سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: ساعاتی پیش اصغر فرهادی برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد. اینکه چقدر پیروزی شب گذشته اصغر فرهادی به سینما مربوط است و چقدر حواشی سیاسی به وجود آمده روزهای اخیر در پیروزیاش نقش داشته سوالی جدی برای منتقدان و اهالی سینما است.
در ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که آیا فروشنده بهترین فیلم اصغر فرهادی است یا خیر؟ قطعاً پاسخ این سوال منفی است. فرهادی با «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» به نقاط اوجی دست یافت که بعد از آن هیچگاه نتوانست به آن نقاط اوج نزدیک شود. فرهادی استراتژی تازه و نویی را برای تعریف داستانهای معمایی خودش پیدا کرده بود. او توانسته بود فیلمنامههای دقیق و معماییاش را به طور هوشمندانهای رئالیستی بسازد. مثل این که یکی از فیلمسازهای نئورئالیسم ایتالیا از روی داستانهای پلیسی آگاتی کریستی برای ساختن فیلم اقتباس کند. این الگو که به شدت در درباره الی و جدایی جواب داده بود، در فروشنده تکراری به نظر میرسید.
اما مسئله این نبود که فرهادی فیلمنامهاش را چقدر چیره دستانه ساخته است. مشکل فیلم این بود که آن ساختار مدنظر فرهادی در فروشنده تکراری به نظر میرسید و نقاط اوجش از پیش لو رفته بود. برای مثال صحنهای که رعنا از شوهرش در تئاتر جدا میشود و تنها به خانه باز میگردد به راحتی میتوان فهمید حادثهای در راه است. این پیشبینی پذیر بودن برای ساختار مدنظر فرهادی سم کشندهای است. از طرف دیگر در فروشنده فرهادی به طرز نالازمی اسیر نمادگرایی میشود و داستان فیلمش را به نفع نمادگرایی قربانی میکند. آن شیشه شکسته ابتدای فیلم و ماجرای گاو شدن انسانها که در کلاس درس توسط عماد مورد بحث قرار میگیرد بخشی از این نمادگرایی بیمورد است. بهتر است به سوال اول نوشته بازگردیم، فروشنده چرا و چگونه برنده اُسکار بهترین فیلم خارجی زبان امسال شد؟ مسئله اولیهای که باید به آن توجه ویژه داشته باشیم این است که امسال به طور کل سال خوبی برای سینمای جهان(غیر از آمریکا) نبود. حتی فیلمهایی مثل تونی اردمن که رقیب اصلی اصغرفرهادی و فروشنده در مراسم امسال به حساب میآمدند فیلمهای ششدانگ و کاملی نبودند. تونی اردمن سرسختترین رقیب اصغر فرهادی
فیلمی متوسط بود که میان روایتی اُروپایی از داستانی آمریکایی گیر کرده بود. فیلم داستانی جذاب داشت که با ریتمی وحشتناک کند حرامش کرده بود.
پس میتوان، گفت فیلم فرهادی از رقبایش بهتر بود. اما این بهتر بودن در سالی اتفاق میاُفتاد که حال عمومی سینمای جهان چندان خوب نبود و فیلمها کیفیتی یکسان و عموماً متوسط داشتند. حتی فیلم «او» ساخته پل ورهوفن به جمع نامزدهای نهایی اُسکار بهترین فیلم خارجی زبان راه نیافت تا مسیر کاملاً برای فروشنده هموار شود. فراموش نکنیم که او توانسته بود در مراسم گلدن گلاب امسال فروشنده را شکست دهد وبه جایزه نهایی برسد.
دلیل دیگر موفقیت فروشنده را میتوان فضای سیاسی این روزهای آمریکا دانست. بعد از صدور دستور ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور از جمله ایران به خاک آمریکا توسط ترامپ و اجماع جهانی علیه این تصمیم او مسیر فروشنده برای کسب اُسکار هموارتر شد. بدنه هالیوود و روشنفکران آمریکایی که همگی از مخالفان سرسخت ترامپ در دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بودند عملاً فروشنده را بدل به نماد اعتراض علیه سیاستهای ترامپ کردند. در واقع سایه سنگین سیاست روی اُسکار «فروشنده» به خوبی احساس میشود. هالیوود که همیشه به عنوان پایگاه رای دموکراتها شناخته میشود و هیچگاه میانه خوبی با جمهوریخواهان و سیاستهای نئومحافظه کارانهشان ندارد با دادن اُسکار به فروشنده پیام مشخص و واضحی را برای دانلد ترامپ ارسال کرد. دادن جایزه بهترین فیلم خارجی زبان به فرهادی و بازیگر مرد مکمل به «ماهرشلا علی» را میتوان ابراز انزجار مستقیم هالیوود از ترامپ و سیاستهایش دانست.
سومین دلیل پیروزی فرهادی را میتوان به گسترش فضای مجازی مرتبط دانست. با تبلیغات فراوانی که در دنیای مجازی به نفع فروشنده صورت گرفت و هیاهوی زیادی که فیلم بعد از دستور ترامپ به راه انداخت عملاً راهی جز اعلام پیروزی فروشنده باقی نمیماند. بردن اُسکار مسئله بسیار مهمی است. کسی نمیتواند کتمان کند که بردن این جایزه باعث دیده شدن سینمای کشور برنده در سالهای بعد از پیروزی میشود.
اما سوال اصلی این است که سالها بعد و پس از فرونشستن هیجانات اولیه درباره اُسکار فروشنده چه قضاوتی خواهیم داشت؟ آیا درباره ردپای پررنگ سیاست در این پیروزی صحبت نخواهیم کرد؟ آیا این اُسکار را مشابه همان اُسکاری که به خاطر مسائل سیاسی به آرگو رسید نخواهیم دانست؟ و اینکه اگر دانلد ترامپ و فرمان احمقانهاش نبود باز هم اُسکار به فروشنده میرسید؟ اینها سوالاتی است که باید از خودمان بپرسیم. سوالاتی که نمیتوان به سادگی از کنارشان گذشت. سالها بعد که گرد و غبار امروز فرو نشیند و این روزهای سیاستزده تمام شوند باید بتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم. آیا میتوانیم؟
دیدگاه تان را بنویسید