مهران غفوریان:تغییر نکردن با ازدواج یعنی یک جور نقص
مهران غفوریان یك پكیج كامل از چیزهایی است كه میتواند او را كمدینی خاص و بامزه كند.
غفوریان حتی نگاه خوبی نسبت به طنز دارد كه آن را با ساخت و بازی همزمان زیر آسمان شهر به اثبات رساند. او که در تبدیل یك موقعیت ساده به یك لحظه ناب كمدی استعداد عجیبی دارد، به راحتی هر صحنه سادهای را كمیك میكند. این بازیگر را همیشه در قالبی طنز دیدهایم و همیشه به یك میزان مورد علاقه بوده است. حالا میخواهیم وجوه تازهای از او را در این مصاحبه بشناسیم. ۲۰ سال روی موج خوب كار طنز سختیهایی دارد كه دیده نمیشود. شما در لحظه، موقعیتی را به هر شكلی خلق میكنید كه عالی است اما یكدفعه اتفاقی میافتد كه كار به تكرار میرسد و آن بكر بودن اولش را از دست میدهد. تكرار كه زیاد میشود، هم انرژی شما هم حس آن صحنه از بین میرود اما باید با همه این شرایط جوری بازی كنید كه مخاطب متوجه نشود و بخندد. خب این كار سادهای نیست. یك جوك هم همان دفعه اول تاثیر جذابش را دارد و به تكرار كه برسد از نفس میافتد. خود بازی طنز هم در درازمدت خلاقیت زیادی میخواهد تا برای مردم جذاب و خواستنی باشد. بیشتر از ۲۰سال در این كار بودن و كار جدید داشتن و تكراری نشدن، ساده نیست. حال خوب من و مردم به نظرم هر كسی باید كار خودش را انجام بدهد و در ژانر خودش درست حركت كند. من كه بازیگر طنزم بهتر است در همین رشته باشم. من دوست دارم یک نقش جدی بازی كنم اما ترجیح میدهم طنز خوب بازی كنم. همه چیز بستگی به این دارد كه چه كسی تو را انتخاب كند و در چه كاری به خدمت بگیرد. قطعا من میتوانم جدی و تلخ هم بازی كنم و این تجربه را به صورت محدود داشتم اما طنز چیزی است كه واقعا دوست دارم چون هم حال خودم را خوب میكند و هم حال مردم را. خداحافظ رودربایستی شاید كمی دیر متوجه شدم اما فهمیدم كه لزومی ندارد به هر پیشنهادی، جواب مثبت بدهم. خیلی وقتها اواسط كار متوجه میشدم از آن پیشنهاد اولیه كلی فاصله دارد و توی ذوقم میخورد اما ادامه میدادم چون به تعهد كاری معتقد هستم و اینکه كار در هر حال باید به پایان برسد. اما حالا خجالت و رودربایستی را كنار گذاشتهام. مهم نیست به كسی بربخورد. مهم این است كه دیگر اشتباه قبل را تكرار نكنم. كلا سعی كردهام در سالهای اخیر نه تنها در كار بلكه در زندگی شخصی هم تغییرات عمدهای در خود ایجاد كنم. یك كار فانتزی آبرومندانه كار «سیگنال موجود است» یك كار فانتزی اما با سر و شكلی آبرومند است. مهدی مظلومی دنبال این نیست كه به زور هر چیزی بخواهد مخاطب را بخنداند. نوع كمدی آن را دوست داشتم و به نظرم نقشم در آن به شكل جالبی درآمده است. همیشه از بازی در نقش آدمهایی كه كار نكردهام استقبال میكنم. كارگردان كاربلد و ماهر یكی از خوبیهای كار با مهدی مظلومی این بود كه نگاهش به طنز متفاوت از تجربههای دیگرم بود. دوست دارم با آدمهای مختلف در طنز كار كنم؛ البته به شرطی كه كارشان را بلد باشند و مظلومی هم به خوبی كارش را بلد است. كارگردانی كه نمیداند چه میخواهد، انرژی آدم را میگیرد. او سر كار «سیگنال موجود است»، هم شرایط خوبی فراهم كرد و به من هم اعتماد كافی داشت تا راحت باشم. همكاری متوالی با مدیری خوشحالم از اینكه در سالهای اخیر چندین بار با مهران مدیری همكاری كردهام. مهران كارهایی میسازد كه شما نمیتوانید آنها را قبول نكنید. جنس بازی هركدام از ما را میشناسد و نقشهایی كه به افراد میدهد، بهترین انتخاب است. شرایط كار با او همیشه عالی است و همه، كارهایش را میبینند؛ در این شرایط معلوم است كه دوست دارم با او همكاری داشته باشم. فكر خوبی پشت كارهای مدیری است و نظم كارهایش مثالزدنی است. كارها و تیمش درجهیك هستند و انرژی زیادی به بازیگر میدهد. هر بار آنقدر نقش پیشنهادیاش جذاب است كه آدم ناخودآگاه جذب میشود. كارهای آیتمی هم تنوع بازی خوبی به بازیگر میدهند و برای همین دوست دارم با مهران باشم. ازدواج یعنی تغییر بزرگ بعضیها میگویند بعد از ازدواج تغییر نمیكنند اما به نظرم این خودش یكجور نقص است چون ازدواج شرایط زندگی و حتی فكر تو را نسبت به مسائل عوض میكند. مگر میشود آدم تغییر نكند!؟ شما كارهایی را انجام میدهید كه فكرش را هم نمیكردید و برعكسش هم هست، یعنی كارهایی را كه قبلا میكردید، دیگر انجام نمیدهید. البته درست است كه آدم كلا عوض نمیشود اما به هر حال تغییراتی رخ میدهد؛ البته برای من این تغییرات به سمت خوبی بوده است. ورزشهای برادرانه مدتی همراه برادرم كاراته را دنبال میكردم. خیلی هم خوب پیش رفتم اما بعد از مدتی رهایش كردم. بدی كار بازیگری این است كه شما نمیتوانید برنامه منظمی داشته باشید و از خیلی از كارها كه دوستشان دارید، میمانید. روزی دوست داشتم قهرمان هنرهای رزمی بشوم و عاشق لباسهای این رشته بودم. من ذاتا استعداد چاقی دارم و به همین دلیل خیلی دوست دارم ورزش را در كارهای روزمره خودم قرار دهم ولی معمولا خیلی در این كار موفق نبودهام! ماجرای بیسابقه خندوانه به نظرم اتفاقی كه در خندوانه افتاد یك ماجرای بیسابقه بود. رامبد جوان شكل خوبی از كمدی را در كارش خلق كرد كه باعث جلب مخاطب شد. این حس صمیمیت فضای برنامه و اینكه ما باید زنده و با توانایی خودمان به تنهایی مردم را بخندانیم یكجور محك زدن خودمان هم بود. فكر نمیكردم اینقدر مورد استقبال واقع شود. البته من سعی كردم با خود و خانوادهام شوخی كنم كه به كسی برنخورد. این برنامهها باعث نزدیكتر شدن مردم با بازیگران میشود. اساسا خنداندن مردم مهمترین مساله بوده؛ وگرنه جنبه مسابقهاش بین بچهها اصلا مطرح نبود. خوشحالم كه توانستم برای لحظاتی دل مردم را شاد كنم. رویای گالری هنری هنوز هم گاهی نقاشی میكشم. من اصلا از نقاشی وارد هنر شدم و بعد به بازیگری پرداختم. كارم هم خیلی خوب بود. یك زمانی فكر میكردم تابلوهای مختلفی كار كنم و نمایشگاه بگذارم ولی نشد. شاید بعدها این كار را انجام بدهم. (باخنده) صدای خوب خوانندگی برادرم، مهدی دنبال موسیقی رفت ولی من دنبال هنر پدرم یعنی نقاشی رفتم. پشیمان نیستم. استعداد موسیقی نداشتم. صدای خوب خوانندگی هم نداشتم اما بهشدت به موسیقی علاقه دارم و كارهای برادرم را دوست دارم. صداقت شرط اول رفاقت آدم میتواند به راحتی با آدمهای زیادی آشنا شود اما رفاقت، زیاد اتفاق نمیافتد. من از دوستان زیادی ضربه خوردهام كه فكرش را هم نمیكردم. به نظرم شرط اول و آخر رفاقت، وجود صداقت و روراستی است. الان خیلی راحت به هم دروغ میگوییم و مهم نیست اعتمادها از بین برود. برای همین خیلیها را میشناسم ولی دوستان زیادی ندارم!
دیدگاه تان را بنویسید