سرویس فرهنگی فردا؛ محسن غلامی (قلعهسیدی): سال جدید که بیاید با کلی ایده جدید و اینها؛ دیگر چه کسی حال و حوصله، دارد که برود سراغ گذشته و نبش قبر کند! برنامهساز تلویزیون را میگویم. اینکه بنشیند و خودش را سین جین کند که کدام سریالم جذاب بود و کدام فقط پول ملت را به باد داد؟
خصوصا الان؛ داریم به ایامی میرسیم که تلویزیون و مخاطب، حسابی کیفشان کوک است. بالاخره نوروز آمده و خوش بحال همه. شاید بگویند «بیخیال گذشته» و اینکه بگذار به تفریحمان برسیم. شاید حواسشان باشد و ما زیادی، این جماعت را بیخیال فرض میکنیم. حتما همینطور است!
از این شوخی کردن و تعارفات عبور کنیم. توی سر و کله سریالهای سال 95، بزنیم آنهم خیلی خلاصه. این دمدمهای عیدی، کی حوصله نق و غر زدن دارد. پس برویم سراغ چند سریال خوبی که امسال روی آنتن تلویزیون داشتیم و ذکر دلایلش.
همیشه گفتهام مخاطب تلویزیون، دنبال ماجرایی داخل فیلمهاست که سرحالش بیاورد. فرقی هم ندارد او را شاد و شنگول کند یا حسابی دپرس. دنبال داستانشنیدن است و ذوق کردن. به همین خاطر است که میگویم «درام» یا «ملودرام» و «طنز» از آن چیزهاییست که میتواند بیننده را جلوی تلویزیون، بکشاند.
البته اگر خوشساخت باشند وگرنه با فیلمنامه نچسب و کارگردانی هردمبیل، باید گفت زهی خیال باطل. ما در سال کلی سریال ایرانی میسازیم که به قول معروف، برخی انصافا فحشخورشان ملس است! اینقدر که بدترکیباند و الکیساخت. سال 95 حدود بیست تایی سریال ایرانی داشتیم که بعضی درحد فاجعه بودند مثل «ماه و پلنگ» و «روزهای بیقراری» و ... واقعا تعدادشان زیادند و از حوصله این متن هم خارج است. مجموعه به اصطلاح درجه الفِ «معمای شاه» را عمدا کنار بگذاریم چون قبلا حسابی نقدش کردهایم.
خب بجای اینها تا بخواهی مجموعه تلویزیونی متوسط ساختیم. نمیدانم چرا دو سه تایی که بیشتر دوستشان دارم، در محتوا ربطی به یکدیگر ندارند؛ از «هشت و نیم دقیقه» تا «لیسانسهها» یک دنیا فاصله هست و یک دنیا تجربه و حرف برای فیلمساز. پس دقت کن و هرچیزی بیکیفیتی نساز و به خورد جماعت نده!
احتمالا از نوروز 95 تا الان، اکثریت سریالهای شبانه تلویزیون به گوش یا چشمتان خورده. از «قرعه، پادری، گشت ویژه، پریا، آرام میگیریم، چرخ و فلک، دوردستها، همسایهها تا ... » که کم نیستند. میدانم که اصلا یادتان نیست که موضوع برخیشان چه بوده و کی ساخته و غیره. از بس که بیکیفیت بودند، فراموش کردهاید.
داستان و ساخت تولیداتی که اسم بردم، معمولا شبیه یکدیگرند چه اینکه مثلا کمدی بوده باشند یا دراموار. مجبورم این تولیدات را داخل این ژانرها جای بدم وگرنه ریختشان در قد و قواره این حرفها و برچسبها نیستند. برویم سراغ سه تایی که به گمان منِ نویسنده متن، کمی با بقیه توفیر دارند.
شهرام شاهحسینی را دوست دارم خصوصا بعنوان یک سریالساز. بعد از «همه چیز آنجاست» با روایت ساده، معمولی اما یکدستش فکر نمیکردم با «هشت و نیم دقیقه» که اتفاقا آن سادگی و کمخرجی قبلی را داشت، باز سر کیفم بیاورد. ابدا اینجا نیز کار شاقی نمیکند ولی روایتگر است.
این مجموعه را دقیقا با مدیوم تلویزیون خودمان میسازد و به دور از ریتم و قاببندیهای سینمایی اما چون قصه میگوید و آن را حیف و میل نمیکند، مخاطب لذت میبرد. بروید و دو تا کارش را دوباره بخاطر بیاورید. داستانی خانوادگی و محترمی که برای بیننده آشناست نه عجیب و تخیلی. اینقدر ساده که فکر میکنی ماجرا دارد برای خودت اتفاق میافتد. ملودرام با همان حس تلخ و بدبختی و ... . من که بدم نیامد!
قرار نیست بنشینیم و نقدش کنیم؛ نه! خواستم بگویم که سریال ساختن درست است که قصه میخواهد اما وای که اگر کارگردان کارش را بلد نباشد. همه چیز را نابود میکند و شاید بشود مایه خنده بیننده. دوباره عناوین سریالهای چند خط بالایی را نگاه کنید؛ فکر میکنم متوجه منظورم شدهاید که چرا از «هشت و نیم دقیقه» دفاع میکنم.
همین که مخاطب با داستان احساس غریبی نکند و بتواند خودش را جای شخصیتها جا بزند، دلچسب است. به شرطی که او را مجذوب کند و وارد داستان. بتواند بنشیند و قصه را بشنود اولا و ثانیا با آن بخندند یا حتی غصه بخورد. پس جوری بسازند که رئال باشد. این قسم قضیه، ربطی هم به محتوای طنز و تلخ بودنش ندارد. وگرنه انتخاب دومم طنز نبود آنهم دوتا!
خیلی نمیتوانم بین «بیمار استاندارد»ِ سعید آقاخانی و «لیسانسهها»ی سروش صحت تفاوتی قائل شوم. ساختشان متفاوت است و صدالبته کار آقاخانی سختتر. ولی بعنوان تولیدانی در حوزه کمدی، هردوتا، آثار بیکیفیتی نبودند.
شاید نظر شمای خواننده با منِ نگارنده در این انتخاب متفاوت باشد اما درمورد «بیمار استاندارد»، قبول کنیم که کلیشهشکنی کرد و در باکس نوروز قبلی، شکل جدید از بازی به راه انداخت. احتمالا بازی بابک حمیدیان و جواد عزتی یادتان باشد. دو رفیقِ خوشتراش توی داستانی از بهرام توکلی. بگیر و ببندهایی که نمههایی از تولید سینمایی را داشت.
اما چه عجب از سروش صحت! که تکانی به خودش داد و این بار با «لیسانسهها» کار متفاوتی ساخت. متفاوت از جهت پرداخت و بازیگردانی. یک مشت خل و چل که هرکدام به سازی میرقصیدند. با مسخرهبازی، اتفاقا موقعیت کمیک درست میکردند چیزی که عمده طنزسازهای ما بدبختانه بویی ازش نبردهاند چون بلد نیستند.
ببخشید اما «لیسانسهها» با همه نقد کردنهایش، خوشبختانه سراغ پاچهخواری این دستگاه و آن دستگاه دولتی و امثالهم نیز نرفت. نقد کرد و حرف ملت را زد، طنازی داشت و مخاطب را نیز خنداند. خودمانیم واقعا چقدر بدند لوسبازی برخی فیلمسازان کمدی مثل «همسایهها»؛ حیف کمدی که بشود اسم اینها را گذاشت.
مجموعه آخر سروش صحت در قیاس با تولیدات امسال، هرچه نبود اما بامزه چرا؛ لااقل جوک تعریف نمیکرد. جوک تعریف خودش را دارد اینکه مردم را صرفا بخندانی، آخرش که چه؟. خب «لیسانسهها» بدک نبود و میشد چیزی که از کمدیسازها انتظار داریم را در حد خودش برآورده کند. گرچه از کارگردانی مجموعه بیشتر از فیلمنامه روپایش حتی، خوشم میآمد. ولی دوباره در قیاس با بقیه، مرحبا داشت.
اما بعنوان گزینه سوم بهترینهای 95؛ خودم ماندهام کدام را انتخاب کنم؟ شاید دست و دلم نرود بسمت یک مجموعه خاص. «آرام میگیریم»، «برادر» یا «چرخ و فلک» و حتی «دوردستها» هرکدام از جهتی در تایم پخش خودش، جذابیتی نصف و نیمه داشتند. شاید اگر مجبورم کنند که آخرش باید یکی را انتخاب کنم! از سرناچاری میروم سراغ کار جواد افشار و سریال «برادر».
این چندتا تا مجموعه موضوعمحور بودند. ماجراهای خوبی داشتند اما شلکن و سفتکن پیش میرفتند. بخاطر همین است که معتقدم بینشان، «برادر» یکدستتر بود و اگر مخالفتی نیز با آن دارم از سر بازیگران تکراریست که انگار کاری جز بازی در این تیپها بلد نیستند. (به جز حسین یاری) وگرنه فیلمنامه مناسبی داشت و بهروز هم بود. حالا این وسط کمی هم پیازداغش را زیاد کرده بودند تا قصه اخلاقیاش تأثیرگذارتر شود!
یاد بگیریم که سریال کمی با منبر فرق دارد. نمیشود با بیننده چشم در چشم ایستاد و درس اخلاق داد. جدا پس میزند. هرکاری و هر حرفی داری باید با کش و قوس دادن به ماجراها زد. درس عبرتِ سریالهای ترکیهای برای مخاطب ایرانی جواب نمیدهد. بگذریم از این دو دوتا چهارتا کردنها.
فقط اینکه؛ برنامهساز و تهیهکننده الانِ تلویزیون بعد این نظرسنجیهایی که خودشان اتفاقا به راه میاندازند، حواسش دیگر باید جمع باشد که مردم دنبال دیدن کدام داستانها هستند؟ پلیسی و جنایی تا سیاسی و غیره ساختن، لازم است اما جای کمدی خوشترکیب و درام-ملودرام باکیفیت را نمیگیرد.
اینجور که بویش میآید نوروز امسال سه تا سریال داریم کلهم کمدی و یا طنز. لابد قصههایی درام و مابقی نیز میروند برای ماه رمضان. رفقای تلویزیونی از الان گویا تقسیمبندی کردهاند که مردم در چه ایامی از سال شاد باشند و چه مواقعی گوشهگیر.
گرچه منتظر میمانیم و پیشپیش، نتیجه نیز نمیگیریم... .
دیدگاه تان را بنویسید