فکر نمیکردم خبر دستگیری دیکتاتور را من به جهان بدهم!
دست سرنوشت بازیهای عجیبی دارد، دیکتاتور هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد روزی خبر دستگیریاش در چاله منزل روستایی، از شهر کوچکی که روزگاری با خاک یکسانش کرده بود به جهان مخابره شود...
خبرگزاری ایسنا: هوای پاییزی آذرماه کم کم روبه سردی میرفت، مهمان مهمی داشتیم و باید سریع به قرار میرسیدم، همه در پاویون منتظر بودند، برگهها و ضبط صوتم را آماده کردم، سوالاتم را در ذهن مرور میکردم که خبر دادند مهمانها آمدند.
من به همراه چند نفر دیگر به استقبالشان رفتیم. از دور مرا که دید با لبخندی گفت: دستگیر شد!
باورش کمی برایم سخت بود، شاید قبل از من خبر را به جایی داده بود. باور کردنی نبود که غولهای رسانهای جهان بیخبر باشند و اولین خبر دستگیری دیکتاتور را به من که خبرنگاری در غربیترین گوشه ایران بودم بدهد.
در حالی که مردد بودم تلفن را برداشتم و مدام این فکرها در سرم رژه میرفت که نکند خبر راست نباشد، نکند اشتباه گفته و آبروریزی شود، مگر میشود خبرِ به این مهمی را اولین بار به من بدهند... این جملات را با خودم مرور میکردم که آن طرف خط گفت: الو... به خودم آمدم، باید خبر را میخواندم، کمی مصمم شدم و گفتم: خبر را به نقل از فلانی کار کنید که «"صدام" دستگیر شد»
چند دقیقهای نگذشت که خبر به تیتر اول رسانههای جهان تبدیل شد، دیکتاتور دستگیر شد و خبر دستگیری آن حالا از قصرشیرین شهری که صدام سالها پیش با غرور و قساوت با خاک یکسانش کرده بود مخابره میشد.
خبر مثل بمب در همه جهان صدا کرد و من هنوز در بهت و ناباوری...
اینها را محسن فتاحی خبرنگار ایرنا به خبرنگار ایسنا میگوید و ادامه میدهد: ۲۳ آذرماه سال ۱۳۸۲ روزی نیست که از خاطر من و جهان برود.
آن روز جلال طالبانی که شخص اول کشور عراق قرار بود میخواست از طریق مرز خسروی به تهران برود و از آنجا راهی کشور فرانسه شود.
آن روزها آمریکاییها در عراق مستقر بودند و اجازه پرواز خارجی به این کشور داده نمیشد برای همین جلال طالبانی رییس وقت دولت انتقالی بغداد مجبور بود برای سفر به فرانسه از مرز خسروی به تهران برود و از آنجا به فرانسه سفر کند.
چند باری به کشور عراق سفر کرده بودم و برای همین مرا به خوبی میشناخت، آن روز که وارد مرز شد به محض ورود به پایون مرا که دید شناخت و با خوشحالی گفت: "خداروشکر برادران کُرد خبر دادند که صدام دستگیر شده"
بهت و ناباوری دستگیری دیکتاتور بزرگ سر جای خودش، برای من باور اینکه این خبر را برای اولین بار به من میدهند سختتر بود.
سی ان ان و بی بی سی و رویترز غولهای رسانهای جهان آن روزها در بغداد مستقر بودند و لحظه لحظه اخبار را مخابره میکردند، اما حالا برای اولین بار خبر دستگیری دیکتاتور را به من، یک خبرنگار ایرانی داده بودند.
فکر کردن به همینها بود که مرددم کرده بود، اما با این وجود سریع با مرکز خبرگزاری در تهران تماس گرفتم و خبر را خواندم.
چند دقیقهای طول نکشید که خبر از منطقه قصرشیرین به کل جهان مخابره شد و تیتر اول همه رسانهها خبر دستگیری دیکتاتور شد و همه خبر را به نقل از ایرنا منطقه قصرشیرین کار کردند.
خبر مهم بود و شیرین، برای همین سیل تبریکها سمت من سرازیر شد. رییس جمهور وقت کشور، وزیر ارشاد و خبرگزاریهای مطرح همه تبریک میگفتند.
خیلیها در جهان دلخوشی از دیکتاتور نداشتند، اما این وسط ایرانیها و این میان مردمان کُردنشین کرمانشاه و قصرشیرین از همه بیشتر.
مگر میشود جنایات صدام را در شلمچه و حلبچه فراموش کرد، مگر غرور صدام و جنایاتش در تصرف خرمشهر فراموش شدنی است، مگر بمباران شیمیایی زرده و حلبچه به این زودیهای از یاد تاریخ و مردمان این سرزمین میرود.
حالا عامل همه این جنایتها دستگیر شده بود و قطعا شیرینی و حلاوت خبر توصیف نشدنی است.
یک سال بعد از این ماجرا به تهران آمدم و حالا به عنوان معاون اداره کل اخبار استانهای ایرنا فعالیت میکنم و این خبر حالا یک جورهایی به برند من و خبرگزاری ایرنا تبدیل شده است.
شاید یک قرن طول بکشد که خبرنگاری خبری مخابره کند که جهانی را به وجد بیاورد و این اتفاق برای من و خبرگزاری ایرنا بی نظیر و فراموش نشدنی است.
دیدگاه تان را بنویسید