روزنامه ایران: انسان همیشه دوست دارد به یک شکلی خودش را مطرح کند مثلاً سنگینترین وزنه را بلند کند، بالاتربپرد یا سریعتربدود، این شعار المپیک است. کوهنوردی هم به همین صورت است، کوهنوردها تلاش میکنند تا بالاترازخط قرمزی که تعریف شده کاری انجام دهند تا مطرح شوند.
این درذات انسان است که همیشه دوست دارد کاری کند که دیگران نتوانند آن را انجام دهند، بشرهمیشه دوست دارد خودش را درمعرض امتحان قراردهد، این به نوعی آزمایش اراده است که آدم درتنهایی با خودش دررقابت است، کوه هم همین طوراست، وقتی تنها هستی میخواهی از خودت جلو بزنی. آنهایی که کوهنوردی میکنند دو دستهاند، یکسری عاشق و یکسری هم ماجراجوهستند، بعضیها هم ممکن است هردو ویژگی را داشته باشند، دنبال ماجراجویی باشند تا خودشان را مطرح کنند.
ولی کوه همه را جذب نمیکند، خیلی آدمها به کوه میآیند، ولی نمیتوانند با کوه انس بگیرند درنتیجه کوه را رها می کنند، یکسری هم اشخاصی هستند که وقتی به کوه میآیند با کوه انس میگیرند چون کوه به آنها آرامش، آزادگی یا سختکوشی میدهد. حال، کوه چه داستانی دارد که اشخاص را به سمت خود جذب میکند؟ فکر میکنم یک جور عشق است به عبارتی شاخهای از عشق است که آدمها را به سمت خودش میکشد، همه اشخاص جذب کوه نمیشوند، درشتها میمانند ریزها میروند.
کوهنوردی ایمان میخواهد، به خودت به رفیقت و به کاری که میخواهی انجام دهی باید ایمان داشته باشی، چون درتنهایی وخلوت خودت با یک تیم صعود میکنی که بین دونفر یک رشته طناب رگ حیاتی اینها است. باید خیلی خالص باشی تا به هدفت برسی اگر یک مقدار لغزش داشته باشی به آنجایی که میخواهی نمیرسی.کوهنوردی نیاز به ویژگیهایی دارد، نخستین ویژگی داشتن روح و روان سالم است که استراتژی بررسی کردن را بلد باشی، به لحاظ تکنیکی آموزش دیده و موقعیتها را خوب بشناسی و بتوانی ازموقعیتها خوب استفاده کنی، اگر تاکتیک خوبی نداشته باشی بخصوص درهیمالیا خیلی زود تسلیم مرگ میشوی. درهیمالیا توقف به معنی مرگ است، البته ایمنی در سرعت هم خیلی مهم است برای اینکه ایمن باشی باید سرعت کار را بالا ببری، خیلی جاها هم زمان بسیاراهمیت دارد.
ما قابلیتهای خوبی درکوهنوردی داریم ولی روند کوهنوردی ما با دنیا خیلی متفاوت است، چون بیشتر به فناوری متوسل میشویم مثلاً وقتی میخواهیم کوهنوردی را شروع کنیم، اول تجهیزات 10، 15میلیون تومانی تهیه میکنیم بعد کوهنوردی میکنیم درحالی که تنها تجهیزات نیست که آدم را بالا میبرد شماخوب درس بخوانی، می توانی نمره خوب هم بگیری.
همیشه به کوهنوردان جوان توصیه میکنیم که درابتدا این همه تجهیزات نخرند، اگرکوهنورد خوبی باشید تجهیزات کم کم کامل میشود. ولی دراروپا این گونه نیست سطح آنها بالاترازما است، فرهنگ کوه رفتن برایشان بهتر جا افتاده است، البته اروپا ییها هم درگذشته این مشکلات را داشتند ولی ازاین مرحله گذرکردند، زمانی مرگ ومیردرآنجا آنقدر زیاد بود که کوه را جایگاه خودکشی میدیدند.این روزها چون سطح آموزش وشناخت افزایش یافته، آمارمرگ ومیرهم باید کاهش یابد، درحالی که طبق آماری که اعلام شده 329 نفردرکوه جان خود را ازدست دادهاند و این برای خانوادهها فاجعه است. امروزه کوهنوردان جوان باید نگرش خود را به کوه عوض کرده وجایگاه خود را بشناسند، خیلیها وقتی به کوه میآیند به محض اینکه متوجه میشوند که دراین رشته استعداد دارند میخواهند مستقیم به هیمالیا، اورست یا « کی2 » صعودکنند، درحالی که این تفکر خوبی نیست.
زمانی که به هیمالیا میرفتم با اروپاییها خیلی ارتباط داشتم، وقتی ازآنها میپرسیدم برای چه به هیمالیا آمدهاند، میگفتند دراروپا حرفی برای گفتن نداشتیم، آمدیم تا درهیمالیا تکنیکهای جدید یاد بگیریم وپیشرفت کنیم درحالی که ما ازهمان ابتدا میخواهیم به هیمالیا رفته و پایمان را به اورست بگذاریم.به خاطرهمین گاهی با حوادث مواجه میشویم وبهای آن را سنگین میپردازیم.هیمالیا تجربه خاصی میخواهد. شما باید قدرت اداره خود را درشرایط بدون اکسیژن داشته باشی، این ربطی به تکنیک وتاکتیک ندارد، تجربه نویی است که درهیمالیا باید داشته باشی.
بحث ارتفاع موضوعی نیست که قابل آموزش باشد وافراد را متمایز کنی و بگویی که این شرایط را داشته باشد. فرد ممکن است خیلی هم توانمند باشد ولی تا درارتفاع قرارنگیرد، نمیتوانی روی اوحساب کنی. خیلی اشخاص بودند که توانمند بودند ولی وقتی در6هزارمتری یا 7هزار متری قرارگرفتند دچار «ادم» شده وکوهنوردی را کنار گذاشتند.
بحث ارتفاع درکوهنوردی بسیارحائز اهمیت است، افراد درارتفاع باید کنترل شوند، ضمن اینکه این کاربه تمرین، قدرت بدنی وسیستم قلبی - عروقی سالم نیزنیاز دارد، به نظر من این هم باید از بچگی شکل بگیرد.
رسانهها دراین زمینه نقش مهمی دارند ومی توانند به کوهنوردان جوان القا کنند که پلههای ترقی را مرحله به مرحله طی کنند اما این فرهنگ هنوزدرکشورما جا نیفتاده است. بحث دیگر کوهنوردی، مسأله مالی است. کوهنوردی ما دچار بحران مالی است واین قضیه باعث رقابتهای عجیبی درمیان کوهنوردان شده حتی تعدادی وام میگیرند تا به هیمالیا صعود کنند. براین اساس اگرمن فردا بخواهم به هیمالیا صعود کنم دچاراین دغدغه هستم که آیا درصعود موفق میشوم یاخیر، نکند بارمالی صعود به گردنم بیفتد، بارها شده ورزشکاردومتری به خاطر اینکه نتوانسته به هیمالیا صعود کند زار زارگریه میکرد درحالی که کوهنوردی دراروپا این گونه نیست.
البته، بحث سرمایهگذاری واسپانسرهم هست، یک عده با وجود این که توانایی خوبی در کوهنوردی ندارند اما روابط عمومی خوبی دارند ومی توانند اسپانسر بگیرند، بنابراین اگرقرارباشد که اینها تاوان بدهند هزینه زیادی باید پرداخت کنند یعنی باید ازجانشان مایه بگذارند. ما که درکمیسیون برون مرزی هستیم گاهی مشاهده میکنیم خیلیها به دلیل جوان بودن تصمیماتی میگیرند که عجولانه است. بچههایی بودند که قابلیتهای خوبی داشتند اما درعملکردشان ضعف داشتند و جانشان را ازدست دادند که نمونه آن سه کوهنورد تهرانی بودند که نداشتن سرپرست خوب باعث شد که سه خانواده عزادارشده وتا ابد داغدار بچههایشان باشند.
دیدگاه تان را بنویسید