام تماشاگران حاضر در ورزشگاه آزادی عليهاش شعار ميدهند و پارچه مينويسند؟ آيا اين پرسش براي خود حاجحبيب به وجود نيامده كه چطور بخش بزرگي از پرسپوليسيها، پنج شكست پياپي دايي يا دو باخت متوالي او در داربي را تحمل ميكنند، اما با اكيپ موافق حاجي، حتي براي يك 90 دقيقه كامل هم سر سازش و مدارا ندارند؟
دیدگاه تان را بنویسید