مردم ما امروز به خنديدن احتياج دارند
سرویس فرهنگی « فردا »: اميرغفارمنش يكي از بازيگران نسل «ساعت خوش» است كه شايد خيلي با همبازيان آن سالهايش هم مسير نشده است.
او كه فعاليت هنري خودش را در اين عرصه با تئاتر آغاز كرده است، تلويزيون را با مجموعه هايي چون «سيب خنده»، «قصه هاي شبانه»، «همسايه ها»، «چشم به راه»، «دنياي شيرين»، «جادوي مهتاب»، «رستوران خانگي»، «خوش نشين ها» و ... تجربه كرده است. بازيگر سريال «دردسرهاي عظيم» از شخصيت ارسلان، كم كاري سال هاي اخيرش، حضور در برنامه «خندوانه» و... مي گويد:
* * *
هنوز مشغول بازي در سريال «دردسرهاي عظيم» هستي؟ ـ بله...
تا کي؟ ـ من کارم فردا شب تمام مي شود. امّا دوستان پس فردا يکي دو سکانس ديگر خواهند داشت.
برنامه بعدي ات چه خواهد بود؟ ـ من فردا اينجا کارم که تمام شود مي روم همدان سر يک کار ديگر که اجازه دهيد در مورد آن بعداً بيشتر صحبت کنيم.
با تمام اين اوصاف من معتقدم در طول اين سالها تو خيلي پر کار نبودي چرا؟ ـ (مي خندد) چرا بابا... کم کار هم نبودم.
به نسبت خودت و به عنوان بازيگري که 27 سال است فعاليت مي کند اين را مي گويم. ـ شوخي مي کنم حرف تو را قبول دارم.
علت کم شدن پيشنهادها بود يا بالا بودن وسواس تو در انتخاب؟ ـ ببين اعتماد کردن در اين حرفه خيلي مهم است و پله پله هم پيش مي آيد. معمولاً يک کارگردان به تو اعتماد مي کند وقتي که خوب پيش رفتي و توانستي او را راضي کني، زمينه و کارهاي بعدي برايت ايجاد مي شود. پس بايد توانايي اين را داشته باشي اعتماد کارگردان را در کارش جلب کني. من در طول اين سه چهار سال توانستم بيش از قبل، اعتماد کارگردان ها را جلب کنم. از «خوش نشين ها» که سعيد آقاخاني به من اعتماد کرد و بعد رسيديم به «راه در رو» بعد از آن بلافاصله آقاي سيروس مقدم به من اعتماد کردند تا سريال «چک برگشتي» را کار کنم کم کم اين روند ادامه پيدا کرد با کارهاي مختلف تا رسيديم به «دردسرهاي عظيم»...
شما سالهاست کار مي کني؛ چرا اين اعتماد به قول خودت به سه ـ چهار سال اخير بر مي گردد؟ ـ راستش را بخواهي من سيستم بازي 21 را تغيير دادم.
سيستم بازي ات را تغيير دادي؟ ـ بله...
بيشتر توضيح مي دهيد، ماجرا جالب شد! ـ من چندي پيش به نسل جديد اعتراض داشتم که چرا راه مي روند و ديالوگ ميگويند. چرا بازيگري اتفاق نميافتد؟ چرا اين مقوله مهم اينقدر ساده انگاشته ميشود؟! بعضيها واقعاً چرا فکر مي کنند راه رفتن و ديالوگ گفتن بازيگري است؟ بعد گذشت تا وقتي من خودم به تعدادي از اين بازيگران جوان و مستعد مثل مهرداد صديقيان، حسين مهري و... نزديک شدم. ديدم و دقت کردم اينها بازي نميکنند، ولي جنس بازي شان از رئال هم جلوتر رفته و به مستند نزديک شده است.
در واقع زندگي کردن جلوي دوربين؟ ـ دقيقاً. حالا من ديدم خيلي از بازيگران که رشته تخصصي شان حتي بازي نبود، امّا جلوي دوربين خوب زندگي مي کنند، از افرادي که تحصيلکرده بازيگري هستند پرکارتر نشان مي دهند و حضوري موفق تر هم دارند. اين هم شايد نوعي از عدالت خداوند بود که شما در اين رشته تحصيل نکرديد، فوت و فن اين کار را در دانشگاه و هيچ آموزشگاه ديگري نياموخته ايد امّا به واسطه زندگي جلوي دوربين پر کار هستيد! من هم پنج ـ شش سال است که سيستم بازي ام را تغيير داده ام. حالا به دنبال اين هستم که يک مقدار زندگي کنم. کمتر بازي کنم و همين مسئله باعث شده پرکارتر از قبل باشم. البته افق خودم را در کار بازيگري خيلي بالاتر از اين حرف ها مي بينم. اگر چه هنوز در حال آموختن هستم، امّا اميدوارم بتوانم حضوري موفق تر و پررنگ تر داشته باشم. ضمن اينکه لابه لاي فعاليت هاي تلويزيوني ام دوباره به تئاتر برگشتم، چند کار نمايشي خوب از جمله «کله پوک ها»، «حکايت هاي تلخ از زندگي روزمره» را با خانم گلستاني و ديگر دوستان کار کرديم. «پدرخوانده ناپلي» را با آقاي محمدي کار کردم. اين فضاي کاري ام را دوست دارم و خدا را شکر راضي هستم. احساس مي کنم پتانسيل من بيش از اين حرفهاست، ولي براي آن و رسيدن به روزهاي بهتر تلاش مي کنم.
سابقه کاري و بازيگري تو بر مي گردد به دوران «ساعت خوش»، خيلي از همکاران تو بعد از آن کار مسيري پررنگ تر را در اين عرصه تجربه کردند. امّا تو به تغيير مسير بازيگري اعتقاد داري و حس مي کني با تغيير جنس بازي ات فضا براي کار کردن بيشتر مهيا شد. در اين باره توضيح مي دهي؟ - همانطوركه به درستي اشاره كردي من مربوط مي شوم به دوران «ساعت خوش» ولي همين الان هم كه دوستان كار مرا در آن سريال طنز مي بينند معتقدند كه چقدر آنجا تو خوب و روان بودي، چقدر از درشت نمايي در بازيگري فراري بودي، چقدر قابل باور بودي! من يادم هست آن دوره خيلي دوست داشتم نقش جدي هم بازي كنم. پس به شدت از تيپ سازي و غلو پرهيز مي كردم. جالب است بدانيد كه وقتي من و دو ـ سه گزينه ديگر را جلوي برزو نيك نژاد مي گذارند براي سريال «دردسرهاي عظيم»، او به سرعت مي گويد برويد با امير قرارداد ببنديد، چون او يك جنس جدي در بازي مفرح خود دارد كه به سريال من مي خورد. البته لطف خدا هم شامل حال ما شد. در آن دوران اگر يادت باشد بسياري از بازيگران با سابقه و چهره به سمت تيپ سازي رفته و به مراتب موفق تر از من بودند. ولي كم كم مسير سريال هاي تلويزيوني در ژانر كمدي و طنز تغيير كرد و از تيپ سازي هاي صرف فاصله گرفت و افرادي با جنس بازي من پركار شدند. البته بگويم من خودم از طرفداران برخي از اين بازيگران تيپ ساز هستم كه با توجه به توضيح پيش گفته، از آنها نام نمي برم اما چند بازيگر در اين جنس و جمال جزو افراد پرطرفدار حتي براي خود من هستند. اما چيزي هم بگويم که به اين دوستان تو نمي تواني نقش هملت را بدهي تا بازي كنند، ولي مي توانم هملت را بازي كنم. چون هرگز در ذهن تماشاگر بازي غلوآميز از من وجود ندارد.
و اما ارسلان سريال «دردسرهاي عظيم» كه خصوصيات نزديك شدن به يك تيپ حتي پتانسيل شلنگ تخته انداختن را هم داشت، اما تو در اجرا نگاهي كاراكتر گونه به آن داشتي؟ - بله درست مي گويي!
شايد اگر سريال هفت-هشت سال پيش از اين ساخته مي شد، اين نقش مي توانست يكي از پايه هاي طنز سريال باشد. - درست مي گويي، موافقم ولي هرگز نگاه برزو به كار اينگونه نبود. برزو معتقد است ارسلان يك كاراكتر جدي است كه مثل خيلي از جوان هاي امروز مي خواهد بدون تلاش به همه چيز برسد. در واقع ارسلان سمبل جوان امروز جامعه است كه مي خواهد با ميان بر و بدون تلاش به همه جا برسد. همه امروز مي خواهند بدون تلاش و دو روزه بازيگر شوند! مگر ميشود؟ همه مي خواهند بدون تلاش و پشتكار ميان بر بزنند و پولدار شوند! مگر ميشود بدون تحصيلات مهندس شوي!
من فكر مي كنم به همين تعاريف در مورد ارسلان هم مي شد بيشتر پرداخت و از آن موقعيت كمدي ساخت، يك جوان تن پرور كه ... - چرا ... اجازه بده من در اين مورد صحبت كنم.
اصولاً در اين جنس كار زوج كمدي يا طناز به ايجاد موقعيت و فضاي مفرح كمك بسيار ميكند. در نگاه اول اين حس وجود داشت كه قرار است ارسلان و لطيف پارتنرهاي هم باشند. در چند قسمت اول هم اين ماجرا حس مي شد، اما در ادامه نه ... - حالا در ادامه خواهي ديد كه اين دو پارتنر بيشتر از قبل در كنار هم قرار خواهند گرفت. جالب اينكه شما در ادامه خصوصيات و وجوه ديگر اين دو شخصيت را خواهيد ديد. خواهيم ديد كه لطيف هم وجه ديگر خودش را رو خواهد كرد. ارسلان هم در قالب ديگري ديده خواهد شد. شايد وجوه انساني ارسلان را ببينيد و برايتان جالب باشد كه او به شدت شخصيتي عاطفي و تحت تأثير دارد. اين سريال تعريف درستي از يك شخصيت واقعي را نشان مي دهد كه قرار نيست سياه سياه يا سپيد سپيد باشد. ما نقطه تحول ارسلان را هم خواهيم ديد كه او قيد پول را خواهد زد و لايه هاي دروني شخصي اش را رو ميكند. متوجه خواهيد شد كه او بسيار با معرفت و با احساس است. يكبار ديگر بگويم سريال ما يك مجموعه تلويزيوني مفرح است كه قصه اي را تعريف ميكند؛ ما يك سريال كمدي-طنز صرف نيستيم.
پايين ارسلان و دير گرفتن مسائل هم وجه خوب و فرصتي بود كه مي توانست در مورد اين شخصيت لحاظ شود، اما... - معمولاً همه بازيگران مي روند و آن كارگردان و نويسنده مي خواهد كه شخصيت شان پررنگ تر شود و تأثير بيشتري بگذارد، اما من تنها مي خواستم كه كاراكتر روي هوا رها نشود، همين! بعد هم كه ديدم متن ها از پيش آماده به دست كارگردان مي رسد.
و اما خندوانه ... - به نظرم «خندوانه» يكي از بهترين برنامه هاي تركيبي 10 سال اخير سيماست.
تو يكي از اعضاي ثابت برنامه شدي؟ - نمي دانم، اين را ديگر از رامبد بپرس!
خودت متن حرف هاي مطرح شده در برنامه را مي نويسي؟ - بله، من اين برنامه را دوست دارم و حس مي كنم «خندوانه» يكي از معنوي ترين برنامه هاي سيماست. چون مردم ما خيلي به خنديدن احتياج دارند. به رامبد هم گفتم افتخار كردم در برنامه تو بودم. لبخند و عشق به اعتقاد من ردپاي خداست كه در جامعه ما كم است و كمبود آن حس ميشود. برنامه هايي چون «خندوانه» فرهنگ خنديدن را در جامعه ما پررنگ ميكند. من از حضورم در اين كار به شدت راضي هستم.
منبع: بانی فیلم
دیدگاه تان را بنویسید