تبیان: فصل دوم، سریال «پایتخت» پذیرای یک شخصیت تازه شد: فهیمه با بازی نسرین نصرتی. او یک زن خانه دار با دغدغههای زندگی روزمره است؛ واکنشهایی هیجانی دارد، زود میخندد و زود به گریه میافتد. مجموع این ویژگیها به همراه لهجه مازنی، فهیمه را تبدیل به شخصیتی محبوب کرده است. با او در این باره گفت و گو کرده ایم. درباره پایتخت و نقش فهمیه زیاد میتوان صحبت کرد. اگر مایل هستید با دو قسمت پایانی شروع کنیم که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. میدانستید سکانس گیر افتادن پایتختیها در معرکه داعش گُل میکند؟ آن چه دیدیم برای ما غریبه نیست. به هر حال خودمان هم تجربه جنگ داشته ایم و مگر آدم هشت سال جنگ و فضای موشک باران و ترس را فراموش میکند؟ برای ما جنگ امری ملموس است، ولی در آن شرایطی که بازی میکردم، باور کنید دگرگون بودم. یک بچه که نقش کودک سوری را بازی میکرد، از صدای شلیک گلوله ترسیده بود و وقتی به او نگاه میکردم یاد هزاران هزار بچهای که کشته شدند میافتادم. بله؛ هموطن ما نبودند انسان که هستند. درست است در نقشه ما نبودند، ولی چه بسیار بچههایی که قلب شان با این صداها ترکید. موقع بازی و
بعد از پخش تحت تاثیر قرار گرفتید؟ واقعا موقع گرفتن سکانس اشکم در میآمد. توی کار ما بعضی وقتها یک سکانس در چند روز گرفته میشود و آدم فکر میکند سوژه بیات میشود، ولی مگر این صحنه بیات میشد؟ واقعا این سکانسها توی روحیه همه مان تاثیر گذاشت. من با وجود این که خودم بازی کرده بودم موقع پخش نفسم بند آمده بود. از این سکانس تلخ کات بزنیم به صحنههای بامزه پایتخت، چه میکنید که شخصیت تان محبوب شده؟ من در آن لحظه خیالم را راحت میکنم که قرار نیست حرف بامزهای بزنم. نقش من خیلی کمدی نیست و در موقعیتهای خاص خنده میگیرد. من سعی کرده ام فهمیه را جدی بازی کنم. موقع کار خودتان هم به لحظات جذاب میخندید؟ خیلی کم پیش آمده. شرایط کار این قدر جدی است که باید سعی کنی به سرعت و با کیفیت آن را به سرانجام برسانی. بارها و بارها صحنه را میگیریم و همین اتفاق از حلاوت آن برای بازیگر کم میکند. در صحنهای که من بهتاش را با جارو برقی میزنم؛ همه خندیدند، ولی همه اش مواظب بودم که به همکارم آسیب نزنم؛ بنابراین کم پیش میآید بخندم و مدام به فکر ظرافتهای نقش هستم. این را هم بگویم که در
بازیگری متنفرم از این که مجبور باشم همکارم را کتک بزنم. به نوعی شبیه خود فهیمه؟ روح من در فهیمه دمیده شده. باید حتما چیزی در من باشد که به کاراکتر ورود کند. بله من همان قدر که در شرایط خاص قوی هستم، روحیهای حساس دارم. بیشترین چیزی که من را متاثر میکند، کودک است و آسیبهایی که متوجه آنها است. این ربطی به مادر شدنم ندارد و همیشه این طور بوده ام. پایتخت ۵ پروداکشن گسترده تری دارد و طبعا کار شما هم سختتر بوده. درست است؟ بله، ولی برای من آسیب دیدگی هم پیش آمد و سختیها دوچندان شد. توی سکانس بالون یکی از مهرههای کمرم آسیب دید و بعد از آن مجبور شدم با کمربند آهنی بازی کنم. خب، خیلی مانع راه رفتن و بعضی حرکات و حتی نشستن میشد و تمرکزم را میگرفت. با این حال کیفیت بازی تان حفظ شده بود. از این بابت خیلی خوشحالم. برای این که خیلی تلاش کردم؛ و البته باید تشکر کنم از همه عوامل سریال که بی نهایت به من لطف داشتند و کمک کردند تا بتوانم کارم را انجام بدهم. بی اغراق میگویم، بدون کمک آنها اصلا ادامه بازی برایم امکان پذیر نبود. از گروه کارگردانی تا همه همکاران، مراعات شرایط جسمانی
من را کردند. خوشحالم که این مصدومیت به کار لطمه نزده. از یک جایی به بعد خیلی غصه خوردم، چون دوست داشتم بهتر از این میبودم و این نقص جسمی سراغم آمد. با این حال بعد از یک روز ما دوباره شروع کردیم، چون جای توقف نبود؛ زمان نداشتیم و اصلا در شهر دیگری بودیم. چرا خبر مصدومیت تان را رسانهای نکردید؟ هیچ موقع آن را مطرح نکردم، چون اولا از حواشی به دور هستم؛ و دوم این که دوست نداشتم خودم را در شرایط غیرعادی جلوه بدهم، بلکه دوست داشتم همه چیز روی روال عادی پیش برود و این مصدومیت مانعی برای خودم و همکاران نشود. برخی میگویند، چون پایتخت شکل گرفته بازی در آن سخت نیست. این گونه است واقعا؟ پایتخت مثل تئاتر است. ما بازیگران تئاتری برای این که یک نقش را بازی کنیم ممکن است دو ماه تمرین داشته باشیم. پایتخت نوعی آمادگی را از قبل به ما داده، ولی به هیچ عنوان این گونه نیست که خیال مان راحت باشد. من برای لحظه لحظه فکر کردم تا طوری بازی کنم که به شخصیت فهیمه بیاید. خیلی روی دیالوگ هایم تمرکز میکنم، چون لهجه است و باید تمام تلاش را به کار گرفت تا نارضایتیها به حداقل برسد. هنوز برخی
باورشان نمیشود شما اهل مازندان نیستید؟ درست است؛ بعضیها میگویند دروغ میگویی. البته باعث افتخارم میبود که مازندرانی باشم، ولی متولد تهران و اصالتا لاهیجانی هستم. حتما هم میدانید که این دو لهجه هیچ ربطی به هم ندارند. من لهجه مازندرانی را اول از آقای تنابنده و بعد اطراف یاد گرفتم. با این که پیش از پایتخت کلی سریال بازی کرده بودید، با این سریال مشهور شدید. چرا بعد از آن کارتان پررنگ نشد. پیشنهادها کم است؟ چرا، ولی من خیلی کم کار میکنم. باید حتما آن را دوست داشته باشم. ضمن این که کارگردانها بازیگری را انتخاب میکنند که مناسب آن کاراکتر باشد. من خوشحالم از این که هر جا به کار دعوت شدم، حس کردم به آن میخورم.
دیدگاه تان را بنویسید