قلعه نویی سرمربی تیم ملی می شود !
یک نکته ای را در همین ابتدا روشن کنیم که در این مطلب از مربیگری هیچ گزینه ای در تیم ملی حمایت نمیکنیم چون بهتر از هر کسی میدانیم که آنگاه چنان در موضع ضعف قرار میگیریم که هر انگی به ما بچسبد اما توجه تان را به این نکته جلب میکنیم که شواهد نشان میدهد که میخواهند سرمان را با پنبه ببرند ...
ايپنا: اشاید بسیاری این مساله را توهم بدانند اما اگر بعدا شنیدید که امیر قلعه نویی شد سرمربی تیم ملی ایران تعجب نکنید. یک نکته ای را در همین ابتدا روشن کنیم که در این مطلب از مربیگری هیچ گزینه ای در تیم ملی حمایت نمیکنیم چون بهتر از هر کسی میدانیم که آنگاه چنان در موضع ضعف قرار میگیریم که هر انگی به ما بچسبد اما توجه تان را به این نکته جلب میکنیم که شواهد نشان میدهد که میخواهند سرمان را با پنبه ببرند ... اپیزود اول: سنگ بزرگ، علامت ... ظاهر قضیه این است که علی سعیدلو به فدراسیون فوتبال گفته که کمیته ای را تشکیل دهد تا برای تیم ملی ایران یک مربی خارجی بزرگ بیاورند تا او بتواند تیم کشورمان را به جام جهانی 2014 ببرد اما در این مدت شما نام چه گزینههایی را شنیده اید؟ فاتح تریم، فرانک رایکارد، دیه گو مارادونا و ... همه این مربیان هم اکنون در دسته مربیان مطرح دنیا محسوب میشوند که یا شغل دارند و یا پیشنهادات خوبی بر روی میز کارشان وجود دارد. بنابراین وقتی نام چنین مربیانی بر سر زبانها میافتد این سوال مطرح میشود که چه کسانی و با چه اهدافی این اخبار را منتشر میکنند؟! غیر از این است که نامهای بزرگ در طی سالیان اخیر فقط برای رد گم کردن بودهاند؟! در واقع در طی سالهای اخیر این نامها سنگهای بزرگی بودهاند برای بازی دادن افکار عمومی و نه بیشتر وگرنه خود ما بهتر از هر کسی میدانیم که این فدراسیون آنقدر پول ندارد که بخواهد 2 میلیون دلار به فاتح تریم بدهد و یا 2 و نیم میلیون دلار به رایکارد بدهد و البته این را بهتر از هر کسی میدانید که شایعه آمدن مارادونا به ایران فقط یک شوی تبلیغاتی بوده و هست. اپیزود دوم: مربی بزرگ خارجی، شاید یعنی کشک! بنابراین مربی خارجی چیزی است در حد شایعه. آخرین باری که یک مربی خارجی در تمامی تیمهای ملی ما فعالیت کرده مربوط به 4 سال پیش میشود که رنه سیموئز هدایت تیم امید ایران را بر عهده داشت و پس از آن تیمهای ملی ایران هرگز مربی خارجی به خود ندید مگر در حد کمک مربی و نه سرمربی. اگر به خاطر داشته باشید حتی خاویر کلمنته را به ایران آوردند و با او بهاندازه یک آلبوم عکس یادگاری گرفتند اما پس از آن یادشان افتاد که پولش را چه کسی میخواهد بدهد، گفتند سازمان تربیت بدنی. به همین علت کلمنته را بردند پیش رئیس وقت سازمان تربیت بدنی که محمد علی آبادی بود. او هم گفت مربی پروازی نمیخواهیم و خاویر رفت که به نوه سر بزند و دیگر بازنگشت با اینکه کفاشیان هول شده بود و قراردادش را امضا کرده بود. پس اکنون هم داستان همین است. قرار است که سازمان پول سرمربی را بدهد در شرایطی که خود این سازمان فعلا با مجلس در خصوص بودجه درگیر است و کلا قضیه یافتن سرمربی بزرگ خارجی منتفی خواهد شد یعنی چیزی در حد کشک. اپیزود سوم: مربی کوچک خارجی، به احتمال زیاد! خب به همین راحتی به زودی نام مربیان کوچک خارجی و مربیان تمام شده را خواهیم شنید. در این پروژه که بسیاری از فدراسیون نشینان نشستهاند تا ببینند که چه سرنوشتی منتظر آن است، توانایی ویژه ای دارند در ردیف کردن انواع و اقسام ویچ و پیچ و میچ و سیچ و... که انگشت کوچک ایویچ و بلاژویچ هم نمیشوند. اسامی که فقط در فوتبال ایران صاحب کارنامه میشوند و بعد میروند پی کارشان در حالیکه چمدانهایشان سرشار از پول است. خب وقتی قصه به اینجا رسید ... اپیزود چهارم: و حالا دوباره مربی وطنی خب وقتی قصه به اینجا رسید این بحث مطرح میشود که چرا وقتی میخواهیم مربی خارجی درجه 2 و 3 بیاوریم، مربی بومی و وطنی را نیاوریم؟ در این روزها همه دیگر آمادگی پذیرش مربی وطنی را دارند چون دیگر خبری از آن اسامی دهان پر کن خارجی نیست و به این مربیان درجه 2 و 3 روی آورده ایم و افکار عمومی پس از بازی که خوردهاند آنقدر افسرده شدهاند که به همین گزینه داخلی رضایت میدهند. به یاد بیاورید جریان پیش از آمدن خاویر کلمنته تا پس از آمدن او که کار را بدانجا رساند که همه به سرمربی داشتن تیم ملی رضایت داده بودند حالا هرکس که میخواهد باشد. هنوز یادمان هست وعدههای کفاشیان را که در هر مصاحبه میگفت : «تا شنبه آینده سرمربی جدید را معرفی میکنیم ...» اپیزود پنجم : ژنرال وارد میشود! این اپیزود هم زمان با تشکیل کمیته مربی یابی کلید خورد. یکی به این سوال پاسخ بدهد که چرا، چگونه و چطوری است که هم زمان و یا حالا با کمی این ور و آن ورتر از تشکیل کمیته مربی یابی برای تیم ملی ایران، امیر قلعه نویی به عضویت کمیته فنی فدراسیون در میآید؟ خیلی تعجببرانگیز است که ژنرال به یکباره سر از فدراسیون در میآورد در حالیکه تا پیش از آن بیژن ذوالفقارنسب و محمود یاوری عطای عضویت در کمیته فنی را به لقایش بخشیدهاند آن هم به این علت که نظراتشان به خصوص از سوی افشین قطبی جدی گرفته نمیشود. بعد همین کمیته شخصی را به عضویت کمیته فنی در میآورد که اولا از 2 نفر قبلی جوان تر و مدعی تر است و ثانیا همیشه برای بازگشتن به تیم ملی ابراز علاقه کرده است. حال میتوان پذیرفت که قطبی به نظر او احترام بگذارد و یا قلعه نویی میتواند بپذیرد که افشین نظراتش را به هیچ انگارد؟ مگر اینکه قلعه نویی میداند خبرهایی در راه است و قطبی نیز به شرح ایضا که هر 2 سکوت کردهاند وگرنه ماجرای قطبی با دکتر و سرهنگ، با ژنرال هم تکرار میشد. پس ژنرال وارد شده، خیلی وقت هم هست که وارد شده. اپیزود ششم: گزینههای داخلی در صف همانطور که در اپیزود چهارم گفتیم، حالا دیگر افکار عمومی آمادگی لازم را برای پذیرش مربی داخلی را دارد. در این شرایط کمیته مربی یابی میرود سراغ گزینههایی که میتوانند در لیست قرار بگیرند. گزینههایی که آنقدر تکرار شدهاند همه آن را از بر هستیم : «محمد مایلی کهن، بیژن ذوالفقارنسب، مجید جلالی، محمود یاوری و امیر قلعه نویی». و البته خیلی روشن است که هر کدام از این اسامی یک طرفدار دارد و یک دوست در فدراسیون فوتبال. حاجی مایلی آنقدر شرایطش بد است که حتی دوستانش نیز نمیتوانند برایش کاری بکنند. دکتر بدون تیم است و شرایطش بهتر از حاجی نیست. سرهنگ هم زیادی سالخورده به نظر میآید و به همین علت بی خیالش میشوند. آقا معلم نیز که رفیقی ندارد و خط میخورد و فقط میماند امیر قلعه نویی. اپیزود هفتم : کارنامه ژنرال میلنگد تنها نقطه تاریک کارنامه درخشان امیر قلعه نویی، بازیهای بین المللی است که او در آنها به عنوان سرمربی ناکام بوده است. امیر حتی در سپاهان هم نتوانست نتایج حداقل قابل دفاعی بگیرد و در آنجا در حالیکه همه چیز آماده و مهیا بود باز ناموفق نشان داد. یک نگاهی به سپاهان امروز بیندازید! چند بازیکن تیم ملی ایران را در این تیم میبینید؟ یکی تا، 2 تا، 3 تا ...! چند تا بازیکن خارجی دارند که هر کدام از آنها امتحان خود را پس داده و از بهترینهای لیگ ما هستند؟ اصلا نمیخواهیم بگوییم که چنین تیمی را برایش فراهم کردهاند تا نتیجه بگیرد تا بتواند برود تیم ملی که این توهم است اما خود امیر اسبش را زین کرده تا همه توانش را به کار گیرد و در لیگ قهرمانان آسیا موفق شود که لنگیدن کارنامه اش و نقطه تاریک آن را بر طرف کند. اپیزود هشتم : منصور ابراهیم زاده روزی که پروژه بازگشت امیر به تیم ملی نوشته شد کسی فکر نمیکرد که منصور ابراهیم زاده بتواند چنین موفق بشود. پیش بینیها بر این پایه استوار بود که او در مرحله یک چهارم پایانی و حداکثر در نیمه نهایی شکست میخورد و حذف میشود اما اینگونه نشد تا او عملا به تنهایی یک گزینه مهم قلمداد بشود، در واقع ابراهیم زاده برنامهها و افکار را بر هم زده است. ابراهیم زاده در کنار علی دوستی که با تیم نوجوانان قهرمان آسیا شد، در طی 12 سال اخیر تنها مربیان ایرانی بودهاند که به موفقیت بزرگی در سطح بین المللی دست یافتهاند. آخرین باری که یک مربی ایرانی در سطح بزرگسالان در آسیا عنوانی کسب کرده به سال 1998 بر میگردد که تیم ایران با منصور پورحیدری قهرمان بازیهای آسیایی بانکوک شد. حالا فدراسیون با منصور ابراهیم زاده چه میکند؟ نتیجه : تیتراژ پایانی آنچه خواندید نه تحلیل ما بود، نه توهممان و نه حدس و گمان. شنیدههایی بودند که به بیرون درز کردهاند تا از سناریویی پرده بردارند که قصد دارد امیر قلعه نویی را به عنوان سرمربی تیم ملی ایران مطرح کند. حالا اینکه در انتهای این قصه نام چه کسی به عنوان سرمربی تیم ملی در ته لیست میخورد بر ما پوشیده است البته شاید خود این مطلب باعث شود که سناریو تغییر کند و برای آنکه حرف ما عملی نشود کار دیگری بکنند.
دیدگاه تان را بنویسید