سرویس فرهنگی فردا؛ حسین شاهمرادی: محمد منصور، در ابتدا انتشاراتي نداشت. او کار خود را در فرانسه با توزيع کتابهاي عربيِ اسلامي به صورت عمومي شروع کرد و در ادامه و بر اساس تجربه مسیر مشخصی را در پیش گرفت که حالا بعد از سه دهه او را به یک ناشر معتبر آن هم در حوزه معارف اهل بیت در این کشور تبدیل کرده است که صاحب بزرگترین مرکز توزیع کتب اسلامی در پاریس است. یک شبکه توزیع که قوی در 25 کشور اروپایی و آمریکایی فعالیت می کند . بخشي از شهرت او هم به خاطر انتشار کتابهاي روژه گارودي، امام خميني(ره)، شهيد مطهري و متفکران اسلامي شيعي است.
مدیر انتشارات البراق در کنار خانواده اش علاوه بر فضای ضد اسلامی رسانه ها که به اسم مقابله با افراط گرایی انجام می شود، در حال رقابت با دیگر ناشرهایی است که به اسم اسلام، مروج تفکرات سلفی هستند. در ادامه حاصل گفتگو با این مرد جاافتادۀ لبنانيالاصل را می خوانید. مردی که با اعتقاد به «آیه إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» به آن عینیت می دهد :
*آقای منصور شما برای ترویج دادن کتابهای مورد نظرتان از کجا شروع کردید و چه مسیری طبی کردید؟
اما اول از همه دريافتیم که در کتابهايي که راجع به اهلبيت(ع) هستند، ضعف وجود دارد. در حقيقت، کتابخانهاي وجود نداشت که کتابهايي را در اين موضوعات در اختيار متقاضيان قرار دهد. لذا تصميم گرفتيم کتابهايي را در اين موضوعات در اختيار کتابخانهها قرار دهيم.
براي اين کار، بهسراغ کتابخانهها رفتيم و رابطۀ دوستانهاي با آنها برقرار کرديم که کتابهايمان را عرضه کنند. آنها در ابتدا، کتابهاي اهلبيت(ع) را از ما ميگرفتند؛ اما اين ملاحظه را داشتند که کتابهايي نباشد که در عُرف فرانسه، به آنها افراطي ميگفتند. اينگونه بود که ما کار توزيع را آغاز کرديم.
*مهمترین مشکلی که با آن مواجه شدید چه بود؟
در ادامۀ کار، با سختيهايي روبهرو شديم. يکي از اين سختيها اين بود که کتابهاي ما صرفاً به زبان عربي بودند و ما نبايد به اين کتابها اکتفا ميکرديم و بايد کتابهايمان را به زبان فرانسه هم ترجمه ميکرديم؛ چرا که جوانان ما در فرانسه، اکثراً به زبان فرانسوي صحبت ميکردند. بعضاً عربي را متوجه ميشدند؛ ولي به زبان فرانسوي صحبت ميکردند. اينها همانهايي هستند که اصطلاحاً به آنها نسل سوم ميگوييم.
البته مُسنترها، بالاي 50سال، اندکي متوجه ميشوند. مثلاً الجزائريها هنگامي که مستعمرۀ فرانسه بودند، اصلاً عربي نميدانستند. زبان اصلي آنها فرانسه بود و اگر کسي عربي صحبت ميکرد، برايش مشکل ايجاد ميشد. لذا نسل اول فرانسه، عربيشان جداً ضعيف است و زبان اکثر آنها فرانسوي است.
ولي هماکنون بعضي از فرزندان ما عربي را در مدارس بهعنوان زبان دوم آموزش ميبينند؛ اما آنها فرانسه را خيلي خوب بلدند. لازم است که افکار را بهوسيلۀ کتاب و با ترجمهکردن کتاب از عربي به فرانسه، به او منتقل کنيم تا بتوانند با دين و تاريخ خودشان آشنا بشوند.
*وقتی کارتان را آغاز کردید فکر می کردید به این نقطه برسید؟
ما خيلي ضعيف وارد اين وادي شديم؛ چرا که من در ابتدا تنها بودم. از سال 87 ميلادي، آهستهآهسته شروع کردم. در آن زمان، فرزندانم هم کوچک بودند و کمکم قوي شديم؛ چون آنها (دو فرزند من به اسامي سام و منصور که مهندس کامپيوتر هستند) بزرگ شدند و حالا آنها هستند که کارها را اداره ميکنند. به آنها گفتم که بايد تلاش بيشتري در زمينۀ فرهنگي انجام بدهيم و اين مهمترين مسئله است.
وقتي که خداوند در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»، اين به اين معناست که انسان نميتواند تغييري در خود ايجاد کند، الّا از طريق عقل خود و بهوسيلۀ تفکر. پس گفتيم که وارد اين عرصه بشويم و کتابهاي زيادي را به زبان فرانسه ترجمه کرديم.
ابتدا کتابهاي عمومي را ترجمه ميکرديم که درک و فهم آن براي مخاطب سخت نباشد و نخواهيم به يکباره ذهن را با مسائل تخصصي درگير کنيم. بيشتر سعي بر ترجمۀ کتابهاي عمومي اسلامي داشتيم. مثل کتاب «رياض الصالحين» که کتاب مهمي هم هست.
*علاوه بر شما ناشران دیگری هم هستند که در این زمینه فعالیت کنند؟
همانطور که گفتم، آنجا جواناني هستند که زبان عربي را خوب متوجه نميشوند و ما مجبور بوديم که کتابها را برايشان ترجمه کنيم.
البته فقط ما نيستيم و ناشران ديگري نيز هستند که کار ترجمه را انجام ميدهند؛ اما آنها بهلحاظ فکري با ما متفاوت هستند. مثلاً پانزده، بيست انتشارات اسلامي وجود دارد که بعضي از کتابهاي اسلامي سلفي را ترجمه ميکنند و بعضاً بهصورت مجاني آنها را منتشر ميکنند.
ما کتابهاي جدي اسلامي را ترجمه ميکنيم و در مرحلۀ آخر تصميم گرفتيم که کتابهايي را ترجمه کنيم که مربوط به اهلبيت (عليهمالسلام) هستند و در اين زمينه به کارمان قوت داديم؛ بهطوريکه مردم جذب اين تفکر بشوند. چون معتقد بوديم اين تفکر، يک تفکر روشنگر است و جوانان ميتوانستند از اين طريق، اسلام را به شکل صحيح و واقعي بشناسند؛ نه اسلامي با حکمي فقط بگويد «اين حرام است»، «آن حرام است».
تفکر اهلبيت (عليهمالسلام) يک تفکر ايماني و روشنگر است؛ پس لازم است که اين تفکر را ترجمه کنيم. طبيعتاً کساني بودند که اين را بر نميتافتند؛ يعني کساني بودند که تفکر خاصي داشتند و آن چيزي که شما مطرح ميکرديد، نبايد با تفکر آنها مخالف بود؛ ولي ما سعي کرديم که به عرصههاي ديگري وارد بشويم؛ عرصههايي که دست آنها نميرسيد.
از همينرو، شرکت توزيع را ايجاد کرديم تا دست ما به تمام جوانان فرانسوي و حتي به اغلب مناطقي که به زبان فرانسه صحبت ميکنند؛ مناطق فرانکوفون مثل کانادا، سوئيس، بلژيک، آفريقا، الجزائر، مراکش و... . ما به حدود 25منطقه در اروپا و آمريکا دسترسي پيدا کرديم که در بعضي نقاط ضعيف بوديم و با گذر زمان آنها را تقويت کرديم.
* در اين مناطق و کشورها با توزيعکنندگان کتاب در ارتباط هستيد يا با کتابفروشيها؟
آن جاهايي که توزيعکننده داشته باشيم، اين کار را به توزيعکنندگان ميسپاريم و اگر در مناطقي توزيعکننده نداشته باشيم، مستقيماً با کتابفروشها تعامل ميکنيم. همهجا يکسان نيست و نوع تعامل بستگي به کشور مورد نظر دارد؛ مثلاً در آفريقا، توزيعکنندهاي نداريم؛ اما در کانادا و بلژيک توزيعکننده هست.
* آيا شما از جانب کشور فرانسه يا جاهاي ديگر حمايت ميشويد؟
ما از هيچجايي حمايت نميشويم. ما با استفاده از توان خانوادۀ خودمان اين کار را انجام ميدهيم: سه پسر جوان و دو دختر و خودم که در اين زمينه فعاليت ميکنيم و مطلقاً هيچ حمايت دولتي از ما صورت نميگيرد. يعني اصولاً دولت فرانسه از کتابهاي اسلامي حمايتي نميکند. ممکن است که اگر بخواييم غير از کتاب اسلامي چاپ کنيم دولت به ما کمک کند؛ اما راجع به کتابهاي اسلامي خير.
* آيا استقبال خوبي از کتابهاي شما ميشود؟
بله. جوانان پانزده تا بيستساله از کتابهاي اسلامي استقبال ميکنند. البته نوع عرضۀ کتاب و اينکه که شما چگونه کتابها را به جامعه عرضه ميکنيد، اهميت دارد. مثلاً ما کتابي را که بخواهيم چاپ کنيم، از حدود سه ماه قبل از چاپ، تبليغ آن را ميکنيم و اعلام ميکنيم که فلان کتاب ميخواهد به چاپ برسد و به همۀ کتابفروشيها برود. توزيعکنندگان ما با کاتالوگهاي معرفي کتاب، به سراغ کتابفروشيها ميروند و مشتري پيدا ميکنند.
بعد از چاپ کتاب، ابتدا حدود 150 تا 300 نسخه را بهصورت رايگان براي شخصيتهاي معروف رسانهاي و روزنامهنگاران ارسال ميکنيم که آنها کتاب را مطالعه کنند و دربارۀ آن در رسانههاي خود مطلب بنويسند. اين نيز يکي از کارهاي تبليغي ما بهحساب ميآيد. شرکتهايي تبليغاتي هم هستند که با هزينهاي، قراردادي جهت تبليغ کتاب تنظيم ميکنند و با توجه به ارتباطاتي که با تلوزيونها و روزنامهها دارند، کتاب را تبليغ ميکنند و بعضاً مصاحبههاي تلويزيوني با مؤلف انجام ميدهند.
* چند درصد از قيمت پشت جلد را به تبليغات اختصاص ميدهيد؟
اين کاري است که شش ماه است شروع کردهايم و قبلاً توان اين کار را نداشتيم؛ چرا که کاري هزينهبر است؛ اما خب نتيجهاي که از آن بهدست ميآيد نتيجهاي است که هزينههاي تبليغ را پوشش ميدهد و صرفۀ اقتصادي دارد. وقتي شما در کار تبليغي معروف ميشويد و با هر نويسندهاي که کتابش چاپ ميشود، مصاحبۀ تلويزيوني انجام ميدهيد، نگاهها بهسمت شما جلب ميشود. درحقيقت، نويسندهها و صاحبان تفکر دوست دارند که در تلويزيون بياييند و تبليغ کنند. پس به اين خاطر، به سمت شما ميآيند.
براي اين کار، ما به يک شرکت تبليغاتي پول ميدهيم و آن شرکت خودش با توجه به روابطي که دارد، کار تبليغات را براي ما انجام ميدهد و برحسب اهميت کتاب، هزينه پرداخت ميشود. ممکن است بابت کتابي دههزار يورو پرداخت کنيم و براي کتاب ديگري، بيشتر و براي کتابي ديگر کمتر. ميزان ثابتي ندارد. بسته به کتاب، مبلغ پرداختي ما نيز تغيير ميکند.
* شما از کتابهاي امام خميني(ره) هم کتابي چاپ کردهايد؟ آيا از آنها استقبال شده است؟
بله. ما حدود بيست جلد از کتابهاي امام خميني(ره) را چاپ کرديم. ما مسيري را هم پيش گرفتيم که بهجاي انتشار کتاب، بهسمت کتابچههاي کوچک برويم تا مردم در مترو نيز توان مطالعۀ آن را داشته باشند و از آن استقبال شده است. مثلاً کتاب سر الصلاة امام خميني(ره) را پنجهزار نسخه فروختيم و الآن در حال تجديد چاپ آن هستيم.
بعضي از کتابها خصوصاً در حوزۀ آفريقا از آن استقبال بيشتر ميشود. آفريقائيها استقبال بيشتري نسبت به کتابهاي با تفکر اسلامي انجام ميدهند و اين در حقيقت بهنفع ماست.
* مردم از کدام کتاب در حوزههاي جغرافيايي مختلف مثل اروپا استقبال کردند؟
مثلاً کتاب حقوق زن در اسلام، تأليف شهيد مطهري، را در حدود چهار سال، دوبار چاپ کرديم؛ هر بار، سههزار نسخه. استقبال خوبي هم از آن شد و الآن در حال تجديد چاپ هستيم.
* چند درصد از آثارتان را بهصورت کتابچه منتشر ميکنيد؟
چاپ و نشر کتابهاي کوچک يا کتابچهها، تأثير مثبتي در ميزان خريد آنها دارد؛ يعني ارتباط مستقيمي با قدرت خريد خريدار دارد و مردم خريد کتابچه را ترجيح ميدهند.
مثلاً ما کتاب احياء علوم دينِ غزالي را ترجمه کرديم؛ اما آن را در قالب يک کتاب چاپ نکرديم و از آن حدود شصت کتابچه استخراج و عرضه کرديم. اين کتاب فروش خيلي خوبي دارد. کتابهاي ديگري هم هست که آنها را به کتابچه تبديل کرديم و فروش آنها افزايش يافت.
* نشر الکترونيک هم داريد؟
اگر فرزند من که مسئول بخش الکترونيک انتشارات است، حضور داشت، براي شما توضيح ميداد. ما امکان خريد نسخۀ الکترنيک کتابهايمان را فراهم کردهايم. مردم ميتوانند کتاب ما بخرند و روي موبايل خود مطالعه کنند. ما از اولينها هستيم که کتابهاي اسلامي را بهصورت الکترونيک عرضه کردهايم. نسخۀ الکترونيک تقريباً همۀ کتابهاي ما در دسترس است. تا حدود شش ماه پيش، حدود چهارصد کتاب را عرضه کرده بوديم.
حتي بعضي از انتشاراتيها که ما با آنها تعامل داريم، براي نشر الکترونيک کتابهاي غيراسلامي خودشان بهسراغ ما ميآيند.
* در رابطه با نشر کتابهاي ايراني در اروپا با چه مسائلي اساسي روبهرو هستيد؟
مشکل نشر کتابهاي ايراني در اروپا، مشکل زبان است. چون قريب به اتفاق مردم اروپا زبان فارسي نميدانند و اين کتابها بايد ترجمه شوند. من چند سال پيش تلاش کردم که با بعضي از ناشران ايراني بر سر اينکه بعضي از کتابهاي آنان را ترجمه کنيم به توافق برسيم. حتماً در جريان هستيد که کار ترجمه کارِ گراني است. حدود 20 تا 25 يورو بابت ترجمۀ خوب هر صفحه است. با آن ناشران، توافقهايي را نيز کرديم با اين اميد که بخشي از اين هزينۀ ترجمه را تقبل کنند و يا تعدادي از کتابها را از ما خريداري کنند. اما متأسفانه به توافق خودشان پايبند نبودند. در کل، حدود ده توافق انجام دادم که متأسفانه هيچکدام از آنها پيگيري نشد و به انجام نرسيد.
* شما در رابطه با نامه آيتالله خامنهاي به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي هم کاري کرده بوديد. درست است؟
بله. براي نامۀ حضرت آقا به جوانان اروپايي، ما روش خاصي را در پيش گرفتيم. کتابچههايي را چاپ کرديم که نامۀ حضرت آقا بههمراه شرح آن، در آن درج شده بود. کار ديگري هم که کرديم، اين بود که نامۀ آقا را به فرانسوي چاپ کرديم و بههمراه کتابهايي که توزيع ميکرديم، اين نامه را نيز بهصورت مجاني و براي کساني که فکر ميکرديم مفيد باشد، توزيع کرديم.
اين کار بازخوردهاي خوبي داشت. سياست ما از اول اين بود که با ديگران و غيرمسلمانها رابطۀ خوبي داشته باشيم و به آنها حمله نکنيم؛ چرا که تفکر اسلامي، تفکري است انساني و يک تفکر متعصب مانند وهابيت نيست. تفکر ما روشنفکرانه است و از بقيه استقبال ميکند. تا زماني که بر حق هستيم، از تفکرات ديگر هراسي نداريم؛ هر تفکري که ميخواهد، باشد؛ متعصب يا غير آن. و ما براي نشر تفکرات اسلامي و بر حق خودمان تلاش ميکنيم. اسلامي که ضد ظلم و استکبار است.
دیدگاه تان را بنویسید