نت نوشت ـ آرش شمسی: آیندهای را تصور کنید که حتی جنگهای آن از طریق رباتهای نظامی صورت میگیرند. هواپیماهای بدون سرنشینی که به واسطهی دارا بودن هوش مصنوعی میتوانند، خود، بی نیاز از یک کنترلکننده، دشمن را پیدا کرده و به آن شلیک کنند. اما باز هم تصور کنید که تمامی قطعات بیرونی هواپیما سالم باشند و به خوبی کار کنند، ولی با این حال پس از بررسی مهندسان، دریافته شود که هواپیما از کمبود انرژی برخوردار است (با وجود آن که سوخترسانی به آن به خوبی انجام میشود) و در واقع ناتوان از آن باشد که وظیفهی خود را به خوبی انجام دهد و حتی میل به نابود کردن خود داشته باشد. اگر این هواپیما انسان بود هر یک از من و شما بیدرنگ میگفتیم که به افسردگی مبتلا ست. اما در باب یک ربات چه میتوان گفت؟ بد نیست بدانید که برخی کارشناسان بر این اعتقاد اند که هیچ بعید نیست که رباتهای دارای هوش مصنوعی نیز به افسردگی مبتلا شوند. اما چگونه؟ با این نوشتار در نتنوشت همراه باشید تا به همراه یکدیگر به چگونگی این امر واقف شویم. سروتونین و افسردگی در هوش مصنوعی در پسِ پشت افسردگی انسان، یک مظنون وجود دارد که از آن با نام
"سروتونین" یاد میشود. در واقع میتوان گفت که بی علاقگی به امور، نوسانات خلقی و همچنین احساس غم داشتن به سبب کمبود این مادهی شیمیایی است. البته گاه این هورمون را با نام "هورمون خوشحالی" میشناسند که میتوان گفت: این امر یک ساده سازی بیش از حد است. سروتونین، به مانند سایر انتقال دهندهی عصبی از جمله دوپامین، نقشی کلیدی در کل فعالیتهای مغزی دارد. مثلا به خوردن، خوابیدن و فعالیتهای فیزیکی کمک میکند و در واقع برای انجام این کارها نقشی اساسی دارد. اما یکی از فرآیندهایی که مستقیماً با کمک سروتونین انجام میشود فرآیند یادگیری است. هوش مصنوعی اساساً یک ماشین یادگیری است. مهندسان این سیستمها را با نشان دادن اطلاعاتی که میخواهند سیستم توانایی انجام آنها را داشته باشد تغذیه میکنند. به عنوان مثال، تصاویری از سگها به همراه تمامی گونههایشان را به این سیستمها نشان میدهند تا پس از آن این سیستمها یا همان هوشهای مصنوعی قادر به تشخیص هر سگ از هر گونه و نژادی باشند. در واقع هوش مصنوعی هر آن چه که یاد میگیرد از طریق مثالها و نمونهها ست. بر طبق گفتهی زاکاری ماینن (Zachary Mainen) این همان جایی است که
میتوان سخن از سروتونین داشت. ماینن، به عنوان یک عصب شناس، در ماه مارس، یک سخنرانی در مورد احتمال وجود افسردگی در هوش مصنوعی داشت. او طبق مصاحبهای که با یکی از مجلات داشت، اظهار کرد: سروتونین یک نورومودولاتور، یعنی نوعی خاص از انتقال دهندههای عصبی، است که خیلی سریع پیام خود را به بخش بزرگی از مغز میرساند. رویکردهای محاسباتی به عصب شناسی، سایر نورومودولاتورها را به عنوان انواع کلیدهای کنترل به مانند مواردی که در هوش مصنوعی مورد استفاده قرار گرفتهاند میشناسد. یکی از همین کلیدهای هوش مصنوعی، نرخ یادگیری است. موقعیتهای بسیار وجود دارند که میتوانند موجب افزایش نرخ یادگیری شوند. ماینن، سفر به خارج از کشور را مثال میزند. او ادامه میدهد: در چنین شرایطی دانش قدیمی شما دیگر به کار نمیآید؛ بنابراین یا بایستی کنار گذاشته شود و یا آن که برای وفق داده شدن با وضعیت جدید دچار جرح و تعدیلات شود. موارد مشابهی نیز برای هوش مصنوعی مطرح میشوند. البته سروتونین ممکن است صرفاً یک تغییر بیولوژیکال باشد، اما اگر معلوم شود که سروتونین نه صرفاً یک تغییر بیولوژیکال بلکه عنصری اساسی در فرآیند یادگیری هر سیستم هوشمند
است، آنگاه به جرأت میتوان گفت که رباتها نیز قطعاً میتوانند به افسردگی دچار شوند. و، اما یک مسئلهی فلسفی البته یک مسئلهی فلسفی در این بین وجود دارد. بنابر اعتقاد برخی از کارشناسان احساس غم و شادی صرفاً مربوط به موجودات خودآگاه و هشیار است. در این راستا، مشکلی که وجود دارد این است که ما حتی تشخیص آگاهی انسانها را نیز نمیتوانیم بدهیم، چه رسد به رباتها؛ بنابراین این که رباتها آگاهی دارند یا خواهند داشت یا نه، پرسشی ست باز و فعلاً پاسخی نمیتوان به آن داد. اما هوتن اشرفیان (Hutan Ashrafian)، مدرس کالج لندن در بریتانیا، که نوشتههای بسیاری در باب اخلاق در هوش مصنوعی دارد، بر این نظر است که اگر یک سیستم هوش مصنوعی افسردگی را تجربه کند این به معنای آن است که آن سیستم از آگاهی برخوردار است. اشرفیان استدلال میکند که اگر این موجودات آگاه قادر به تجربهی بیماریهای روحی باشند، آنگاه بر انسان لازم است که برای درمان آنها کارهای انسانی انجام دهد. اما انسان چه کارهایی میتواند برای درمان آنها انجام دهد؟ برنامهریزی مجدد آنها و یا تغییر سختافزارشان میتواند پیامدهای جبران ناپذیری داشته باشد که این خود
نیز مسئلهای اخلاقی است و نیاز به بحث دارد!
دیدگاه تان را بنویسید