پرستویی: سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش! مال شما!
کارگردان فیلم سینمایی «بادیگارد» گفت: پرویز پرستویی یکی از افراد سوپراستار است و به تعبیر من پرویز پرستویی همانند ستاره بزرگی در سینمای ایران است.
حاتمیکیا: پرستویی ستاره بزرگ سینمای ایران است ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم سینمایی «بادیگارد»در مراسم بزرگداشت از استاد پرویز پرستویی با بیان اینکه برایم سخت است که بخواهم در کنار بزرگان حاضر در این جمع صحبت کنم، گفت: از قبل فکر کرده بودم باید متنی را برای این مراسم آماده کنم اما اخلاقم طوری است که باید در لحظه صبحتهایم را به زبان بیاورم.
وی افزود: اگر در سینمای ایران بخواهیم بازیگری را تعریف کنیم، به افرادی برخورد میکنیم که به مرتبه ستاره میرسند و از لنز شیشهای دوربین عبور میکنند و دیگر به جایی میرسند که لنز دوربین را احساس نمیکنند و به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کردند. اما افرادی هستند که فراتر از این جملات میروند و به تعبیری سوپراستار میشوند. به این معنا که عزیزانی که در جامعه خود علاوه بر بازیگر بودنشان برای مردم خاطراتی میسازند به طوریکه نمیشود این خاطرهها از اذهان مخاطب پاک کرد و دیگر در مرتبهای قرار میگیرند که وقتی با فردی مواجه میشوند مدام این جمله را میشنوند که من کودکیم را با شما گذراندم.
کارگردان فیلم «بادیگارد» درباره همکاری با پرستویی، ادامه داد: پرویز پرستویی یکی از همین افراد است و به تعبیر من پرویز پرستویی همانند ستاره بزرگی در سینمای ایران است.
حاتمیکیا گفت: پرستویی در جامعه ما حضوری تأثیرگذار دارد. من نیز در این سالها همکاریهای بسیاری با ایشان داشتم که به آنها افتخار میکنم. وقتی با پرستویی همکاری میکنند در حقیقت در حال شنا در عالم هنر هستم و اصلاً حضور ایشان را در کنارم حس نمیکنم اما زمانی که در کنارم حضور ندارند، بسیار زیاد متوجه عدم حضورشان میشوم برای مثال در فیلم «چ» همین حس را داشتم و دست و پایم را گم کرده بودم که بعد از آن هنگام فیلمبرداری فیلم «بادیگارد» متوجه عدم حضور ایشان در فیلم «چ» شدم.
وی افزود: جایگاهی که پرویز پرستویی در آن قرار دارد جایگاه والایی است و معتقدم که میبایست پیشتر از اینها از ایشان تقدیر میشد و درباره ایشان صحبت میکرد.
مومنی شریف: پرستویی ثروت سینمای ایران است محسن مومنی شریف در این مراسم در سخنانی گفت: من علاقه ای برای نزدیک شدن به مشاهیر ندارم چون احساس می کنم پشت صحنه متفاوتی دارند درحالی که آقای پرستویی متفاوت است.
وی با بیان اینکه پرستویی در پشت صحنه بسیار بهتر از روی صحنه است، افزود: او فردی بسیار فداکار و هنرمند است ولی امروز وقتی به کسی هنرمند می گوییم نمی توانیم بگوییم که این ویژگی ها را دارد درحالی که ایشان همین گونه است و در پشت صحنه بسیار بی حاشیه هستند.
مومنی شریف اضافه کرد: پرستویی نسبت به جامعه در خود تعهد احساس می کنند و مثلا وقتی جایی زلزله ای اتفاق افتاد، ایشان حضور داشته و تلاش کردند به مردم روحیه دهند. او حتی زندانی را از اعدام نجات داده است و کسی که سوپراستار است چنین وظیفه ای نیز دارد.
مومنی شریف اظهار داشت: ایشان حتی تلاش کردند نوجوانی را از اعدام نجات دهند. ایشان برای مردم ما بسیار محبوب هستند و در سیمای ایشان چهره خود را می بینند. این محبوبیت برای مردم و سینمای ما ثروت است و امیدوارم این ثروت را به هدر ندهیم.
مشایخی: پرستویی پاک و شریف است جمشید مشایخی در ادامه مراسم تجلیل از 4 دهه فعالیت هنری استاد پرویز پرستویی سخنرانی کرد و گفت: من سناریویی را می خواندم که پرویز پرستویی نقش پسر مرا داشت. یک پاکت بود که در آن کتابی مربوط به پرویزخان بود. عکس ایشان روی پاکت بود و مدادی پیدا کردم و تصویر ایشان را می کشیدم. یادم افتاد که بزرگی نوشته بود که هرچه کرد نتوانست فرزندش را در راه درست تربیت کند. پسر از او جدا شد و روزی یک مامور آمد و گفت من آمده ام شما را نزد حاکم ببرم. مرد به کاخ وارد شد و حاکم روی کرسی نشسته بود. مرد سلام کرد و حاکم جوابش را داد و گفت مرا شناختی؟ گفت خیر. نزدیک تر رفت و گفت بله شناختم. شما پسر من هستی. حاکم گفت متوجه شدی که آن روز حرف اشتباهی زدی؟ حالا من حاکم هستم و از حرفت خجالت بکش. مرد پاسخ داد من نگفتم تو حاکم و والی نمی شوی بلکه گفتم آدم نمی شوی و این پرویز پرستویی است.
وی افزود: پرویز پرستویی شخصی رکگو، پاک و شریف است و از بهترین بازیگران است ولی مجیزگو نیست.
موسوی: پرستویی بازیگری است که در برج عاج نماند
بنا بر این گزارش، در این مراسم سید نظام الدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس در آغاز این مراسم ضمن خوشامدگویی به حضار، اهالی رسانه و به ویژه پیشکسوتان سینمایی گفت: ما اینجاجمع شده ایم تا بیش از 4 دهه فعالیت پرویز پرستویی را ارج بنهیم. امروز اینجا محفل پرفروغ ستاره های سینمای ایران است. چهره هنری سینمایی و تلویزیونی که همه کسانی که هنرش رادیده اند می تواننداذعان کنند که یکی از هنری ترین و مردمی ترین هنرمندان کشورمان است و هرکس با هرنوع تجربه ای در زندگی شخصی خود، او را آینه تمام نمای زندگی خود می داند.
وی عنوان داشت: نمی خواهم از هنرمند خاصی نام ببرم اما در اینجا جا دارد به پاس یک عمر فعالیت جاودانه استادجمشید مشایخی، از ایشان تقدیر کنم. از ایشان تشکر می کنم که امروز در این مراسم حاضر شدند.
وی ادامه داد: این هنرمند مردمی و ماندگار آینه همه مردم این سرزمین است و برخی تلاش کرده اند که در برج عاج خود بنشینند ولی پرویز پرستویی در دل موضوعات اجتماعی حضور داشته و هیچ وقت خود را تافته جدا بافته ندانسته است.
محمدی:از پرستویی و حاتمی کیا از سوی رسانه ملی، جامعه سینماگر و جامعه منتقدین معذرت خواهی می کنم
منوچهر محمدی در آئین نکوداشت 4 دهه فعالیت هنری پرویز پرستویی در سخنانی گفت: پرستویی به مرتبتی رسیده که باید الگوی هنرمند و هنرمند الگو از آن نام برد. من در مقام تهیه کننده با سینماگران بسیاری کار می کنم اما وقتی پرویز در کاری حضور پیدا می کند، نمی توانید او را با یک کارگر ساده متمایز کنید. در جزء جزء کارهایی که دارد همیشه زودتر حضور پیدا می کند تا چیزی از کار از دستش نرود، او هم درزندگی اجتماعی و هنری و شخصی بارها بدون چشم داشت به میدان آمده و نقش تختی واری داشته و از آبرو و حیثیت خود گذاشته تا مشکلات مردم را حل کند.
وی افزود: من وظیفه خود می دانم که بگویم دوران بدی شده و امسال آقای پرستویی جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره فیلم فجر گرفت و سعی کردند اعتبار ایشان و جشنواره را زیر سوال ببرند که دلایل کاملا روشنی دارد. کسی که قرارمی شود از یک مقوله ای حرف بزند که دمده شده و حرف زدن از آن محل اعرابی ندارد و کسی که می خواهد بگوید من محافظ باورهایم هستم به خط قرمز تبدیل شده و دلیل این همه هجمه به پرستویی و حاتمی کیا را نمی دانم.
محمدی در پایان گفت: من از پرستویی و حاتمی کیا از سوی رسانه ملی، جامعه سینماگر و جامعه منتقدین معذرت خواهی می کنم که عده ای فکر می کنند بازی یک خرس از بازی یک هنرمند بهتر است و آنها را به ادامه راهشان دعوت می کنم.
لیلی کریمان نویسنده کتاب «ستاره بی نقاب» نیز در ادامه این مراسم از این که نتوانست در مراسم به دلیل کسالت جسمی حاضر شود عذرخواهی کرد و متنی را دخترشان قرائت کردند که در پی میآید:
به نام خداوند صاحب قلم
چقدر دلم میخواست آنجا بودم. نه بهخاطر بزرگداشت برای مردی که به حق، بزرگمرد سینماست؛ که هیچ مراسمی نمیتواند عظمت روح او را بزرگ بدارد... نه به خاطر جشنی که ترتیب داده شده؛ که نه من و نه او دلباخته و شیفتۀ جشن و بزرگداشت نیستیم... نه بهخاطر دیده شدن و در خبرها آمدن؛ که قلم خود به خود دیده میشود، حتی اگر در خبرها نیاید... دلم میخواست آن جا بودم و از روزهایی میگفتم که مثل آب، از میان انگشتانم گریختند... روزهایی که پرویز پرستویی حرف میزد، خودش را بیرون میریخت از درون خودش، گاه اشک میریخت، گاه میخندید و گاهی به فکر فرو میرفت و آن قدر چیزی نمیگفت که جلسه را ختم میکردیم... دلم میخواست آنجا بودم و از روزی میگفتم که پرویز پرستویی خلاصۀ زندگیاش را در استودیوی صدا خواند... خلاصهای که من با در نظر گرفتن تمام پست و بلندی که از زندگیاش دانسته بودم، نوشته بودم ... و از جادوی عجیبی که آن روز، با صدای او در فضا حکمران شد، حرف بزنم... دلم میخواست آنجا بودم و از روزی میگفتم که در کنار کارن همایونفر نشستیم و موسیقی سیال او را روی صدای پرستویی و متن من شنیدیم و تا دقایق بیپایان، مسخ ماندیم.... انگار زمان ایستاده بود به احترام هنر... دلم میخواست آنجا بودم و از روزهایی میگفتم که فیلمهای او را برای انتخاب صحنههای برّان، نگاه میکردیم و آه که چه کار سختی بود، انتخاب یک صحنه، یک نگاه، یک دیالوگ، از میان آن همه تیغ دولبه و آن همه لحظات ناب... دلم میخواست آن جا بودم و از روزی میگفتم که کتاب «من پرویز پرستویی» را در دست گرفتیم... و به اتفاقی که سرانجام رخ داده بود، چشم دوختیم.... اتفاقی که سرانجام رخ داده بود... زندگی پرویز پرستویی، شرح سیر و سلوکش، آلبوم صوتی صدایش و فیلمِ فیلمهایش... دلم میخواست آنجا بودم و از لحظۀ تمام شدن فیلم بادیگارد در سینما و حالی که داشتم سخن بگویم... از چادر سیاهی که راضیۀ فیلم، بر سر دنیا کشیده بود... دلم میخواست آن جا بودم و از شما دعوت میکردم که با نگاههایتان در صفحۀ اینستاگرام، میهمان ما باشید تا هنرمندتان را بهتر و بیشتر بشناسید... افسوس میخورم که بین شما نیستم... نشد که باشم... حیف شد... اگر بودم، میگفتم من پرویز پرستویی را نوشتم اما اعتراف میکنم که این مرد بزرگ، در قلم و نوشتار نگنجید.... لیلی کریمان 18 اسفند
مریلا زارعی:سینمای ما جدی است تا جایی که تفکرات را هم تغییر میدهد
مریلا زارعی بازیگر در ادامه مراسم نکوداشت پرویز پرستویی در ابتدای صحبتهای خود گفت: قرار نبود در این مراسم صحبت کنم آن هم به این دلیل که آنقدر درباره استاد پرستویی حرف دارم که بعید میدانم در قالب این مراسم بگنجد. الان که نشسته بودم مدام به این فکر میکردم که چقدر جامعه ما مردانه است و در اغلب اصناف مردها حرف اول را میزنند و در این میان و بعد از سخنرانی آقایان مرا به عنوان اولین خانم حاضر در مراسم صدا زدید.
وی ادامه داد: همه افرادی که درباره پرویز پرستویی صحبت کردند از نگاه و زاویه دید خودشان ایشان را توصیف کردند اما تا الان و در این مراسم هیچکدام از این افراد از دید یک بازیگر به ایشان نگاه نکردند، اعتقاد شخصیام این است که هنرمندان جزو میراث فرهنگی ما به شمار میروند و همانطور که موظف به نگهداری از میراث فرهنگیمان هستیم در مورد هنرمندان نیز میبایست احترام آنها را نگه داریم و دلشان را نشکنیم.
این بازیگر در ادامه بیان داشت: اخیراً جملهای را به کرات شنیدهام مبنی بر اینکه سینمای ما آنقدر جدی نیست مگر ما نان مردم را تأمین میکنیم؟ اما من در جواب این جمله باید بگویم که سینمای ما کاملاً جدی است. الان فردی که در این جایگاه درباره پرستویی صحبت میکند سالها پیش دیوارهای اتاقش با عکس و پوسترهایی از مدونا، مدرنتاکینگ و ... کاغذ شده بود اما بعد از تماشای فیلم آژانس شیشهای وقتی پا به اتاق خود گذاشت تمامی این پوسترها و عکسها را از دیوارهای اتاقش جدا کرد. میخواهم بگویم سینما در این حد مهم است که در شرایطی حتی تفکرات افراد را تغییر خواهد داد.
بازیگر فیلم سینمایی «بادیگارد» خطاب به پرویز پرستویی افزود: آقای پرستویی جایگاه شما بسیار بالاتر از حرفهایی است که شنیدید. من با اغلب بازیگران سینمای ایران همکاری کردم اما عشق و علاقهای که در شما دیدم با تمامی آنها تفاوت داشت، غیر از مرحوم شکیبایی که میدان مغناطیسی از جاذبه دورشان را احاطه کرده بود.
زارعی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به خاطرهای گفت: سالها پیش در صحبت با یکی از همکارانم معترض این بودم که چرا با افتادن کوچکترین اتفاق اشکم سرازیر میشود، ایشان در پاسخ مثالی زدند و گفتند که تا به حال شده برکهای زلال روبهرویت باشد و سنگی را در آن بیندازی؟ گفتم، بله، با انداختن سنگ در برکه موجی ایجاد شده است. ایشان در ادامه گفت پس خدا را از این بابت شکر کن که هنوز هم با دیدن برخی اتفاقات اشکت سرازیر میشود و بترس از زمانی که شبیه یک باتلاق شوی و به سختی بتوانی اشک بریزی.
وی ادامه داد: پرویز پرستویی هم با احساس است و هنوز هم در او موجی ایجاد میشود. خوشحالم که دو بار افتخار همکاری با ایشان را داشتم.
بازیگر فیلم سینمایی «شیار 143» با اشاره به جمله پرویز پرستویی در فیلم «بادیگارد» گفت: دوست دارم اشاره کنم به جملهای که آقای پرستویی در فیلم «بادیگارد» گفتند. به طور حتم ایشان آنقدر برای سینمای ما زحمت کشیدهاند که در شرایطی شاید خانوادهاشان از این موضوع ناراحت شدند.
وی در پایان ضمن ادای احترام و تشویق حضار به پرستویی گفت: 4 دهه فعالیت استاد پرویز پرستویی شوخی نیست ورود در دل مردم شوخی نیست و به عقیده من جایگاه و ارزش ایشان بسیار بالاتر از برگزاری این بزرگداشتها است. شأن ایشان را محترم بشماریم و خود را موظف به احترام گذاشتن به پیشکسوتانمان بدانیم.
حمیدی: پرویز پرستویی در تاریخ هنر تکرارناپذیر است
الهام حمیدی در سخنانی در مراسم نکوداشت چهار دهه فعالیت هنری استاد پرویز پرستویی که در خبرگزاری فارس برگزار شد، در سخنانی گفت: من خود را کوچکتر از آن می دانم که بخواهم درباره استاد پرستویی سخنی بگویم. پیش از اینکه من به دنیای هنر وارد شوم، آقای پرستویی و خانم فاطمه معتمد آریا اسطوره های من بودند و آرزو داشتم که این عزیزان را از نزدیک ببینم.
وی ادامه داد: این افتخار نصیب من شد که به مدت 7 ماه در سریال زیر تیغ نقش دختر استاد پرستویی را بازی کردم و جزو بهترین تجربه های من بود و به قدری صمیمانه بود و انرژی مثبت در آن جاری بود که کار را جاودانه کرد.
حمیدی همچنین به بیان خاطره ای از دوران ساخت زیر تیغ اشاره کرد و عنوان داشت: روز اول که در این کار حضور پیدا کردم، ترسیدم که چگونه کنار این اساتید دیالوگ بگویم و از همان روز اول استاد پرستویی از من خواستند که به ایشان بگویم بابایی وگرنه جواب من را نمی دهند. در این کار آن قدر راحت بودم که بسیار برایم لذت بخش بود و با حضور ایشان هیچ وقت احساس تنهایی نخواهم کرد.
وی در پایان گفت: برگزاری چنین مراسمهایی برای استاد پرستویی کم است و فکر نمی کنم دیگر همانند ایشان در سینمای ایران تکرار شود.
پرستویی: سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش؟! مال شما!
در ادامه این مراسم پرویز پرستویی بازیگر سینمای ایران با تشکر از همه کسانی که درباره او صحبت کرده بودند، متنی به شرح زیر ایراد کرد:
بنام آن یگانه نقشآفرین عالم هستی
من مرد صحنه و دوربین و نور و صدا هستم، حالا دیگر میشود حدود نیم قرن که خاک صحنه را میخورم. اما، باور کنید که هنوز گریزانم از ایستادن در مقابل شما و ژست سخنرانی را به خود گرفتن... سپاسگزارم از این دعوت، ممنونم از این مراسم، قدردانی میکنم از دستاندرکاران، اما هر کسی که روحیات مرا بشناسد، میداند که چقدر از این بزرگداشتها و تقدیر و تشکرها گریزانم...
راستش با خود میاندیشم که کاری نکردهام که نیاز به قدرشناسی داشته باشد... اعتقاد قلبی من بر این است که قدرشناسی واقعی، باید از کسانی انجام شود که باعث شدند ما دیده شویم. وگرنه ما جز ادای دین ،کاری از دستمان برنیامده است. لااقل در مورد خودم که این احساس را دارم. به همین دلیل، از فرصتی که به دستم دادهاید، برای تشکر از کل مجموعه استفاده میکنم. تشکر از اهل رسانه، تمامی کسانی که قلم میزنند و هدفشان پیشبرد و اعتلای فرهنگ جامعه است. تشکر از کسانی که دغدغه هنر و هنرمند را دارند و میدانند که راه اوج گرفتن یک فرهنگ، از مسیر هنر میگذرد. تشکر از کسانی که گاهی به قدردانی از هنرمندان میاندیشند؛ هرچند که پرویز پرستویی ترجیح میدهد که آن هنرمند نباشد... چه بگویم؟ سخن از جشنواره فجر است دیگر. از عید صوری سینما! از روزهایی که همه هستند... ما، شما ... همه ... روزهایی که هنرمندان به دیدوبازدید یکدیگر میروند، عملکرد یک ساله خود را عرضه میکنند و قضاوت را به قاضیان این عرصه و نیز به تماشاچیان میسپارند، هدفی عالی و متعالی، بزرگ و شایان ستایش. خیلی قشنگ است، نه؟
نه! دیدید که قشنگ نبود. تحلیلهای عجیب و غریب و بیدلیل و مدرک را شنیدید...
چیزی که مایه آزار شد، حاشیههای جشنواره .و اینک سوال بزرگ این است که چرا جامعه دچار چنین بیماری مهلکی بهخصوص در بخش فرهنگ شده است؟ چه شده که ما رسالت خود را گم کردهایم؟ و فقط به قلع و قمع کردن یکدیگر میاندیشیم!
به کدامین دلیل، اصل، گم شده و افترا و انتقاد بیپایه و اساس، جای آن را گرفته است؟ یادم میآید که ما یک شرح وظایف داشتیم، کار برای مردم. تلاش برای رضایت آنها.
رویای سینمای خوب و باکیفیت ... ولی آیا پای این شرح وظایف ایستادهایم؟ ایا تمام هم و غممان را برای حصول به این اهداف صرف کردهایم؟ ... نه!
ما شرح وظایفمان را فراموش کردیم ... به کلی ...
ما دوست داشتیم پای تلویزیون بنشینیم و مراسم اسکار را نگاه کنیم، ولی وقتی کارگردان کشورمان، اصغر فرهادی عزیز، برایمان اسکار آورد، قدر دانستیم؟ نه! ما طوری از کنارش گذشتیم که انگار آبی از آب تکان نخورده است. بنا بود که ما پل از ارتباطی بین مردم و هنر باشیم. ما! همه در یک جبهه و در یک صف! و آیا این کار را کردیم و دیگر میکنیم؟ نه!
ما همدیگر را بیارزش میکنیم. تلاشهای یکدیگر را به استهزاء میگیریم، مخصوصاً اگر تریبون به دستمان بدهند! و درست همین جاست که تصویر ذهنی مردم از هنر و هنرمند، فرو میریزد و دیگر نتیجهگیری خوبی از عملکردها نمیشود...
جشنواره دیگر بهار و عید سینما نیست، دیدوبازدید کجا بود؟ یک تریبون است که افراد ؟؟؟ فاقد صلاحیت پشت آن نشستند و اسب خود را میتازند و هزار افسوس که نمیدانند این اسب سبزهزار فرهنگ کشور را زیر پا لگدمال میکند و دود این نابودی به چشم خود آنها هم خواهد رفت. قاضیان سینمای ما یادشان رفته که کار اصلیشان چیست.
من امسال دوباره که نه، چند باره سیمرغ گرفتم و از این بابت خوشحالم، اما اگر تصور میکنید که حلاوت این برد را زیر دندان احساس میکنم، سخت در اشتباهید! مگر میگذارند؟ مگر گذاشتند؟ تریبونداران هنوز عرق جبین ما خشک نشده، داد سخن دادند که حاتمیکیا چنین است و چنان. بادیگارد چنان بود و چنین و پرستویی را به مصلحت سیمرغ بخشیدند... به من!
پرویز پرستویی که در فرایند ساخت فیلم «بادیگارد» از وجودم مایه گذاشتم و از ... جسم دچار نقص عضو شدم! که البته منتی بر سر کسی نیست. خودم خواستم که برای لمس روح و روان مخاطبم از روح و روان و جسمم مایه بگذارم، اما سیمرغ مصلحتی اصطلاحی که آن را اختراع کردند، داستان دیگری است و کمی وجدانم را به عذاب میاندازد. اگر سکوت کنم ...
محض رضای خدا بگذارید همه در یک راستا و آن هم خدمت به مردم گام برداریم. دست بردارید از گروکشی و انتقادها و برچسب زدنهای بیپایه و اساس. نیمنگاهی بیندازید به شرح وظیفهتان. شما آمدهاید که متولی فرهنگ و اشاعهدهنده هنر باشید. تریبون وفا ندارد! مردم را دریابید، مخاطبان تشنه سینمای خوب، بازی خوب، فیلمنامه خوب، کارگردان خوب، سیمرغ ؟! بارها گفتهام و میگویم که سیمرغ من که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، مهر مردم است. لطفی که به من دارند و کلماتی که گاهی آنقدر داغند که بر دلم مهر میزنند. سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش؟! مال شما! مال خودتان ....
برای من همین کافی است که بدانم مردم مرا در آن نقش باور کردند یا نه. دوست داشتند یا نه. بازیام بر دلشان نشست یا نه. وقتی فیلم تمام شد، احساس کردند که پرویز پرستویی را بر پرده دیدند یا حیدر ذبیحی را؟
تمام شد. اسمش را نگذارید سخنرانی، بگذارید درد دل، هرچه بود تمام شد یا اینکه توانسته باشم تمام حرفهایم را بزنم. راستش اصلا انگار گفتنی نیستند حرفهایم، چرایش را نمیدانم.
دیدگاه تان را بنویسید