فعالیت تنها 2 یا 3 روحانی مبلّغ در 25 کشور اسلامی
سفارت آمریکا در مکزیک در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریکا از فعالیتهای سهیل اسعد در آمریکای لاتین ابراز نگرانی کرده و اقبال مسلمانان شیعه و سنی مکزیک به او را بیسابقه توصیف کردند. دولت مکزیک به دلیل فشار دولت آمریکا ورود سهیل اسعد را به خاک مکزیک ممنوع کرده است.
قاصدنیوز: دکتر ادگاردو(سهیل) اسعد جوان خوشگذران و کارگردان تئاتر دیروزی آرژانتینی که تمام وقت خود را به لذت های مادی و دنیایی صرف کرده بود، امروز در سن چهل سالگی به یک استاد دانشگاه، طلبه حوزه علمیه قم و مبلغ و موسس مراکز اسلامی در جهان تبدیل شده است. خود می گوید : "جوانیام در آرژانتین به فعالیت هنری گذشت. در هنر تئاتر مشغول فعالیت بودم؛ هم نویسندگی و هم کارگردانی میکردم. مدتی هم بهعنوان بازیگر مشغول به فعالیت شدم. در ایام جوانی یک زندگی کاملاً مادی و دور از معنویت و اخلاق داشتم و بیشتر به دنبال لذت های دنیایی بودم." . او پس از آنکه به دین اسلام تشرف پیدا می کند در طی ۱۵سال گذشته در ۲۰کشور اسپانیولی زبان به ترویج مکتب اهل بیت پرداخته و در تأسیس هفت مرکز اسلامی و فرهنگی در منطقه آمریکای لاتین نقش اساسی داشته است. تاکنون صدها نفر در اثر فعالیتهای تبلیغی سهیل اسعد به دین اسلام مشرف شده و به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) گرویدهاند.
سفارت آمریکا در مکزیک در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریکا از فعالیتهای سهیل اسعد در آمریکای لاتین ابراز نگرانی کرده و اقبال مسلمانان شیعه و سنی مکزیک به او را بیسابقه توصیف کردند. دولت مکزیک به دلیل فشار دولت آمریکا ورود سهیل اسعد را به خاک مکزیک ممنوع کرده است.
در ادامه گفتگوی که ماهنامه «جریان امروز» با او اخیرا انجام داده است را می خوانید که «قاصدنیوز» آن را منتشر می کند* دکتر ادگاردواسعد الان دقیقاً چه مسئولیتی دارد و چه میکند؟
در حال حاضر در کشورهای آمریکای لاتین و اروپا مبلّغ هستم و حدود 15 سال است در مناطق اسپانیایی زبان فعالیت میکنم. اصل فعالیت ما تأسیس مراکز اسلامی در کشورهای آمریکای لاتین است؛ هم فعالیت تبلیغی در بین مسلمانان روحانی و هم در خود جامعه آمریکای لاتین. در فعالیتهای تبلیغی هم تابهحال بهعنوان استاد دانشگاه در بیش از 80 دانشگاه جهان حضور داشته و در سمینارها و اجلاسها و جوامع مختلف به تبلیغ دین اسلام پرداختهام. بهطورکلی 6 ماه از سال را ایران هستم و 6 ماه دیگر در کشورهای مختلف فعالیت میکنم.
* اولین کار جدیای را که به خاطر آن بهعنوان یک مبلّغ انقلابی موفق شناخته شدید، کی شروع کردید؟
قبل از اینکه وارد حوزه علمیه بشوم، بهعنوان مترجم روحانی در شیلی مشغول فعالیت بودم؛ در واقع کار تبلیغی من ازآنجا شروع شد و به خاطر همین تجربه، تصمیم گرفتم طلبه شوم و به شهر مقدس قم سفر کنم. سال 1996 میلادی در سانتیاگو و در یک مرکز اسلامی بهعنوان مترجم شروع به فعالیت کردم اما فعالیت مؤثر در این حوزه که بتوان گفت کار مهمی بوده است، در بولیوی و تقریباً سال 2000 انجام شد. بنده بیشتر با اهل سنت در ارتباط بودم و همین فعالیتهای تبلیغی باعث شیعه شدن 20 گروه اهل تسنن شد. آنجا یک مرکز اسلامی تأسیس کردیم که همان شروع کار جدی و مؤثر ما در حوزه تبلیغ دین بهحساب میآمد.
* از ورود به این مسیر ناراضی نیستید؟
با نگاهی به تاریخ انبیا و علما درمییابیم که تبلیغ دین، کار انبیاست. زندگی آنها هم پر از سختیها و مشکلات بوده است. از روز اول بهسختی این راه پی برده بودیم و هرلحظه روبهرو شدن با مشکلات را پیشبینی میکردیم. وجود این مشکلات در زندگی انسان باعث رشد روحی میشود؛ درواقع میتوان گفت انسان با روبهرو شدن با مشکلات قوی میشود. یک قانون هم وجود دارد که وقتی انسان بداند که مواجهشدن با اینگونه مشکلات باعث توفیقات الهی میشود، هیچگاه خسته نخواهد شد. الحمدالله این مشکلات تاکنون خیلی به ما کمک کرده است. طبیعت دنیا اینگونه است که همهچیز نسبی به شمار میرود؛ نه خیر محض است و نه شر محض.
* ما شما را بهعنوان یک مبلّغ انقلابی متعهد و معتقد میشناسیم. بزرگترین تجربهای که در مسیر فعالیتهایتان به دست آوردید، چه بوده است؟
وقتی فردی با شنیدن یک حدیث از امیرالمؤمنین (ع) شیعه میشود یا با خواندن نهجالبلاغه، رهبر بزرگی از میان سرخپوستان پرو، اسلام را انتخاب میکند و توسط او 80 نفر دیگر به اسلام و تشیع گرایش پیدا میکنند وقتی یک دکتر فلسفه با گوش دادن به یککلام امیرالمؤمنین(ع) اسلام را انتخاب میکند، آنجاست که متوجه میشویم مکتبی بسیار بزرگ، عمیق و متعالی داریم. برای من در این تجربهها ثابتشده است که بالاترین ارزش ما همان معارفی است که در قرآن و سنت پیامبر(ص) و معارف اهلبیت (ع) وجود دارد. این موضوع مهمی است که مبلّغ به مکتب خودش معتقد باشد. بنده این موضوع را خودم تجربه کردهام و عامل موفقیت خود را این اعتقاد قوی به احادیث اهلبیت و کلام قرآن میدانم. بزرگترین تجربه بنده که ضمن فعالیت تبلیغی کسب کردهام، مشاهده تحولات مردم با شنیدن احادیث و آیات قرآن و کلام اهلبیت بوده است.
* همه افراد متخصص پس از طی یک مسیر کاری، وقتی دوباره به آن نگاه میکنند، «ایکاش این کار را انجام داده بودم» و... شما هم ازایندست «ایکاش»ها دارید؟
بعدازاین 20 سال فعالیت تبلیغی در دو زمینه «ایکاش» دارم. یکی تربیت نیرو و کادر سازی است. متأسفانه فعالیتهای ما شخص محور بوده است که با این روش، بهمرورزمان و با کنارهگیری افراد کارها عقب میافتد و تعطیل میشود. خیلی دوست داشتم که همان 20 سال پیش که برای کسب معارف اهلبیت وارد حوزه علمیه شدم، 20 نفر را پیدا میکرد که همین مسیر را طی کنند؛ طلبه شوند و علوم اهلبیت را فراگیرند اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. به نظرم در حال حاضر در این زمینه ضعف داریم. الآن در 25 کشور دنیا با 600 میلیون جمعیت فقط 2 یا 3 روحانی مبلّغ مشغول به فعالیت هستند. ایکاش در هر کشوری، یک روحانی مستقر میشد و 20 سال کار تبلیغ میکرد. استقرار طلبه و روحانی خیلی مهم است اما متأسفانه کار، مقطعی پیش میرود. یکی دیگر از «ایکاش»های من مربوط به امکانات و اقتصاد است. اگر در زمان شروع فعالیت، به هزینههای اقتصادی فکر میکردیم و به دنبال راهی میبودیم، در حال حاضر استقلال مالی داشتیم و به هیچ ارگان و سازمانی وابستگی پیدا نمیکردیم.
* چه چیزهایی موانع کار شما بودند؟ موفق شدید موانع را بردارید یا نه؟اگر موفق شدید، چطور این کار را کردید؟
یکی از موانعی که با آن روبهرو شدیم، کمبود نیروی انسانی است. اینکه الآن نیروهای فرهنگی، تعدادشان اندک است، در کار فرهنگی و جمعی، یک مانع به شمار میرود. ما به نیروهای بیشتری نیازمندیم. مانع دوم، نبود امکانات غنی است که برای کار فرهنگی ضرورت دارد. درواقع کمبود در امکانات و تأخیر در اجرای برنامهها یکی دیگر از موانع کار ماست.
مانع سوم که به همان عنصر انسانی برمیگردد، ناشی از این است که مردم، افکار مختلف و متفاوتی دارند. آرزوی ما همیشه این بوده که علما و طلبه ما «اسلامی» باشد یعنی طلبه خودش فکر نکند؛ اسلام فکر کند و طلبه، مجری تفکرات اسلامی باشد. در این مسیر مشاهده کردهایم که بسیاری از طلبهها فکر خودشان را منتقل میکنند، نه فکر اسلام را. آرزوی من این است که طلبهها و مبلّغانی که میخواهند در سطح بینالملل فعالیت کنند و مؤثر باشند، از تفکرات شخصی، مجرد شوند و اسلام را محور قرار دهند و فقط مجری باشند. در کار تبلیغ، عنصر فداکاری بسیار مهم است اما در محیطی که ما قرار داریم، متأسفانه فداکاریها خیلی کمرنگ شده است.
برخی موانع خارجی هم وجود دارد که در حوزه اختیارات ما نیست؛ مثل مشکل امنیتی که برای ما ایجاد میکنند یا کشورهایی که مانع از ورود و فعالیت ما در کشور خودشان شدهاند.
* پسازاین همه تجربه، در حال حاضر سعی میکنید چهکارهایی را انجام دهید و کدام کارهایتان را تقویت کنید؟
به این نتیجه رسیدهایم که در مسائل فرهنگی، انسان نباید منتظر باشد دیگران بیایند کاری را آنجا دهند. بنده تقویت کار فردی را ترجیح میدهم. ما نباید منتظر تصمیم سازمانها یا امکانات باشیم؛ باید خودمان شروع کنیم و خودمان را تقویت کنیم. وابستگی به سازمانها و نهادهای مختلف، مانع از رشد کار فردی ما نباشد. فعالان فرهنگی به این موضوع بهعنوان تکلیف الهی فردی نگاه کنند، مبادا فعالیتهای سازمانی، آنها را از مسیر الهی دور کند.
* گرانبهاترین تجربهای که در این سالها به دست آوردید و دوست دارید آن را به دیگران منتقل کنید، چیست؟
به نظر من، تجربهای که میتواند در کار خیلی مهم و ارزشمند باشد، مسائل اخلاقی است. توجه به عناصر اخلاق بسیار مهم است. گاهی احساس میکنیم درسهای اخلاق همه شعار است و درواقع بیشتر به کمالات روحی و فردی انسان بستگی دارد اما در حقیقت چنین نیست. من متوجه شدهام که تمام تعالیم اخلاقی انسان، تأثیر اجتماعی در جامعه و بهویژه در زندگی یک طلبه دارد. عنصر اخلاقی باید حرف اول را بزند؛ درواقع تأثیری که اخلاق یک طلبه بر جامعه و در متحول کردن آن دارد، از علم و معرفت مهمتر است. اخلاق وقتی در رفتار انسانی متجلی میشود، نتیجه معرفت و محصول علم است.
* به کسانی که میخواهند مسیر شمارا طی کنند، چه توصیهای دارید؟ به نخبگان فرهنگی چه میانبرها و کدام کلیدهای طلایی را پیشنهاد میکنید تا کارهای اثرگذارتری انجام دهند؟
سه نکته وجود دارد که بسیار مهم است. اول اینکه انسان در این راه، تنها راه نرود و از تجربیات دیگران استفاده کند؛ متأسفانه احساس استقلالطلبیای که در ما طلبهها وجود دارد، علیه ما کار میکند. در اینکه انسان، موجودی مستقل است، شکی نیست ولیکن باید در این مسیر حتماً از تجربیات دیگران استفاده کنند تا موفق باشند.
بحث دوم، این است که هیچچیز همانند تجربه زنده در میدان کار، مؤثر نیست. طلاب و فعالان فرهنگی سعی کنند وسط میدان بیایند و بین مردم کار کنند و حضورداشته باشند و با آنها ارتباط مستقیم برقرار کنند. درواقع روش تحقیق، میدانی باشد. برای مثال وقتی میخواهند در حوزه بینالملل کار کنند، در اینترنت جستجو میکنند، دایره المعارف مطالعه میکنند و دوره میبینند. این خوب است ولی فعالان فرهنگی باید وسط میدان باشند، با مردم ارتباط داشته و از تجربه مستقیم استفاده کنند تا غنی شوند. نمیشود که فقط کتاب خواند و کار کرد؛ باید در وسط میدان و در بطن جامعه حضور داشت.
بحث سوم صبر است. این کار فقط با صبر و حوصله پیش میرود؛ صبر خانوادگی، صبر در غربت، صبر در مسافرت و... باید صبر کرد تا به نتیجه نهایی رسید.
* چه پشتوانه فکری برای تبلیغ دین لازم است؟
آن چیزی که ما لازم داریم، تحلیل امروزی اسلام است؛ یعنی از روشها سنتی که در بعضی تحلیلها میبینیم و هیچ فایدهای ندارد، به سمت اسلامی که یک مدل از سبک زندگی اسلامی است، پیش برویم که بتواند پشتوانه فکری باشد. یعنی به اسلام بهعنوان یک سبک زندگی نگاه کنیم و آن را در تبلیغ الگو قرار بدهیم که مردم بر اساس آن زندگی کنند. آن اسلامی را که میخواهیم معرفی کنیم، باید اسلامی کاملاً عملیاتی باشد تا مردم احساس کنند که میتوانند اجرایش کنند. فایدهای ندارد که ما در ابتدا از عرفان امیرالمؤمنین (ع) بگوییم یا واقعه عاشورا را بیان کنیم؛ زیرا اجرا شدنی نیست و در ابتدا باورنکردنی و تصورناپذیر به نظر میرسد.
پشتیبانی فکری باید علت ایجاد سبک زندگی اسلامی باشد تا این مدل بهعنوان الگو برای دنیا معرفی شود و مناسب اجرا در تمام جوامع و برای ملتهای جهان باشد؛ نه اسلامی که فقط بچه حزباللهیهای قم بتوانند از آن استفاده کنند. اسلام را باید کاملاً عمومی مطرح کنیم تا هر ملتی به سمت آن پیش برود و حرکت کند.
متأسفانه گاهی اسلامی را که معرفی میکنیم، طوری است که انسان را متنفر میکند. وقتی فقط حرامها را معرفی یا کوهی از واجبات را مطرح کنیم، طرف مقابل در مقابل این کوه، احساس ضعف میکند. اسلام باید جذاب باشد تا در همه نقاط جهان بتوان آن را ارائه کرد.
* با این نگاه جهانی به اسلام، برای اینکه بتوانیم در راستای تمدن اسلامی گام برداریم، چه باید بکنیم؟
تمدن، موضوع بسیار پیچیدهای است. آنچه تمدن را میسازد، عمل و رفتار است. تا وقتی جوامع ما، مسئولان ما، امتهای ما، سازمانهای ما، رفتاری کاملاً اسلامی نداشته باشند، نمیتوانیم درباره تمدن صحبت کنیم. هر وقت رفتار ما اسلامی شد، میتوانیم تمدن ایجاد کنیم. برای اینکه رفتارمان اسلامی و مؤثر باشد، باید عناصر فرهنگی ما از حالت ترکیبی درآید و کاملاً اسلامی شود. تمدن اسلامی محصول رفتار جامعه اسلامی است.
* چه طور میتوانیم نقشی اثرگذار در جهان اسلام داشته باشیم؟چهکارهایی انجام دهیم که بُرد جهانی داشته باشد؟
آنچه خیلی در این زمینه تأثیر دارد، خودسازی است. درواقع اگر بخواهیم بُرد جهانی داشته و در جهان اسلام مؤثر باشیم، باید خودسازی کنیم. اثر واقعی در الگو گیری است. اگر بتوانیم خودمان را بسازیم و بهعنوان یک جامعه اسلامی به کمال برسیم، یک الگو ساختهایم. هر نظام و حکومتی که به کمال و میرسد، خودبهخود الگوی دیگران میشود. تمام مقاومت های دنیاست یا نظام بسیجی ما در بعضی از کشورها بهعنوان الگو مطرح است. اگر به کمال رسیدیم، الگو دیگران میشویم؛ چون دنیا به کمال عطش دارد. با وقوع انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی به کمال رسید و الآن الگوی جهانیان در بیداری اسلامیشده است.
* اگر در ایران، یک مسئول فرهنگی بودید، چهکارهایی را در جهت فرهنگی کردن مخاطبان انجام میدادید و از چهکارهایی پرهیز میکردید؟
سؤال سختی است اما من دو جواب برای آن دارم. اول اینکه از شعار استفاده نمیکردم؛ یا اهل عمل هستیم و به آنچه میگوییم، عمل میکنیم یا اهل عمل نیستیم، پس شعار ندهیم. آن چیزی که من دیدهام، این است که در مسئولان سازمانها و نهادها میان شعار و کار میدانی فاصله زیادی است. دوم اینکه بیشتر روی تربیت اخلاق محور و تربیت معنوی فعالان فرهنگی و طلاب سرمایهگذاری میکردم؛ یعنی از حالت فرهنگی محض، به حالت معنوی و اخلاقی حرکت میکردم تا یک جامعه اخلاق محور و معنوی تربیت کنم.
* حسرت چه چیزهایی را در کارنامه زندگیتان میخورید؟
طبیعی است که انسان مسئول، همیشه باید حسرت بخورد برای اینکه وقت بیشتری برای کار در نظر بگیرد و کار بهتری انجام دهد. من حسرت زمانهایی را میخورم که استراحت میکردم، لذت میبردم و کار سبکتری انجام میدادم؛ حسرت اینکه چرا از این نعمات الهی، عمر و جوانی در راستای کمک به اسلام استفاده نکردم. درواقع حسرت بنده بیشتر متوجه همان کارهایی است که انجام ندادهام؛ در ایام طلبگی، درسهایی که نخواندم و در مسائل مختلف، وقتهایی که بهدرستی استفاده نکردم. اینها همه حسرتهای زندگی من هستند.
* این روزها چه دغدغهای فکرتان را مشغول کرده است؟
ضعف مدیریت بعضی از مسئولان، سازمانها، نهادها، ارگانها، مراکز اسلامی و فرهنگی و بهطورکلی ضعف مدیریت بین مسلمانها این روزها یکی از دغدغههای جدی من است؛ طوری که قلبم را زخمی کرده است.
* برای تربیت نیروهای انقلابی و اسلامی چه باید کرد؟
به نظرم مهمترین گامی که باید برداریم، گزینش و انتخاب افراد است؛ درواقع هیچ برنامهای نیست که آدم را متعهد و انقلابی تربیت کند؛ خود فرد باید چنین روحیهای داشته باشد. ما باید افراد متعهد و مسئول و انقلابی را شناسایی و تربیت کنیم. در مدارس، دانشگاهها، حوزههای علمیه باید روی افراد خاص سرمایهگذاری کنیم. بهاصطلاح کیلویی کار نکنیم! نگوییم که هزار نفر تربیتکردهایم و سه نفر انقلابی، خروجی این تربیت بودهاند. کارهایمان باید بهگونهای باشد که در انتخاب و گزینش نیرو دقت داشته باشیم و از کمیت بهطرف کیفیت حرکت کنیم. منظور از «انقلابی بودن» انقلابی بودن بالفعل نیست. برخی افراد در زندگی خود انقلابی نیستند اما قابلیت انقلابی شدن رادارند؛ باید این افراد را شناسایی کنیم.
* در حال حاضر وضعیت فرهنگی جهان اسلام را چطور تحلیل میکنید؟
جهان اسلام به لحاظ فرهنگی در یک پیچ تاریخی حساس قرار دارد. از طرفی شاهد فعالیت اسلام آمریکایی در کشورهای خلیج و حاشیه خلیج هستیم. از طرف دیگر فرهنگ غربی در حال ترویج و نفوذ در زندگی و جوامع اسلامی است. بخش دیگر مربوط به فعالیت طالبان، داعش و القاعده است که تعداد آنها متأسفانه کم هم نیست و در حال ضربه زدن به اسلام و تخریب فرهنگ اسلامی هستند. از آنها بدتر، رشد الگوهای نامطلوب در جوامع اسلامی است. خرافات در جوامع اسلامی زیاد شده است. مهدویت یک موضوع حیاتبخش به شمار میرود، به یک سری خرافات تبدیلشده است. فرهنگ عاشورا در خیلی از مناطق شیعهنشین، ثمرهای که باید داشته باشد، ندارد. همه اینها نشاندهنده این است که داریم از فرهنگ اسلامی دور میشویم و با تحلیلی که در قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) از سبک زندگی اسلامی داشته و به آن سفارش کردهاند، بسیار فاصلهداریم و از آن دور هستیم. یک تحول عظیم و جدی در زمینه فرهنگ اسلامی موردنیاز جوامع بشری است.
* روزگار جوانیتان چطور گذشت؟
جوانیام در آرژانتین به فعالیت هنری گذشت. در هنر تئاتر مشغول فعالیت بودم؛ هم نویسندگی و هم کارگردانی میکردم. مدتی هم بهعنوان بازیگر مشغول به فعالیت شدم. در ایام جوانی یک زندگی کاملاً مادی و دور از معنویت و اخلاق داشتم و بیشتر به دنبال لذت های دنیایی بودم.
* چه شد که از آن فضای مادی بهدوراز معنویت به سمت اسلام گرایش پیدا کردید و یک مبلّغ فرهنگی شدید؟
چند عامل مهم در انتخاب دین اسلام و مبلّغ شدنم، تأثیر داشت. اولین عامل، این بود که لذتهای دنیوی و مادی هیچوقت مرا سیراب نمیکرد و همیشه به دنبال لذتهای عمیقتر میگشتم. دومین عامل، اینکه آن الگوی بشری که جامعه آرژانتین برای زندگی ارائه کرده بود، برای من جالب نبود. هیچوقت نمیخواستم مثل آرژانتینیها زندگی کنم و به دنبال یک مدل جدید از انسان بودم؛ یک شروع جدید برای شروع یک زندگی دوباره.
سومین عامل، این بود که به دنبال معنای عمیقتری از زندگی میگشتم. درواقع چارچوب مادی زندگی برای من خیلی واقعیت نداشت. احساساتی در درونم وجود داشت که به من میگفت حقیقت دیگری باید باشد، یک معنای جدید که باید آن را پیدا کنم. بعدها بامطالعه و تحقیقات گسترده، این معنای عمیق را در اسلام پیدا کردم. ابتدا اسلام را برای خودم میخواستم. ورودم به حوزه علمیه برای خودسازی شخصی بود. در ادامه توانی در خودم دیدم و احساس کردم که با استفاده از ابزارهای هنری که قبلاً آموخته بودم، میتوانم تأثیرگذار باشم. در شرایطی که همتوان داشتم و هم تبلیغ دین برایم یک تکلیف شد، مبلّغ شدم.
* افسوس چه موضوع شخصی را میخورید؟
ارتباط با خانواده؛ زیرا بهحکم کارم مجبور هستم شش ماه در سال را از همسرم و فرزندانم به دورباشم. ناراحتم که نمیتوانم به خانوادهام خوب رسیدگی کنم البته سعی کردهام تعادل را در زندگی برقرار کنم.
* آخرین کتابی که مطالعه کردید، چه بوده است؟
آخرین کتابی که مطالعه کردم، مربوط به تفکرات عرفانی در غرب بود که بهصورت اجمالی به بررسی این موضوع پرداخته بود.
* یک جوان فرهنگی چطور میتواند چهارچوب فکری درستی برای خود پایهریزی کند؟
توجه به منابع بسیار مهم است. فعالان فرهنگی باید از منابع اصلی اسلام استفاده کند. در بازار، کتابهای گوناگونی درباره جریان فکری مختلف وجود دارد. یک فعال فرهنگی قبل از اینکه وارد تفصیلات بشود، باید به منابع اصلی اسلام رجوع کند. دانش حدیث و قرآنی خوبی داشته باشد و علوم اسلامی را از طریق استادان مجرب و سالم کسب کند.
* کار شما کدام چالش فرهنگی این دنیا را رفع میکند؟
در موضوع چالش فرهنگی در دنیا دو بعد وجود دارد که سعی میکند این خلأها را رفع کنم. یک بُعد نظری است که تصویر صحیحی از اسلام نشان دهیم و با تصویرسازی غلط دشمنان مقابله و افکار مردم را تصحیح کنیم. دوم در بُعد عملی، دین اسلام را بهعنوان یک مکتب فکری و عملی و بهعنوان یک سبک زندگی اسلامی به جهان معرفی کنیم. درواقع گزینشی در اختیار مردم بگذاریم تا کسانی که میخواهند انتخاب کنند.
* وقتی خیلی غمگین و ناراحت یا خوشحال هستید، چه میکنید؟
یکی از نعمتهایی که خداوند متعال به من عنایت کرده، این است که نه خیلی خوشحال میشوم و نه خیلی ناراحت. درواقع سعی میکنم تعادل داشته باشم. وقتی خوشحال میشوم، خداوند متعال را شکر میکنم و میکوشم این خوشحالی را به اطرافیان بهویژه مسلمانان منتقل کنم. در مقابل ناراحتیها هم، خود را به صبر تشویق میکنم و میکوشم به خداوند متعال توکل کنم.
* آخرین بار از چه چیزی پشیمان شدید؟
هر وقت گناه میکنم، پشیمان میشوم. انسان وقتی معصیت میکند، همان موقع پشیمان میشود. در مقابل معصیت کوچک پشیمانیام زیاد است.
* بهترین رفیقتان کیست؟
به دلیل اینکه همیشه در سفر هستم و در مکان خاصی مستقر نیستم، دوست یا رفیقی ندارم که همیشه همراهم باشد. بهترین یار و یاور من در تمام لحظات زندگیام خداوند متعال است. البته سه چهار دوست صمیمی در ایران و لبنان دارم که با آنها در ارتباط هستم.
* زندگیتان را با چه چیزی معامله میکنید؟
در روایت داریم که ارزش نفس و روح ما بهشت است؛ به این دلیل اگر بگویند عوض زندگی به من بهشت را میدهند، حاضرم زندگیام را بدهم. در دنیا هم حاضرم زندگیام را با دو چیز عوض کنم؛ یکی اینکه سفیر امام زمان (عج) باشم و دوم شهادت.
* دوست دارید کدام تکه از زندگیتان را در تاریخ ثبت کنند؟
زمانهایی که بعد از کار و کوشش زیاد درزمینه تبلیغ، طرف مقابل متحول و مسلمان میشود و شهادتین میگوید، طلاییترین لحظات عمر من است؛ بهنوعی میشود گفت که داروی روح من است.
* دنیا را با چه چیزی میتوان تغییر داد؟
با پیروی از تعالیم پیامبران و اجرای قوانین اسلامی میتوان دنیا را تغییر داد.
دیدگاه تان را بنویسید