سرویس فرهنگی فردا، محمد یوسفیپور: «سریالها آبروی تلویزیون هستند»؛ این جمله را جواد افشار کارگردان طولانیترین سریال ساخته شده در تاریخ تلویزیون کشورمان گفته است؛ گزارهای صحیح و منطقی که نشاندهنده عمق اثرگذاری تولیدات نمایشی سیما در جذب مخاطبان است.
اما این روزها پخش سریال «پنچری» از شبکه سوم سیما و فصل دوم سریال «پرستاران» از شبکه یک و کیفیت پایین این دو مجموعه اغلب کارشناسان و منتقدان تلویزیون را با این سوال روبرو کرده است که اساسا رسانه ملی چه تلاشی برای حفظ آبروی خود در میان مخاطبان کرده است؟!
سریالهایی که از ب بسماللهشان تکراری است!
مهمترین ویژگی سریالهای جدید تلویزیون تکراری بودن همه چیز آنهاست! یعنی از ب بسمالله این آثار که همان فیلمنامه و قصه اثر باشد همه چیز تکراری است و این تکرار در مورد شخصیتپردازیها، حال و هوای قصه، عوامل و بازیگران و حتی قاببندیهای تصویربرداران نیز به وضوح قابل مشاهده است.
برای درک این موضوع کافیست در طول روز علاوه بر شبکه یک و سه، به سراغ شبکههایی مثل آیفیلم و نسیم بروید و تولیدات نمایشی سالهای اخیر تلویزیون را که گهگاهی از این شبکهها پخش میشوند ببینید تا متوجه شوید که اساسا آن چیزی که به عنوان سریالهای جدید تلویزیون از سایر شبکهها به روی آنتن میرود؛ درواقع نسخهای جدید از همین سریالهای تکراری است و این تکرار و نبود ایدههای تازه به حدی است که سازندگان این مجموعههای نمایشی حتی حاضر به تغییر گروه بازیگران خود برای متنوعتر شدن شکل ظاهری آثارشان نیستند!
سینما و تلویزیون در انحصار گروهی خاص
نمونه مشابه این اتفاق را در سینما نیز میتوان مشاهده کرد؛ در سینمای ایران نیز معمولا اغلب آثار با داستانهایی شبیه بهم، بازیگرانی تکراری و عواملی ثابت تولید میشود و اولین و واضحترین نتیجه این اتفاق کاهش جذابیت تولیدات نمایشی چه در سینما و چه در تلویزیون است.
علاوه بر این، اتفاق مشخص دیگری که به واسطه این مسئله در حوزه آثار نمایشی به وقوع میپیوندد؛ پرکار شدن یک گروه خاص و کم کاری بخش زیادی از اهالی این حرفه است که نتیجه آن گلایه طیف گستردهای از فعالین این حوزه از نبود امنیت شغلی و حتی پیوستن بسیاری از آنها به شبکههای فارسی زبان خارج از کشور همچون «جم تی وی» است.
پیشنهاداتی برای خروج از بحران
هر چند که شاید استدلال مدیران تلویزیون در پاسخ به این انتقاد، کمبود بودجه این سازمان و بضاعت محدود آنها در تولید آثار نمایشی باشد؛ اما بدون شک در این زمینه چند نکته قابل تامل و جدی وجود دارد که پرداختن به آنها میتواند تلویزیون را از وضعیت فعلی در آورد:
۱. مسئله کمبود بودجه صداوسیما نمیتواند توجیه مناسبی برای دلایل تولید سریالهایی کمکیفیت باشد؛ همچنان که تلویزیون نشان داده در طی سالهای گذشته و با وجود همه مشکلاتی که داشته ولی باز هم هر بار که خواسته توانسته سریالی خوب و مخاطبپسند و البته نه چندان پرهزینه تولید کند که آثاری همچون «پایتخت»، «هوش سیاه» و «دودکش» برخی از نمونههای آن محسوب میشوند.
۲. انحصارطلبان در همه جا حضور دارند؛ چه در دنیای سینما و چه در تلویزیون و تا وقتی که کار در اختیار این گروه محدود باشد؛ وضعیت سینما و تلویزیون به همین شکل است. تهیهکنندهها و کارگردانهایی تکراری که از فرط لابیهای پشت پرده و گرفتن پروژههای مختلف، به مرحله سری دوزی رسیدهاند و عنوانبندی هر سریالی را هم که نگاه میکنید؛ نامی از آنها دیده میشود. جالب آن که تجربه نشان داده که هربار که اثری از زیردست این گروه در رفته است و در اختیار سایر فعالین این حوزه قرار گرفته نتیجه کار بیشتر به دل مردم نشسته است.
۳. هر چند که این حرف از شدت تکراری بودن، دیگر تبدیل به یکی از کلیشهای ترین جملات گفته شده درباره مشکلات تلویزیون است ولی واقعیت آن است که بهترین گزینه برای مدیران رسانه ملی در شرایط فعلی و به عنوان گزینهای برای خروج از بحران سریالسازی رجوع به همان چهرههای قدیمی و امتحانشده قبلی و سپردن کار به آنهاست تا حداقل هزینهای که این روزها از جیب تلویزیون برای تولید سریال میرود؛ صرف آثاری شود که به احتمال زیاد مخاطب بیشتری خواهند داشت.
۴. اما بدون شک راهحل تلویزیون در طولانیمدت تربیت نیروهای تازهنفس در زمینه کارگردانی و فیلمنامهنویسی است. مسئلهای که از سالها پیش باید برای آن فکری میشد ولی هنوز هم برای آن دیر نشده و میتوان با استعدادیابی و سرمایهگذاری بلندمدت نیروهای تازهنفسی را در چرخه تولید آثار نمایشی تلویزیونی وارد کرد که در آینده دیگر با این بحران روبرو نبود. روش منطقی و آزموده شدهای که این روزها تقریبا در اغلب شبکههای تلویزیونی پرمخاطب جهان مورد استفاده قرار میگیرد و تلویزیون ما نیز راهی جز استفاده از این روش برای حل مشکل سریالسازی ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید