سرویس فرهنگی فردا: روزنامه وطن امروز در شماره صبح امروز خود در گزارشی به اتفاقات پیش آمده در جریان امضای فرمان غربالگری مهاجران از کشورهای مسلمان توسط ترامپ و احتمال حضور اصغر فرهادی کارگردان فیلم سینمایی «فروشنده» در مراسم اسکار امسال واکنش نشان داد.
در این گزارش که به قلم محمدرضا کردلو نوشته شده، آمده است:
4 سال پیش وقتی هشتادوپنجمین جایزه اسکار به فیلم ضدایرانی «آرگو» تعلق پیدا کرد، علاوه بر سینمای مستقل، برخی حتی در جریان سینمای اصلی آمریکا نیز به این انتخاب معترض شدند.
ترکیب پالیوود (Politic Hollywood) نیز از سوی منتقدان این اتفاق ساخته شد. پالیوود عنوانی بود برای تمسخر این اتفاق و اهدای جایزه اسکار به آرگو که پس از دریافت گلدنگلوب در همان سال توانسته بود توسط اسکار نیز انتخاب شود. «کوین بیلی»، منتقد، فیلمساز و تهیهکننده هالیوود و «راجر ایبرت» در روزنامه شیکاگو سانتایمز، برای این فیلم به «بن افلک»، لعنت میفرستند و این فیلم را یکی از بدترین فیلمهای سال میدانند. «لی» در سایت اسلیت مینویسد: فیلم «آرگو» یک کلاهبرداری به تمام معناست. این فیلم در واقع یک شکست بزرگ در 2 زمینه فیلمسازی و جلب اعتماد مردم جهان نسبت به صداقت هالیوود است.
«لوک باکمستر»، دیگر منتقد سینمای آمریکا نیز در میان گمانهزنیهایی که در گذشته در رابطه با موفقیت فیلم «آرگو» در رقابتهای اسکار وجود داشت، گفت: «آرگو» فیلم خوبی است ولی نه آنقدر که قابل رقابت در جوایز اسکار باشد. در همان ایام روزنامه انگلیسیزبان «اریشتایمز» در گزارش خود از این فیلم، اذعان داشت: بسیاری از صحنههای مهم و تاثیرگذار این فیلم کاملا ساختگی است. هنری بارنز، منتقد «گاردین» نیز میگوید بار تبلیغاتی نهفته در فیلمنامه فیلم باعث میشود که نتوان به واقعی بودن داستان آن اعتماد کرد. به گفته او، در فیلم ایرانیها تنها یا به شکل جمعیتی خروشان و پر سروصدا تصویر شدهاند یا به شکل خدمتکارانی وفادار. تیم گریرسون، منتقد «اسکرین دیلی» نیز اعتقاد دارد مشکل اصلی فیلم در فیلمنامه آن است که خوب پرداخت نشده و شخصیتهایش فاقد عمق هستند. همچنین منتقد سینمایی روزنامه اریشتایمز درباره آرگو اینطور مینویسد: «آرگو» براساس داستانی است که عده زیادی از ما باید درباره آن بدانیم ولی اینگونه نیست. هفته گذشته زمانی که داشتم درباره این فیلم با «جان گودمن» (بازیگر فیلم آرگو) بحث میکردم، او نیز پذیرفت که پیش از قبول این
پروژه، درباره این حادثه چیزی نشنیده بود. در رابطه با این فیلم مشکلاتی نیز وجود دارد، برخی از صحنههای مهم و تاثیرگذار فیلم کاملا ساختگیاند و به نظر میرسد فیلمنامه «کریس تریو» با موضوعاتی فرعی و غیرضروری به «افلک» تحمیل شده است.
انتخاب آرگو در هشتادوپنجمین جایزه اسکار در حالی اتفاق میافتاد که بسیاری از منتقدان سینمایی تصور میکردند فیلمهایی چون «لینکلن» (استیون اسپیلبرگ)، «زندگی پای» (آنگلی) و «30 دقیقه بامداد» (کاترین بیگلو) که اتفاقا رقبای سیاسی آرگو بودند- و حتی
«30 دقیقه بامداد» نیز در راستای پروژه ایرانهراسی تولید شده بود- از کیفیت ساخت بالاتری برخوردار بودند اما آرگو به خاطر اشاره مستقیم و صریحتر به ایران و تلاش برای اهانت بیشتر به ایرانیان بیشتر از باقی فیلمها مورد توجه اسکار قرار گرفت. ساخته پیشپاافتاده بن افلک اگرچه روی پرده بختی برای موفقیت نداشت ولی در نهایت اعضای آکادمی یک شوخی جدی را رقم زدند و اسکار جایزه خود را به سیاست اهدا کرد.
آن روزها و در شرایطی که حتی منتقدان آمریکایی دلیل برگزیده شدن «آرگو» را انگارههای سیاسی حاکم بر اسکار عنوان میکردند، اصغر فرهادی که امسال با فروشنده به اسکار رفته است، در واکنش به انتخاب آرگو سعی میکند دلایل دیگری را بیش از سیاست پررنگ کند. کارگردان فروشنده میگوید: علت انتخاب «آرگو» توسط آکادمی اسکار پرفروش بودن آن است؛ چرا که فیلمی است قهرمانپردازانه و بدون پیچیدگی که باعث ایجاد هیجان در تماشاگران میشود. علت مورد توجه قرار گرفتنش در بعضی رویدادهای سینمایی پیش از اسکار و همچنین کاندیدا شدندش در برخی رشتهها چند دلیل روشن دارد. مهمتر از همه اینکه فیلم بسیار پرفروش بوده و به لحاظ صنعتی یک تولید سودآور و موفق به حساب میآید. اغلب در انتخاب بهترین فیلم این ویژگی از سوی رایدهندگان که بخش قابل توجهی از آنها تهیهکنندگان هستند امتیاز بزرگی به حساب میآید و در داوریشان تاثیرگذار است.
امسال اما همزمانی اسکار با تصویب قانون ممنوعیت ورود اتباع چند کشور به آمریکا، از جمله ایران، شاید طعنه تلخی به سینماگرانی باشد که فیلمشان در این رویداد سیاسی- سینمایی حضور دارد اما براساس این قانون که به فرمان خود رئیسجمهور بوده است، خود به تبع یک قاعده کلی ممنوعالورود هستند و ایرانیان بسیاری نیز از سوی ایالات متحده دچار محدودیت شدهاند. جنبه سیاسی اسکار رویدادی که خود منتقدان آمریکایی از آن به پالیوود تعبیر میکنند خیلی پیشتر از اینها رو شده است و در حالی که در خود آمریکا از انتخابهای سیاسی اسکار صحبت میشود، هنوز عدهای متوجه این موضوع نیستند. «جدایی نادر از سیمین» که یکی از دولتیترین فیلمهای ضدایرانی از سوی برخی منتقدان لقب گرفت در 2012 از سوی گلدنگلوب و اسکار، جایزه گرفت. پیام محوری این فیلم جملهای بود که اشارههای فراوانی در فیلم به آن شده بود: «ایران جای ماندن نیست»، این جمله اما این روزها و در حالی که علاوه بر قانون محدودیت ویزا موضوی امضای اخیر رئیسجمهور آمریکا بر ممنوعیت ورود ایرانیان به آمریکا در رسانهها مطرح است، با نگاه تلخی قابل بازخوانی است. کارگردان فروشنده که امسال نیز قرار است
به اسکار برود، در آن فیلم ینگه دنیا را آرمانیتر و ایدهآلتر از ایران معرفی میکند. جایی که ورود «انسان» را ممنوع میکند و برای اتباع کشورهایی که خود به خاک و خون کشیده، محدودیت ایجاد میکند. «کارگردان فروشنده» راهی اسکار است، راهی آمریکا، جایی که ایرانیان از ورود به آن منع شدهاند.
اسکارهای سیاسی
نگاهی به پیشینه جوایز سیاسی اسکار هم قابل تامل است. در 1949 جایزه اسکار به «همه مردان شاه» تعلق گرفت. این فیلم براساس زندگی واقعی فرماندار پوپولیست و خودمحور ایالت لوییزیانا که در سال 1935 ترور شد جلوی دوربین رفت و در سال اکرانش این صراحت بیان و نزدیکیاش به واقعیت بود که باعث شد نظرها را به خود جلب کند. رابر راسن، کارگردان همه مردان شاه که بعدها فیلم درخشان «بیلیاردباز» را خلق کرد در این فیلم کوشید در نمایش واقعگرایانه چهره سیاستمداران چیزی کم نگذارد و آنچه باعث موفقیتش در اسکار شد همین مایه پررنگ سیاسیاش بود. لحن افشاگرایانه فیلم، دل اعضای آکادمی را برد و علاوه بر اسکار بهترین فیلم، جوایز بازیگر نقش اول مرد و بازیگر نقش مکمل زن هم به همه مردان شاه رسید؛ آن هم در سالی که شاهکارهایی مثل «مرد سوم» (کارول رید)، «دختری با روبان زرد» (جان فورد) و «التهاب شدید» (رائول والش) ساخته شده بودند.
سال2006 استیون زیلیان همه مردان شاه را با بازی شانپن بازسازی کرد که نسبت به فیلم راسن اثر موفقتری بود ولی توفیقی در اسکار به دست نیاورد. در سالی که شاهکارهایی چون «جانی گیتار» (نیکلاس ری)، «پنجره عقبی» و «حرفام را به نشانه قتل بگیر» (آلفرد هیچکاک) و «وراکروز» (رابرت آلدریچ) ساخته شده بودند(1954)، اسکار بهترین فیلم (به علاوه اسکارهای کارگردانی، بازیگر نقش اول مرد و بازیگر نقش مکمل زن) به فیلم «در بارانداز» (الیا کازان) رسید که با وجود ارزشهای سینماییاش فیلمی در تایید خیانت و آدمفروشی بود. کازان که در ماجرای مککارتیسم به رفقای چپ خود خیانت کرده بود در فیلم «در بارانداز» نگاهی کاملا انتقادی به فعالیتهای اتحادیههای کارگری داشت. اتحادیه کارگران باراندازهای نیویورک زیرنظر یک باند تبهکار اداره میشود و در انتهای فیلم مارلون براندو اعضای اتحادیه را به پلیس لو میدهد و باند تبهکاران متلاشی میشود. «در بارانداز» اجرای سینمایی درجه یکی دارد ولی دلیل اصلی توجه اعضای آکادمی به آن مضمون ضدچپ آن بود. کازان که در آن دوران زیر فشار فراوانی قرار داشت با در بارانداز هم تخلیه روانی شد، هم به توجیه فروختن رفقایش
پرداخت و هم اسکار گرفت! در حضور فیلمهای درخشانی چون «بلید رانر» (ریدلی اسکات) و «سلطان کمدی» (مارتین اسکورسیزی) فیلم سیاسی خوشساختی مانند «گمشده» (کنستانتین کوستا گاوراس) و اثر جریانساز و مهمی چون «ئیتی، موجود ماورای زمینی» (استیون اسپیلبرگ)
در 1982، آکادمی در یک بدسلیقگی مثالزدنی اسکار بهترین فیلم را به اثر سطحی و عوامانهای چون «گاندی» (ریچارد آتنبرو) اهدا کرد. مهمترین ویژگی فیلم، بازی بنکینگزلی در نقش مهاتما گاندی است که در چهرهپردازی موفق فیلم شبیه اسطوره هندوستان از کار درآمده است. فیلم در قالب اثری پرهزینه و حماسی با زمانی طولانی جزئیاتی از زندگی و مبارزات سیاسی گاندی را به تصویر میکشد ولی در این روایت نشانی از ذوق و سلیقه سینمایی به چشم نمیخورد. گاندی یکی از ضعیفترین فیلمهای تاریخ برگزاری اسکار است که موفق به دریافت جایزه بهترین اثر سینمایی سال شده است؛ فیلمی که در گذر زمان به سرعت به فراموشی سپرده شد. استیون اسپیلبرگ که تقریبا هیچ وقت مورد توجه اعضای آکادمی قرار نمیگرفت و به عنوان یک سرگرمیساز، جدی گرفته نمیشد
در 1993 با فیلمی که هیچ ارتباطی با ساختههای قبلیاش نداشت ناگهان به فیلمساز مورد علاقه آکادمی مبدل شد. در اینکه اسپیلبرگ فیلمسازی تواناست هیچ تردیدی وجود ندارد ولی در دهه80 که او موفقترین کارگردان هالیوود بود آکادمی اعتنایی به آثار مهم و جریانسازش نکرد و در اوایل دهه90 ساختن فیلمی کاملا سیاسی باعث شد تا ناگهان اسپیلبرگ هم برای اسکار مهم شود. «فهرست شیندلر» که با مضمون مظلومنمایی یهودیان در زمان جنگ دوم جهانی ساخته شد. علاوه بر اسکار بهترین فیلم، اسکارهای کارگردانی، فیلمبرداری، فیلمنامه اقتباسی و موسیقی متن را هم برد تا جز جوایز بازیگری تمام اسکارهای اصلی را دریافت کرده باشد؛ آن هم در سالی که «پیانو» (جین کمپیون)، «برشهای کوتاه» (رابرت آلتمن)، «عصر معصومیت» (مارتین اسکورسیزی)، «به نام پدر» (جیم شرایدان) و «بقایای روز» (جیمز آیوری) ساخته شده بودند.
دیدگاه تان را بنویسید