کیهان: ... و اينك گلستان ملتها
دوران بن بست و نا اميدي و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است و گلستان ملتها رخ نموده است
1- 33 سال پيش با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره)، اسلام ناب محمدي(ص) بر كرسي حاكميت نشست و مطبوعات عربي نوشتند: «ان الخميني حيرالشرق و ازعج الغرب و احرج العرب و شغل العالم» (خميني شرق را شگفت زده ساخت، غرب را به لرزه انداخت، عرب را در تنگنا افكند و خود مسئله روز جهان گشت) گمان نمي كردند ملت هاي عرب مسلمان سه دهه بعد با الهام از شاخص هاي مكتب خميني، نقشه راه خود را بيابند و عليه حكومت هاي سرسپرده، مرتجع و دست نشانده آمريكايي و غربي بشورند و ديكتاتورها را به زير كشند و خيزش و خروشي در امتداد انقلاب اسلامي بيافرينند تا جايي كه در بحبوحه قيام ها و انقلاب هاي ملت هاي مسلمان در خاورميانه و شمال آفريقا، واشنگتن تايمز در ارزيابي اين قيام ها و انقلاب ها بنويسد: «اتفاقات اخير خاورميانه و شمال آفريقا ادامه همان راهي است كه آيت الله خميني آغاز كرد». 2- از آغاز راه امام خميني و درگيري ماهوي و ماهيتي مكتب خميني در دهه هاي گذشته با مكاتب سوسياليسم و كمونيسم برآمده از ماترياليسم و ليبراليسم برآمده از اومانيسم در پهنه غرب و شرق دنيا، آنچه به گواهي و شهادت تاريخ رخ نموده است «عدم درك واقعيت ها» از سوي قدرت ها، قلدران و چپاولگران بين المللي است كه همواره بر طبل زياده خواهي، افزون طلبي و غارتگري كوبيده اند و در تشخيص، «شاخص ها»ي مكتب امام(ره) با حقايق و دقايق، فاصله گرفتند و گذري بر بخشي از «فاصله ها» خود گوياي مطلب است. آنگاه كه امام راحل عظيم الشان در نامه به گورباچف از شكستن استخوان هاي ماركسيسم سخن به ميان آورد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را به علت طرد دين از صحنه اجتماع و سياست و زندگي مردم هشدار داد «فاصله ها» نگذاشت تا رئيس جمهور شوروي روح پيام حكيمانه و صادقانه امام(ره) را دريابد. البته 11 سال بعد گورباچف در سال 1378 در مصاحبه با واحد مركزي خبر در مسكو، از اين كه به هشدارهاي آن روز امام(ره) بي توجهي كرده ابراز تاسف مي كند و تصريح مي نمايد: «مخاطب پيام آيت الله خميني از نظر من همه اعصار در طول تاريخ بود... اگر ما پيش بيني هاي آيت الله خميني را در آن پيام جدي مي گرفتيم امروز قطعا شاهد چنين وضعيتي نبوديم.» اين «فاصله ها» دامن غرب و آمريكا را نيز بارها گرفته است و هنوز نتوانسته اند به عمق اين گفته ماندگار و درخشان امام(ره) پي ببرند كه «آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند». همچنان كه نفهميدند در صحراي طبس- ارديبهشت 58- چرا گرفتار و اسير توفان شن شدند. «فاصله ها» قطعا نخواهد گذاشت كه آمريكايي ها ارزيابي صحيحي از شكست هاي خود علي رغم به صحنه آوردن تمامي گزينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... عليه ايران اسلامي داشته باشند. اميدواري كاذبي است اگر انتظار باشد آمريكايي ها درك نمايند كه چرا در برابر دستگيري گروگان هاي آمريكايي در لانه جاسوسي كاري از پيش نبردند؛ چرا در جنگ تحميلي بر ضد ايران اسلامي، يك وجب از خاك جمهوري اسلامي به تصرف درنيامد؛ چرا تحريم هاي اقتصادي غرب عليه ايران به بار ننشسته و به اعتراف رسانه هاي غربي عاملي شتاب دهنده براي «ايران هسته اي» و «ايران فضايي» شده است؛ و چرا علي رغم تمامي دسيسه ها و كارشكني ها عليه جمهوري اسلامي، پروژه هاي خاورميانه بزرگ، خاورميانه جديد. نه تنها محقق نشده بلكه به اقرار رسانه ها و تحليلگران خارجي خاورميانه با مختصات اسلامي و پيشاهنگي ايران اسلامي شكل گرفته است. و بسياري از «چرا»هاي ديگر كه بيانگر همان «فاصله»ها است. 3- بحران گسترده اقتصادي و مالي در اروپا و غرب كه از اواخر سال 2007 از پرده برون افتاد نيز بار ديگر نشان داد كه «فاصله»ها تا واقعيت و درك حقايق رخ مي نمايد و حاكمان آمريكايي و اروپايي كماكان در چنبره خودخواهي و خودپرستي گرفتارند و مقاصد شيطاني و زيادت طلبانه شان را دنبال مي كنند. برگزاري نشست هاي گروه هشت يا گروه بيست در دو، سه سال اخير به وضوح نشان مي دهد مشكل اصلي و علت العلل، ساختار نظام سرمايه داري و كاپيتاليستي است همچنانكه امام(ره) در همان نامه 11 دي ماه 67 به گورباچف ابتذال و به بن بست رسيدن غرب را نيز هشدار داده بود اما صاحبان قدرت هاي اقتصادي بدون آنكه علت بحران مالي واين آفت كشنده را تشخيص دهند كماكان در نشست هاي گروه 8 و گروه 20 و... عكس يادگاري مي گرفتند! 4-به تعبير رهبرانقلاب آنچنانكه در سخنان اخيرشان در حرم حضرت روح الله تصريح نمودند ابعاد اصلي و جان مايه مكتب امام خميني(ره) بر پايه «عقلانيت، عدالت و معنويت» استوار است. آقا تبلور «عقلانيت» را در الگو و مدل مردم سالاري ديني و مظاهري چون «شناخت دشمنان و هوشياري در مقابل آنان»، «تزريق روح اعتماد به نفس در ملت» «روند تدوين قانون اساسي» و... دانستند. همچنين نمود و عينيت «معنويت» را در «اخلاص»، «احساس تكليف»، «رعايت اخلاق» و... برشمردند. و بالاخره تجلي «عدالت» را در مقوله هايي چون «توجه و رسيدگي به طبقات ضعيف و كوخ نشينان» و «انتخاب مسئولين از متن مردم» و... تبيين و تشريح نمودند. بي شك اين مولفه ها و تحقق آن در صحنه عمل باعث شده است تا اين شاخصه ها، فراتر از مرزها و جغرافياي ايران اسلامي، از سوي ديگر ملت ها به الگو گرفته شود و از قضا آنچه كه امروزه در ميدان تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا رخ نموده چيزي جز همان مطالبه عقلانيت، عدالت و معنويت نيست، چرا؟ الف) مگر نه اينكه نقطه مقابل «عدالت، معنويت و عقلانيت»، «ظلمانيت، ماديت و جهالت» است؛ آيا آنچه كه در سه دهه گذشته در حكومت هاي دست نشانده و وابسته به غرب در تونس، مصر، يمن و... حاكم بوده و حكمرانان پيگيري مي كرده اند در راستاي بي عدالتي، مادي گرايي و افزون طلبي، و جهالت و دوري از يك مدل حكومتي غيروابسته به غرب نبوده است- كه بوده است- بنابراين طبيعي است كه عموم مردم و آحاد ملت ها نسبت به ظلم آشكار ديكتاتورها، دست اندازي هاي آنها و سرسپردگي شان به غرب قيام كنند. ب) آنچه كه نقاط اشتراك خيزش ها و خروش ها در تحولات منطقه است بر 3 ويژگي و مشخصه مبتني مي باشد- كه اتفاقاً رهبر انقلاب دو روز پيش در سالروز رحلت حضرت امام(ره) مورد تاكيد قرار دادند- و عبارتند از: «اسلامي بودن»، «مردمي بودن» و ضد صهيونيستي و ضدآمريكايي بودن. اين سه ويژگي در حركت عظيم انقلاب هاي منطقه و در نمادها و نشانه هاي اين قيام ها و انتفاضه ها و بخصوص تجمعات و شعارهاي توده هاي ميليوني ملت هاي منطقه به وضوح ديده مي شود و نيازي به ارائه دلايل بيشتر براي اثبات آن باقي نمي گذارد. آيا به تعبير ديگر؛ نفرت ملت ها از صهيونيست ها و آمريكايي ها (مشخصه ضدصهيونيستي و ضد آمريكايي) بيانگر اين نيست كه خواهان حكومتي غيروابسته به آمريكايي ها و صهيونيست ها هستند. ويژگي بارز «حسني مبارك ها»، «بن علي ها» و... و رژيم هاي آل خليفه و آل سعود چيزي جز مزدوري براي آمريكا و خدمت به منافع رژيم صهيونيستي است؟ كه قطعاً نيست. بنابراين اعتراض ملت هاي منطقه اين است كه حكومتي با مدل و الگويي ديني و بومي خود مي خواهند و اين همان عقلانيتي است كه در مكتب امام(ره) ريشه دارد. همچنانكه مشخصه «اسلامي بودن» منطبق با «معنويت» و مظاهري چون اخلاص و احساس تكليف بجاي قدرت طلبي و شهوت پرستي و زورگويي است، يعني شاخصه هايي كه از اسلام ناب ريشه مي گيرند. «مردمي بودن» نيز در راستاي نظام «استحقاق »ها و برآمده از «عدالت» است. 5- و بالاخره بايد خاطرنشان كرد كه راه نجات و فلاح و سعادت بشريت و ملتها در گرو تلاش و تحقق عدالت، عقلانيت و معنويت است و به تعبير بلند و راهگشاي امام راحل اگر مدعيان مكتب غرب و يا شرق به كره مريخ هم بروند و به كهكشان ها راه يابند باز از سعادت و فضايل اخلاقي و تعالي رواني عاجزند و قادر نيستند مشكلات اجتماعي خود را حل كنند چون مشكلات اجتماعي و بدبختي هاي آنها محتاج راه حل هاي اعتقادي و اخلاقي است و كسب قدرت مادي يا ثروت و تسخير فضا از عهده حل آن برنمي آيد. و اكنون ملت هاي مسلمان منطقه با الهام و تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي، نقشه راه را يافته اند و باور كرده اند كه با ايستادگي و مقاومت به سرمنزل مقصود خواهند رسيد. همچنانكه به فرموده امام خميني(ره) «موسي شباني بيش نبود و سال ها شباني مي كرد، آن روز كه براي مبارزه با فرعون مأمور شد ياور و پشتيباني نداشت ولي بر اثر لياقت ذاتي و ايستادگي خود با يك عصا اساس حكومت فرعون را برچيد.» و اينك مي رود تا ملت هاي منطقه با عصاي انقلاب اسلامي براي هميشه به حكومت فراعنه و سر سپرده هاي شيطان بزرگ خاتمه دهند زيرا، يكبار ديگر پيش بيني نوراني حضرت روح الله تحقق يافته است كه متذكر شده بود: «... دوران بن بست و نا اميدي و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است و گلستان ملتها رخ نموده است.»
دیدگاه تان را بنویسید