فیلمنامهای را که تغییر میکند، نمیخوانم
این اتفاق هم برای این گفتوگو افتاد و بعد از معرفی کردن خودم اولین جرقه طنازی به ذهن مهران رجبی زده شد و گفت: شما اهل استان زنجان هستید؟ و بعد از اینکه با پاسخ منفی روبهرو شد، گفت: روستایی به نام سلطانیه در زنجان است که همه اهالی آن روستا، فامیلیهایشان یوزباشی است و بعد از اینکه من برایش توضیح دادم عودباشی هستم و نه یوزباشی و در ضمن اصلیتمان هم به همدان برمیگردد، گفت: مهم این است که تا بخشی از آن را درست گفتم، چون تمام باشیها ترک هستند، ولی در مجموع شما هم گرفتاری دارید که فامیلیتان را باید برای همه توضیح بدهید! و بعد از آن با یادآوری یک خاطره گفت: وقتی ما به روستای سلطانیه رفتیم، به ما گفتند از آقای یوزباشی اتاق بگیرید و وقتی ما در روستا سراغ آقای یوزباشی را گرفتیم، همه گفتند اینجا یوزباشیها زیاد هستند. شما با کدام یوزباشی کار دارید؟ خلاصه با کلی دردسر اتاق گرفتیم.
نقل این خاطره باعث شد که با یک فضای طنز گفتوگو را آغاز کنیم. مهران رجبی در سریال تلویزیونی دردسرهای عظیم نقش میرزاده، همسایه لطیف (جواد عزتی) را بازی میکند که خیلی مهربان و خیرخواه است و هر زمان که لطیف ناخواسته درگیر ماجرایی میشود، مثل فرزند نداشتهاش به او کمک میکند. البته جنس طنازی مهران رجبی در این سریال در مقایسه با دیگر آثار ملودرام و طنزش تفاوت دارد. با او درباره نقش میرزاده به گفتوگو نشستیم.
سریال تلویزیونی دردسرهای عظیم به کارگردانی برزو نیکنژاد ترکیب ملودرام و طنز است و با نگاهی به بازی شما متوجه میشویم جنس طنازی شما در این سریال در مقایسه با دیگر آثار کمدی که بازی کردید، تفاوت دارد. آیا این خواسته کارگردان بود که نوع طنازیتان در این سریال متفاوت باشد یا خودتان پیشنهاد دادید؟
وقتی قرار است در یک اثر بازی کنیم، بدون تردید کارگردان به نوع بازی ما نظارت دارد. این قاعده همیشه وجود دارد و من هم مستثنی از آن نیستم. قبل از شروع بازیام در سریال دردسرهای عظیم با برزو نیکنژاد خیلی صحبت کردم. او از من یک بازی طناز، اما متفاوت با دیگر کارهایم میخواست. بنابراین تلاش کردم جنس بازیام همانی باشد که کارگردان میخواهد.
در واقع کارگردان نظارت مستقیم روی بازیها دارد و من هم بعد از شنیدن نظراتش کاملا از آنها استقبال کردم و چانهای هم برای این مساله نزدم. به هر حال من بهعنوان بازیگر فقط بازی خودم را میبینم، اما کارگردان کلیات و جزئیات کار را با هم میبیند.
ضمن اینکه قصه و شخصیتها از زمانی که فیلمنامه را دریافت میکنیم و قبل از شروع کار تا زمان اجرا تغییرات زیادی میکند، برخی صحنهها کم یا زیاد میشود و اینکه دیالوگها تغییر میکند. بنابراین همیشه ترجیح میدهم فیلمنامه را خیلی با جزئیات نخوانم تا در زمان تصویربرداری بیشتر بتوانم خودم را با نظرات کارگردان هماهنگ کنم.
در سریال تلویزیونی دردسرهای عظیم هم این اتفاق افتاد و من بعد از شنیدن نظرات کارگردان بهگونهای بازی کردم که طبق نظر او باشد. علاوه بر آن آقای نیکنژاد هم بازیام را کنترل میکند. در واقع او مراقب همه جزئیات است. تجربه همکاری با وی خیلی خوب بود و من خیلی راضی هستم.
وقتی فیلمنامه را نخوانید، مسلما خیلی در جریان جزئیات قرار نمیگیرید. برایتان سخت نیست در اثری بازی کنید که خیلی در جریان قصه آن نیستید؟
بهطور کلی فیلمنامه را میخوانم تا با خط کلی قصه آشنا شوم، ولی به جزئیات و تک تک صحنهها فکر نمیکنم و از قبل دیالوگهایم را حفظ نمیکنم. برای اینکه وقتی در موقعیت صحنه قرار بگیریم کارگردان ممکن است تغییراتی در نماها، سکانسها و دیالوگها بدهد.
بنابراین خیلی ذهنم را درگیر جزئیات فیلمنامه نمیکنم تا بعد از تغییرات تضادی در ذهنم ایجاد نشود. علاوه بر آن بیشتر ترجیح میدهم در موقعیت قرار بگیرم و بعد از تغییرات اعمال شده دیالوگهایم را حفظ کنم.
در این سریال شخصیت میرزاده تاکید زیادی بر راستگویی دارد؛ بویژه وقتی لطیف را از کلانتری میآورند، سعی میکند پیش فیروزه (مریم سعادت)، مادر بهار تاکید کند که من راستگو هستم و اصلا دروغ نمیگویم. این تکیه کلام میرزاده بامزگی خاصی به این شخصیت داده است. طراحی چنین تکیه کلامهایی هم به پیشنهاد کارگردان بود؟
از ابتدا وقتی درباره شخصیت میرزاده با کارگردان صحبت کردم، هدفمان این بود که برای این شخصیت تکیهکلامهایی بگذاریم که به جذابیتهای شخصیت اضافه کند که یکی از آنها همان موردی است که شما اشاره کردید. میرزاده مرتب تاکید میکند که دروغ نمیگوید!
نمونه افرادی مثل میرزاده در جامعه خیلی زیاد هستند و از این واژه که من هر کاری میکنم، اما دروغ نمیگویم خیلی استفاده میکنند. میرزاده هم جزو این دسته از آدمهاست. برخی آدمها درباره خیلی چیزها حساسیت دارند. بهعنوان مثال یکی نسبت به خرمالو حساسیت دارد، به همین دلیل به بقیه میگوید جلوی من اسم این میوه را نیاورید! میرزاده هم میگوید من دروغ نمیگویم. این تکیه کلام باعث شده شخصیت میرزاده بامزه شود. البته باید بگویم که من در زندگیام دروغگو هستم!
واقعا دروغگو هستید؟!
به هر حال آدم خالیبند کمی باحال است!
پس میرزاده هم جزو آدمهای خالیبند است؟
نه، میرزاده اتفاقا منش والایی دارد. ضمن اینکه فرم گریم میرزاده شخصیتاش را وزین و سنگینتر کرده است. ما در داستان سریال دردسرهای عظیم میبینیم که میرزاده آدم بزرگی بوده و کارخانه بزرگ کفش داشته، اما ورشکست شده است. او با وجود ورشکستگی، پول مردم را داده و حقالناس به گردنش نیست.
همین مساله به جذابیتهای شخصیت میرزاده منجر شده است. حالا او مستاجر شده، اما طبع خوب و والایش را از دست نداده است. وقتی این نقش به من پیشنهاد شد و متوجه روحیات شخصیت میرزاده شدم، ترغیب شدم این نقش را بپذیرم. هرنقشی فاکتورهایی دارد که بازیگر را برای بازی جذب میکند، میرزاده هم آنقدر جذابیت داشت که آن را بپذیرم.
در مجموع سریال دردسرهای عظیم کار قابل قبول و خوبی است. این سریال حال و هوای اجتماعی دارد و بینندگان میتوانند علاوه بر موضوعات اجتماعی، شاهد موقعیتهای طنز هم باشند. هر چه قصه جلوتر برود، مسلما برای مخاطبان جذابتر خواهد بود.
شما در صحبتهایتان به گریم میرزاده اشاره کردید. به نظرتان نوع گریم تا چه میزان به بازیگر کمک میکند نقش را باورپذیرتر بازی کند؟
ظاهر هر آدمی نشاندهنده شخصیتاش است. وقتی شما به قیافه یک زورگیر نگاه کنید، کاملا متوجه روحیات او میشوید. چون نوع آراستگی ظاهرش با کاری که انجام میدهد تطابق دارد، حتی نوع آرایش موهای این فرد هم خاص است. بنابراین میتوان گفت ظاهر هر فرد حرفه و نوع تفکر او را نشان میدهد.
بنابراین گریم هم خیلی به بازیگر کمک میکند تا به نقشی که قرار است بازی کند، نزدیک شود و طراح گریم هم برمبنای تعریف شخصیت، صورت بازیگران را گریم میکند. فرم خاص گریم میرزاده هم نشان میدهد او طبع خوبی دارد. میرزاده مهربان و خیرخواه است و مرتب بهدنبال حل کردن مشکلات و ایجاد اتفاقات خوب است؛ به همین دلیل هر کاری که از دستش برمیآید برای لطیف انجام میدهد، حتی وقتی او درگیر ماجراهای متعدد میشود، کنارش است.
فیلمنامه سریال دردسرهای عظیم روز به روز به دستتان میرسد و طبیعی است درباره خیلی از جزئیات و اتفاقاتی که در آینده برای شخصیت میرزاده میافتد، بیاطلاع هستید. برایتان سخت نیست تحلیلی از انتهای داستان ندارید و نقش میرزاده را بازی میکنید؟
بهطور عام میدانیم چه اتفاقی برای شخصیتها میافتد، اما بهطور خاص نمیدانیم. به هر حال همیشه داستانها ختم به خیر میشود. ما داستانی نداریم که دزد از پلیس جلو بزند. بدون تردید در نهایت پلیس غلبه میکند یا آدمهای خیرخواه موفق میشوند. چارچوب قصهها این است که به هر حال آدمها به هم میرسند و این خط کلی بیشتر آثار نمایشی است.
گرچه کل فیلمنامه آماده نیست، اما با قسمتهایی که به دستمان رسیده نقش را بازی میکنیم و داستان را جلو میبریم. ممکن است من بهعنوان بازیگر در جریان جزئیات انتهای قصه نباشم، اما کلیات را میدانم؛ ضمن اینکه حتما لازم نیست به من بگویند تا آخر چه اتفاقی میافتد، چون لازم نیست. علاوه بر آن خود نویسندگان و کارگردان میدانند چارچوب قصه به چه شکلی است و انتهای قصه چه میشود.
نداشتن این تحلیل هیچ تاثیری روی بازی شما نمیگذارد؛ چون گاهی لازم است در بازیتان نگاههای خاصی به اتفاقات داشته باشید که جزو ظرافتهای کارتان محسوب میشود و بعد بیننده در انتهای قصه متوجه این بازی زیرپوستی شما شود؟
تاثیر منفیاش خیلی کم بوده و اصلا حاد و مشخص نیست که گل درشت شود. گرچه این ظرافتها اهمیت دارد، ولی اینطور هم نیست که کاملا بیاطلاع از جزئیات باشیم. به هر حال کارگردان هنگام بازی نکاتی که لازم است ما در بازیمان رعایت کنیم، حتما به ما میگوید.
با توجه به همزمانی تولید و پخش، آیا فرصت تماشای سریال را دارید؟
بله، از آنجا که دردسرهای والدین سه نوبت پخش دارد، حتما این سریال را میبینم. خوشبختانه بازتاب سریال هم در جامعه مثبت است و هر زمان که برای خرید بیرون میروم، مردم از من میپرسند لطیف چه سرنوشتی خواهد داشت؟ پرسیدن چنین سوالاتی نشان میدهد مردم سریال را میبینند و از دیدنش لذت میبرند که پیگیر سرنوشت شخصیتهای آن هستند.
کار با برزو نیکنژاد برایتان چه تجربهای همراه داشته است؟
برزو، آدم مهربان، بسیار دوستداشتنی و کاربلدی است. او سالهاست در این حرفه کار میکند و نسبت به زیر و بم کار شناخت دارد. تعامل او با بازیگران خیلی خوب است و آنها را درک میکند. همه از او راضی هستند؛ انشاءالله خدا هم از او راضی باشد!
شما هم راضی هستید؟
بله، من هم جزو همه هستم! خیلی راضی هستم. من از همه بینندگان تشکر میکنم که سریال را میبینند. خواهشمندم نظرات مثبتشان را به روابطعمومی تلویزیون اطلاع بدهند تا قوت قلب برای من و افراد گروه باشد. منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید