سرویس فرهنگی فردا؛ احسان سالمی: ماجرای لغو کنسرت شهرام ناظری و پسرش حافظ ناظری در شهرستان قوچان از آن دسته اتفاقاتی بود که حواشی بسیاری پیرامون آن شکل گرفت و چهرههای فرهنگی و هنری و حتی سیاسی را وادار به اظهارنظر کرد تا این اتفاق از یک رویداد فرهنگی تبدیل به یک اتفاق ملی و امنیتی شود که علاوه بر نمایندگان مجلس بحثهایی برای ورود شورای عالی امنیت ملی به این موضوع و موارد مشابه آن که در طی سالهای اخیر به وقوع پیوسته است، مطرح شود.
به همین بهانه به سراغ محسن صفایی عضو شورای باشگاه موسیقی راه رفتیم و نظر او را در ارتباط با این موضوع جویا شدیم که در ادامه با هم میخوانیم:
مسئله مدیریتی موسیقی در کشور مسئلهای فکر نشده است
فردا: به نظر شما مشکل اصلی در ارتباط با ماجرای لغو کنسرتها چیست؛ نبود قانون مشخص و یا برخوردهای سلیقهای؟
به نظر من مشکل از آنجا ناشی میشود که مسئله مدیریتی موسیقی در کشور مسئلهای فکر نشده است؛ یعنی ما سازوکارهای روشن و شفافی در برخوردهای حاکمیتی و مدیریتی در این زمینه نداریم. این درحالی است که ما هر ساله تعدادی دانشجوی موسیقی در دانشگاههای خود تربیت میکنیم و در دانشگاههای ما به اساتید این رشته حقوق داده میشود تا به دانشجویان موسیقی آموزش بدهند، ولی وقتی این دانشجویان فارغ التحصیل میشوند، برنامهای برای آن که این افراد باید چگونه و کجا مشغول به کار شوند، وجود ندارد.
این اتفاق در ارتباط با افرادی که در موسسات آموزشی موسیقی زیرنظر وزارت ارشاد آموزش میبینند نیز وجود دارد و خروجیهای این مجموعهها در مرحله اجرای برنامه و فعالیتهای هنری با سیستم مدیریتی موسیقی به مشکل و تناقض برمیخورند.
این تناقض که ناشی از عدم برنامهریزی برای مسئله موسیقی از همان ابتدای انقلاب در کشورمان بوده، با حاد شدن جریان موسیقی در جهان و البته در داخل کشور، در حال حاد شدن است. درواقع اگر ما هر چه زودتر سازوکارهای اجراهای موسیقی را به یک نظم شفاف و قابل ارائه و مورد قبول مردم نرسانیم، با توجه به متمایل شدن دنیا از هنرهای تصویری به موسیقی به زودی دردسرهای بیشتری برای ما در پی خواهد داشت.
مشخص نبودن مرجع تصمیمگیرنده در حوزه موسیقی
فردا: یکی از نمایندگان کمیسیون فرهنگی بعد از این اتفاقات از لزوم ورود شورای عالی امنیت ملی به این موضوع صحبت کرده بود؛ به نظر شما آیا این رویه درستی است؟
من اصلا نمیتوانم دلیل طرح چنین موضوعی را درک کنم! اگر قرار به ورود شورای عالی امنیت ملی به این مسئله باشد پس نقش و جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالیترین شورای فرهنگی این مملکت چه میشود؟!
اساسا طرح این موضوع از جانب نمایندگان مجلس که باید این مسئله را در شورای عالی امنیت ملی مطرح کنیم؛ خود گواهی بر اعوجاج در سطوح مدیریتی موسیقی در کشور است. یعنی ما اصلا نمیدانیم که باید موضوعی همچون موسیقی را به کجا ارجاع بدهیم؟
همین اعوجاج است که مشخص نمیکند چرا باید دادستان در این موضوع مداخله کند؟ اگر بحث شورای تامین شهرستان است، خوب این شورا اعضایی دارد که تصمیم میگیرد برنامهای در این شهر برگزار شود و یا نشود؛ در مورد کنسرت استاد ناظری هم ظاهرا شورای تامین با برگزاری کنسرت موافقت کرده و مجوزهای لازم برای این کار اخذ شده است؛ پس در این شرایط چرا باید دادستان به این عنوان که ممکن است برگزاری کنسرت در این محل خطرناک باشد، همه مجوزها را لغو کند؟ آیا مسئول این خطر و پیشگیری از آن، دادستان است؟ یعنی در موارد مشابه این و در شهرهای دیگر نیز دادستان به اینگونه موضوعات ورود میکند؟
عدم وجود وحدت رویه در سطوح مختلف مدیریت موسیقی
همه حرف من این است که قضیه مدیریت موسیقی در کشور از سطوح عالی تا دیگر سطوح مدیریتی آن، سوالهای بیجواب و دستورالعملهای نیاندیشیده بسیاری دارد که باعث میشود وحدت رویه در این زمینه وجود نداشته باشد.
کمیسیون فرهنگی مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای عالی نظام باید طرح مشخص جایگاه و موقعیت موسیقی را بنویسند و معین کنند که تکلیفشان با خروجیهای رسمی آموزش موسیقی در کشور چیست؟ بالاخره یا برای تربیت هنرمند مجوز ندهند یا وقتی مجوز دادند برای هنرمند مشخص کنند که تو در کجا میتوانی به خروجی برسی و در کجا میتوانی اجرا کنی.
لزوم تعیین ملاکهای موسیقی سالم از حرمتشکن
فردا: یک بحث دیگری که در این زمینه مطرح میشود، دلیل عدم ورود قاطع وزارت ارشاد به ماجرای لغو کنسرتهاست. درواقع عملکرد ضعیف ارشاد در این زمینه باعث ایجاد این شبهه شده که گویا مدیران ارشاد خودشان نیز تمایل چندانی به حل شدن مسئله کنسرتها ندارند. نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظرم باید این موضوع را از ابعاد مختلف دید. مثلا در شهر مشهد نکته مهمی از جانب امام جمعه محترم شهر و برخی دیگر از دغدغهمندان فرهنگی برای حفظ حرمت امام رضا(ع) مطرح شد که نکته درستی نیز بود ولی خوب اتفاقا اگر بنای به حرمتشکنی باشد شرایط تحقق این اتفاق در کنسرتهای پاپ بسیار بیشتر از کنسرتهای سنتی فراهم است چرا که جایگاه موسیقی سنتی در طی سالهای اخیر از جایگاه موسیقی عامهپسند فاصله گرفته و مخاطب آن، یک مخاطب نخبگانی و فرهیخته است. ولی ما اکثر درگیریها و مشکلات را با همین نوع از موسیقی میبینیم درحالی که بسیاری از آثار موسیقی پاپ تا به حال دچار مشکلات اینچنینی نشده است.
در این شرایط اگر ملاحظه حرمتشکنی ارزشمدار و دینی وجود دارد، به طور طبیعی بیشتر این بحثها باید پیرامون موسیقی پاپ مطرح شود در حالی که ما میبینیم کنسرت چهرههایی چون شهرام ناظری، علیرضا قربانی و محمد معتمدی لغو میشود. وقوع چنین اتفاقاتی قضیه را مبهم میکند و وقتی قضیه به این شکل درمیآید، دیگر نمیتوان انتظار داشت که با اظهارنظر افرادی همچون من مشکل را حل کرد.
باید با افراد اصلی در این زمینه صحبت کنیم و نقطهنظرات آنها را بشنویم و مشکل را یک بار برای همیشه حل کرد. اینها کارهایی است که رسانهها باید به آن بپردازند ولی آنها نیز معمولا به آن ورود نمیکنند و ترجیح میدهند بیشتر به حاشیهها بپردازند.
مسئله موسیقی به سرعت در حال حاد شدن در ایران و جهان است. در داخل کشور بیشتر بحثها پیرامون مجوز و این نوع مسائل است و در خارج کشور بحثها درباره ماهیت و سیر تحولات موسیقی است که روان بشر را به سمت و سوی جدیدی میبرد. باید برای این قضیه فکر کنیم چرا که احساس من این است در سالهای آینده هنر موسیقی تبدیل به هنر اول جهان میشود و درک هنری بشر در سیطره موسیقی قرار میگیرد.
استراتژی نظام درباره موسیقی چیست؟
اینها حرفهایی است که هم به لحاظ استراتژیک مهم است و هم به لحاظ مدیریتی؛ پس باید خودمان را برای این موضوع آماده کنیم و نمیتوان با این وضعیت بهم ریخته و آشفتهای که در حال حاضر وجود دارد؛ کار را پیش برد.
ما در داخل کشور دو نهاد استراتژیک مهم داریم؛ یکی دفتر مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و دیگری دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ این دو نهاد در حال حاضر در ارتباط با هنر و به طور مشخص موسیقی چه استراتژی را درنظر دارند؟ واقعا کسی یک خط متن پیرامون استراتژی نظام درباره موسیقی دارد که در آن مثلا ذکر شده باشد که ما میخواهیم در موسیقی به این مرحله برسیم؟
بلاتکلیفی مدیران رسانه ملی در تعیین موسیقی مورد تایید تلویزیون
فردا: نقش صداوسیما در این ماجرا چه میتواند باشد؟ این سوال را هم ناظر به ورود رسانه ملی به پوشش خبرهای مربوط به این اتفاقات مطرح میکنم و هم سیاست رسانه ملی در مواجه با انواع موسیقی و ضریب دادن به هرکدام.
واقعیت آن است که من تا به امروز ندیدهام که رسانه ملی با عمق راهبردی که میتواند داشته باشد، تلاشی برای هدایت مسئله به سمت حل شدن داشته باشد. درواقع در بهترین حال گزارشهای خبری تهیهشده در تلویزیون برای این موضوع بیشتر گزارشهای توصیفی بودهاند و به شرح آنچه که گذشت پرداخته ولی شرحی بر آنچه که باید باشد، نداده است.
از حیث هنری هم این بلاتکلیفی را میتوان در رسانه ملی دید. برای مثال امروزه در برخی از آثار تلویزیونی قدرت تهیهکنندهها گاهی از قدرت مدیرشبکه نیز بیشتر است و سیاستهای موردنظر خودشان را پیاده میکنند که این خود یک تناقض است. برای همین هم هست که ما نمیفهمیم بالاخره تلویزیون به لحاظ هنری خواهان چه نوع از موسیقی است.
در نمونه دیگر میتوان به مرکز موسیقی صداوسیما اشاره کرد که مشخص نیست در همین چند ساله اخیر برنامه و راهبرد آن چیست. بالاخره هر موسیقی که بخواهد از تلویزیون پخش شود در این مرکز مجوز میگیرد. در این شرایط برنامه این مرکز چیست؟ آیا برنامهای برای تولید دارد؟ این برنامه تا چه اندازه خلاهای فعلی موسیقی کشور را پر میکند؟
تجربه موفقی که جای خالی آن احساس میشود
در دورهای که آقای علی معلم و فریدون شهبازیان در این مرکز بودند به جرات میتوان گفت که کل موسیقی کشور تحت نفوذ صداوسیما و این مرکز بود. چهرههایی که معرفی میشد، چهرههایی تلویزیون بودند و در آن دوره آقای علی معلم و فریدون شهبازیان فقط مدیریت موسیقی صداوسیما را برعهده نداشتند بلکه با ایدههایی که داشتند و جسارتهایی که به خرج دادند، کل موسیقی کشور را پیش بردند. وقتی ما چنین دورهای را از حضور موثر صداوسیما در عرصه موسیقی کشور دیدیم دیگر نمیتوانیم وضعیت فعلی را مطلوب بدانیم.
دیدگاه تان را بنویسید