سایت الف: خندوانه ما را خنداند و صرفاً بهانه بود تا کمی فراتر از خندوانه تعمق کنیم. صحنهی اول: اواخر بهمن ۱۳۹۲، عمو پورنگ کلیدی را روی آنتن زندهی برنامهاش بالا برد که منجر شد کرکرهی برنامهاش خیلی محترمانه پایین کشید شود و دیگر برنامهی زندهی عمو پورنگ که بیش از یک دهه مهمان خانههای کودکان ایران بود، به صورت زنده روی آنتن نرود. اگرچه در بهار و زمستان ۹۳، داریوش فرضیایی دو بار در دو برنامهی «خیابان ایران» و «بعضیا»، اظهار داشت که او هیچ وقت سیاسی نبوده و آن کلید صرفاً تبیین و توضیح تصویری حدیث معروف امام حسن عسگری (ع) - كه میفرمایند: "تمام ناپاکیها و گناهان در خانه ای جمع شده و کلید آن دروغگویی است." - برای بهتر ملکه شدن در ذهن کودکان بوده است. به هر حال به دلیل حساسیتهای شدیدی که در آن مقطع روی نماد انتخاباتی آقای حسن روحانی یعنی کلید بود، آن برنامه با مشکلات عدیده ای همراه شد و همان طور که داریوش فرضیایی اعلام کرد، با ادامهی آن موافقت نشد. صحنهی دوم: اتفاق مرتبط با کلید دیگر، در نیمهی خرداد ۹۴ در برنامهی خندوانه رخ داد. اکبر عبدی به عنوان مهمان ویژهی خندوانه در برنامه حاضر شد و پس از
صحبتها و بگو بخندهای رایج خندوانه ای، گریزی زد به مباحث سیاسی و اجتماعی و گفت: «دلار هی می ره بالا بره. بنزین می ره بالا بره. مساله ای نیست، جهنم. عیب نداره. لیتری دو هزار تومنم شد بالاخره ما تا این جاشو دادیم از این جا به بعدشم می دیم این پولو. حالا بالاخره آقای روحانیام دمش گرم کلیدو نشون داده ولی مثکه کلیدو گم کرده الان... قایم کرده...» «مردم جاهای دیگه یه جورایی شبیه سیب زمینی و خیارن والا خیلی براشون فرفی نمی کنه چه اتفاقی توی مملکتشون یا بیرون مملکتشون می افته ولی مال ما دیدین؟ سبزی فروشی میری، داره بحث می کنه راجع به مثلاً حملهی عربستان به یمن؛ خیلیام قشنگ استدلال می کنه... ما مردمی هستیم که خیار و سیب زمینی نیستیم. ممکنه با حیا باشیم بریزیم تو خودمون چیزی نگیم، ولی آدمی نیستیم که بهش فکر نکنیم.» همان طور که پیش بینی میشد، این قریب یک دقیقه صحبت اکبر عبدی به سرعت و به طور بسیار گسترده چه در فضای پایگاههای خبری-تحلیلی و چه در قالب شبکههای اجتماعی تلفن همراه، دست به دست شد و اکثر مردم یا آن را دیدند و یا به گوششان رسید که اکبر عبدی در خندوانه به رئیس جمهور و کلید کنایه ای زده است. آن چه پیرو
این اتفاق عجیب بود، عکس العمل های سیاسی و حزبی با این اظهار نظر و شوخی لطیف محبوبترین بازیگر طنز ایران بود؛ در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، بسیاری با فحشهای رکیک و اظهار نظرهای بی رحمانه، اکبر عبدی را به واسطهی همکاریهای سینماییاش با مسعود ده نمکی، متهم به داشتن سوء نیت و اغراض دلواپسانه کردند؛ انگار نه انگار که همین اکبر عبدی، از سی سال، ردههای مختلف سنی از پیر و میان سال گرفته تا جوان و کودکان را خندانده و بدون شک هیچ ایرانی ای حتی ساکنان دوردستترین مناطق، حافظهی تصویریشان خالی از یک صحنهی شیرین از اکبر عبدی نیست. انگار هیچ هنرمند و بازیگری حق یک شوخی ساده یا یک نقد لطیف را ندارد و اگر از گل نازک تر به رئیس جمهور بگوید، شایسته است که کل کارنامهی هنری و خدمات و طنازیهای وی نادیده گرفته شود و با بدترین الفاظ خطاب شود. صحنهی سوم: با لحاظ کردن دو مورد فوق، تاملی میکنیم به آخرین مورد از این جنس اتفاقات که در هفتهی گذشته (۳۱ مرداد) باز هم در برنامهی خنداونه رخ داد؛ جناب خان که آمده بود برای استقبال از امیرحسین مدرس سنگ تمام بگذارد، از آن فرصت استفاده کرد و جملاتی را گفت که وسیع تر و شدیدتر
از شوخی اکبر عبدی بازنشر شد. همان طور که توسط مخاطبین مشاهده شد، ابتدا جناب خان با لحن شیطنت آمیز وشیرین خاصش، از امیرحسین مدرس خواست کرد تا شعری را که در آن کلمهی کلید وجود داشت و قبلاً خوانده بود را بخواند. امیرحسین مدرس هم با حضور ذهن کامل و با ضرباهنگ (ریتم) دقیق، به خوبی آن تصنیف را اجرا کرد و پس از اتمام آن و تشویق حضار، جناب خان گفت: «كاكو با همین کار کلید می تونی رئیس جمهور بشی ها!» و امیرحسین مدرس و رامبد جوان و کل حضار همه اصطلاحاً منفجر شدند از قهقهه. این فضا در خانهها و مخاطبین خندوانه هم کمابیش ایجاد و همین باعث شد که تا همین حدود یک دقیقه از خندوانه، کلیپ داغ هفتهی گذشته شود. نکات جالبی حین دست به دست شدن و بازنشر این ویدئو رخ داد که موضوع را از یک اتفاق ساده یا یک شوخی دم دستی یا یک کنایهی معمولی خیلی فراتر و مبحث را از زمینهی طنز خیلی عمیق تر میبرد؛ همین اتفاق به ظاهر ساده، پیامدهایی داشت که به دلیل وسعت و تنوع آن پیامدها، میطلبد تا تحلیل و تاملی توسط کارشناسان روان شناسی سیاسی و جامعه شناسی سیاسی نه بر روی صرفاً همین شوخی جناب خان با رئیس جمهور، بلکه به بهانهی این اتفاق و عکس
العمل های مردم و اهالی فرهنگ، رسانه و سیاست به آن. در این باب، نکاتی به ذهن نگارنده میرسد که در ذیل میآیند: ۱- قطع به یقین فاعل یعنی شوخی کننده با کلید در مورد سوم، با دو مورد قبلی بسیار متفاوت بوده و از این حیث خیلی خاص محسوب میشود. به این ترتیب که محبوبیت جناب خان در این روزها، هم از عمو پورنگ بیشتر است و هم از اکبر عبدی؛ چه از حیث محبوبیت در سنین مختلف و چه در سلایق و نگاههای مختلف. نمیتوان منکر شد که تقریباً هیچ کس با هیچ نگاه فرهنگی یا سیاسی نیست که شخصیت جناب خان او را به خنده نینداخته باشد؛ عمو پورنگ در بین کودکان و نوجوانان و والدینشان محبوب است و اکبر عبدی از دههی شصت تا هشتاد، جایگاهی خاص در بین شخصیتهای محبوب داشت، اما جناب خان شخصیتی است که در امروز متولد شده، در امروز رشد کرده و در امروز گوی سبقت را از همهی شخصیتها در عرصهی سینما و تلویزیون ربوده است. از حیث جامعه شناختی، عنصر تازگی یا اصطلاحاً داغ بودن جناب خان و متأخر بودنش، یک مزیت منحصر به فرد محسوب میشود که او را حتی از سلطان طنز ایران یعنی اکبر عبدی هم محبوب تر میکند. وقتی از محبوبیت جناب خان صحبت میشود، یعنی جناب خان
محبوبی که حزب اللهی او را دوست دارد، غیر حزب اللهیها او را دوست دارند، طرفداران حسن روحانی او را دوست دارند، طرفداران دیگر نامزدهای انتخابات ۹۲ او را دوست دارند و خلاصه این شخصیت را همهی طیفهای فرهنگی و سیاسی متنوع و مختلف، دوست دارند. گستردگی دوست داشتن جناب خان، موجب میشود تا وقتی اظهار نظر میکند، اظهار نظرش هم فراجناحی، فراحزبی، فراسیاسی، فرامنفعت طلبانه و فراشخصی تلقی و به عنوان درد دل مردم (فارع از هر نگاه سیاسی یا فرهنگی) در نظر گرفته شود. به تعبیر دقیق تر، گارد مخاطب به دلایل فوق، مقابل جناب خان باز است. وقتی نقدی را مطرح میکند، مخاطب موضع نمیگیرد و انگیزه ای جهت نیت خوانی جناب خان ندارد و دلیلی نمیبیند که با خود بگوید: «این جناب خان چرا این حرفو زد؟ منظورش چی بود؟ کی بهش گفته بیاد به روحانی تیکه بندازه؟ چرا جناب خان دلواپس شده؟ یعنی اینم با روحانی مخالفه؟» و قس علی هذا. ۲- خیالی بودن شخصیت جناب خان باعث میشود تا نتوان مبتنی بر سوابقی، به او برچسبی زد؛ مثل اکبر عبدی که برچسب همکاری با ده نمکی روی پیشانیاش خورده و این ممکن است تا حدی موجب کانالیزه شدن طرفداران آن شخص بشود، در مورد جناب
خان طبیعتاً موضوعیت ندارد. شخصیت پردازی جناب خان هم طوری صورت گرفته که معمولاً در نقش درونیات و رذایل و محاسن اخلاقی جامعه، برخی نقاط مثبت و منفی جامعه را مانند یک وجدان بیدار، در رفتارش بروز میدهد؛ مثل برخی از ما گاهی دغل کاری میکند و گاهی هم خیلی مهربان میشود و صاف و ساده، درگیر ازدواج با احلام است و آروزیش وصال به عشقش و گاهی هم درگیر فعالیتهای خیالی و خالی بندیهایی از جنس مدیریت باشگاه پاریس سن ژرمن است. جناب خان در منظر جامعه، خوبیها و بدیهای خود ماست؛ پس باز هم طبیعی است که گاردمان در مقابلش باز باشد. ۳- آن چه بیشتر باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، فارغ از نقش فاعلیت ماجرا یعنی جناب خان است و بیشتر به خود فعل یعنی انتقاد و شوخی با کلید حسن روحانی که امروز رئیس جمهور کشور است بر میگردد، از دو جهت؛ جهت اول طرفداران حسن روحانیاند که در سال ۹۲ به او رأی دادهاند و در یک سال اول وقتی کسی با او شوخی میکرد، بسیاری آن را حمل بر کنایه، طعنه، حسادت، دشمنی، تخریب و کارشکنی علیه رئیس جمهور تفسیر میکردند، ولی امروز وقتی جناب خان به امیرحسین مدرس تلویحاً میگوید که رئیس جمهور شدن به همین سادگی است
و تو هم میتوانی با همین تصنیف کلید رئیس جمهور شوی، از فلان سایت هم صدا با طیف حزب پایداری تا بهمان رسانهی اصلاح طلبان، از اصول گرایان تا اعتدالیون، همه این کلیپ را بازنشر میکنند و پوشش میدهند. انگار به هیچ کس برنخورده؛ همه با دیدنش میخندند و کسی هم فکر و خیالش به این سمت نمیرود که به جناب خان برچسب دلواپسی بزند. نگارنده بر این باور است که اگر همین جناب خان با همین محبوبیت در سال ۹۲ این چنین با نماد انتخاباتی رئیس جمهور شوخی میکرد، قطعاً مورد هجوم برخی از اهالی رسانه و فعالان سیاسی هم صدا با دولت قرار میگرفت. حال سؤال این جاست که مردم و بسیاری از فعالان طی این دو سال، آیا به دلیل دور شدن از گرماگرم انتخابات و فضای احساس محور مقتضی ایام انتخابات آن گونه رفتار میکنند و امروز این گونه، یا به دلیل مشاهدهی برخی واقعیات و عدم تحقق برخی از شعارهاست که نسبت به انتقاد شنیدن بسیار نرم شدهاند؟ نکات فوق، کمی فراتر از یک روایت بود و نویسنده سعی داشت تا نکاتی را کمی فراتر از سؤال مطرح نماید؛ سوالاتی که اگر نتوان امروز به طور قطعی و صریح به آنها پاسخ داده شود، ولی حتماً نیاز است که در مورد آن سؤالات و
پاسخهای احتمالی، تأمل شود. جناب خان با رئيس جمهور و کلیدش شوخی کرد و گفت و رامبد جوان و امیرحسین مدرس و حضار و همه خندیدیم و گذشت و رفت؛ اما این میتواند یک بهانه باشد تا ما به نسبت دیروز (دو سال پیش) جامعه با رئیس جمهور و امروز جامعه با رئیس جمهور، واقع بینانه، به دور از منویات شخصی و صرفاً مبتنی بر مستندات و تاملات مترتب، به بررسی و مداقه بپردازیم و فقط همان قدر که به نظرمان مهم میرسد، به این سؤال فکر کنیم که «چرا امروز این قدر راحت، همه، به برخی جملات و شوخیها، حتی با شخصی که نیمی از ما به او رأی دادهایم، میخندیم و لذت میبریم از شوخی با رئیس جمهور...» خندوانه ما را خنداند و صرفاً بهانه بود تا کمی فراتر از خندوانه تعمق کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید