تماشای فیلم با خمیازه و صدای خر و پف! / عیار جشنواره به فیلمهاست نه قرمزی موکت رد کارپت
هرچقدر هم پذیرایی ناهار و شام چرب تر باشد و میان وعده ها خوش آب رنگ تر، هر قدر رنگ موکت فرش قرمز، قرمز تر باشد و بازیگران و عوامل فیلمها خودشان را بیشتر آرایش کنند و لباس های عجیب و غریب تری بیابند، هرچه برق فلاش عکاس ها چشم را بیشتر بزند، باز آن چیزی که ملات اصلی جشنواره ای اینچنین را تشکیل می دهد و عیار آن را بالا می برد همانا فیلمهای آن هستند.
سرویس فرهنگی فردا ؛ محمد مهدی شیخ صراف : سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر با وجود تمام نقطه های امید، اصلا شروع خوبی در برج میلاد نداشته است. آثار دو روز اول به شدت بی رمق بودند و حتی برخی تا سینما شدن فاصله های زیادی را باید طی کنند.
راستش هرچقدر هم پذیرایی ناهار و شام چرب تر باشد و میان وعده ها خوش آب رنگ تر، هر قدر رنگ موکت فرش قرمز، قرمز تر باشد و بازیگران و عوامل فیلمها خودشان را بیشتر آرایش کنند و لباس های عجیب و غریب تری بیابند، هرچه برق فلاش عکاس ها چشم را بیشتر بزند، باز آن چیزی که ملات اصلی جشنواره ای اینچنین را تشکیل می دهد و عیار آن را بالا می برد همانا فیلمهای آن هستند.
در این دو روز تنها سانس آخر توانسته قدری خستگی و کسالت طول روز را کاهش دهد و امیدوار کننده باشد. هرچند آن هم با تاخیر در پخش فیلمها خودش تبدیل به مشکلی دیگر شده. شب اول تینا پاکروان در «نیمه شب اتفاق افتاد» با باغ عروسی، بزن و برقص ها و قصه یک عشق نا متعارف، نمونه ای از فیلم فارسی زنانه را به نمایش گذاشت که می خواست در پایان متفاوت باشد ولی این متفاوت بودن چیزی به فیلم نیفزوده بود. گو اینکه فیلم در بعد از دو سوم اول تمام شده به حساب می آمد.
درست یک شب بعد همان ساعت فرزاد موتمن با «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» در سانس آخر شب دوم توانست قدری سینما باشد و با معمای یک قتل در ژانر پلیسی و البته یک فریبرز عرب نیای پخته و جدا شده از نقش های تاریخی سالن لبریز از جمعیت برج میلاد را تا آخر همراه خود کند.
آنچه در این دو روز باز هم به چشم آمده فیلم کوتاه هایی با قصه های یک خطی هستند که معلوم نیست چرا نود دقیقه طول می کشند. آثاری که پر هستند از نماهای داخلی که منتقدان را مجبور می کنند از عنوان فیلم آپارتمانی استفاده کنند. حتی به تعبیر دوست خوبم احسان رستگار در فیلم دلبری کار به تولد «دفاع مقدس آپارتمانی» هم کشیده است. فیلمهایی که اگر تماشاگران آن سالن را ترک نکنند باید با خمیازه های متعدد و حتی شنیدن صدا و خر و پف بغل دستی ها تا پایان فیلم را همراهی کنند به امید اینکه خلاقیتی از راه برسد و فیلم را نجات دهد. اما هیچ نجاتی در میان نبوده است.
حتی فیلم «جشن تولد» که تمام قصه آن در سوریه جنگزده و لوکشین های واقعی می گذرد و صحنه های تیر اندازی و درگیری و تعقیب و گریز هم دارد با وجود نقاط جذاب و امیدی که برای ادامه کار یک کارگردان فیلم اولی ایجاد می کند، آنقدر ضعف ساختاری داشت که نتوانست اقبالی را به سمت خودش معطوف کند.
جالب آنکه زنان و به خصوص نهاد خانواده در چند فیلم محوریت اصلی را داشته اند. زنانی که هر کدام بار اصلی فیلم را بر دوش دارند و رخداد ناخواسته ای زندگی و به خصوص خانواده آنها را با بحران مواجه می کند. به همین واسطه بازیگران نامدار زن هم بازیشان دیده شده است. هنگامه قاضیانی(دلبری)، مریلا زارعی(گیتا)، رویا نونهالی(نیمه شب اتفاق افتاد)، هانیه توسلی(نقطه کور) از جمله کسانی هستند که روی پرده آمده اند.
در مورد هنر و تجربه هم بهتر است چیزی نگوییم. فیلمهایی که نه هنر است ونه تجربه. «برداشت دوم از قضیه اول» و «یک شهروند کاملا معمولی» فیلمهایی هستند که هرچند در ایران رخ می دهند اما فضای آن متعلق به سینما و مردم ایران نیست. تنها یکی از نشانه های این عدم تعلق عناوین خارجی و سرمایه گذارهای آن ور آبی فیلم «یک شهروند کاملا معمولی» است که در تیتراژ نقش می بندند و نشان می دهد سرمنزل و مقصود فیلم کجاست. فیلم کند خسته کننده ای که نیمی از آن در مقابل کمد لباسهای پیرمرد آلزایمری عاشق پیشه نقش اول فیلم می گذرد و از همین الان پخش کننده جهانی هم در تیتراژش جاخوش کرده معلوم است برای مردم ما نیست. فیلم دیگر (برداشت دوم...) هم که بیشتر به نتیجه چند شب دور همی چند هنر می ماند که دوست دارد آوانگارد باشد و سازنده آن فکر کرده سکان پلان شصت دقیقه ای را برای اولین بار او در سینما کشف کرده است! اما به مراتب از اسلاف ایرانی خود در ساخت ضعیف تر است.
شاید اشکال از جدول نمایش فیلمها در کاخ اصلی جشنواره باشد. جشنواره سی و چهارم عملا فیلم افتتاحیه نداشت. اما غیر از آن باز هم جای خالی انیمیشن های سینمایی را حس می کنیم که هنوز معلوم نیست چرا به هیچ کجا راهشان ندادند. هشت اثری که شاید نمایش هرکدام از آنها به جای آثار مستند یا بخش بی هویت هنر و تجربه در سالن اصلی به تنهایی می توانست یک اتفاق ویژه در هر روز را رقم بزند.
هنوز باید انتظار بکشیم تا نوبت اکران آثار پر سر و صدای جشنواره فجر در برج میلاد فرا برسد. به نظر می رسد در جدول پیش رو روزهای پنج شنبه و جمعه پر رنق تر از این آغاز کم رمق داشته باشند. خیلی ها امیدوارند در روز سوم «ابد و یک روز» یا «ایستاده در غبار» بتوانند تکانی به حال و هوای کاخ اصلی جشنواره بدهند.
دیدگاه تان را بنویسید