مشکلات دختران دم بخت را درک میکنم
سعادت که پیش از این او را در سریالهایی چون «خوشغیرت»، «کتابفروشی هدهد»، «کارآگاه شمسی و دستیارش مادام»، «نقطه سر خط»، «مدرسه مادربزرگها»، و «آرایشگاه زیبا» دیده بودیم این بار جلوی دوربین نیکنژاد رفته و مانند اکثر نقشهایش در این سریال نیز با سرو صدا و داد زدنهایش به چشم میآید.
هرچند سعادت بهدلیل بازیهای متعددش در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی شناخته میشود اما تخصص اصلی وی نمایش عروسکی است و سالهاست نهتنها در این عرصه به کارگردانی و حتی عروسکگردانی فعالیت داشته که این رشته را تدریس نیز میکند.
سریال دردسرهای عظیم که از شبکه سه پخش میشود داستان مرد میانسالی را روایت میکند که قصد دارد با زد و بندهایی در شهرداری و دیگر سازمانها و ادارات از بسازبفروشی درآمدی هنگفت کسب کند. فیلمنامه این سریال به قلم علیرضا کاظمیپور و سعید جلالی نوشته میشود. مهدی هاشمی، مهران رجبی، شهین تسلیمی، جواد عزتی، زهره فکورصبور و الناز حبیبی در این سریال بازی میکنند.
به بهانه حضور مریم سعادت در سریال دردسرهای عظیم با او به گفتوگو نشستیم.
کمی درباره سریال دردسرهای عظیم و نقش خودتان در این مجموعه تلویزیونی بگویید.
در سریال دردسرهای عظیم که چند قسمتی از آن پخش شده من نقش شخصیتی را بازی میکنم که مادر بودنش بارزترین وجه آن است. من مادر دختری هستم که تصمیم دارد با لطیف (جواد عزتی) ازدواج کند. دختر من در این سریال خواستگارهای زیادی دارد که بهدلیل علاقهاش و مسائل دیگری که در سریال خواهیم دید قصد دارد با لطیف ازدواج کند.
در این سریال من به خاطر اینکه شوهرم را زود از دست دادهام، سختیهای زیادی را تحمل کردهام و همانطور که در طول سریال هم بارها میگویم با چنگ و دندان بچههایم را بزرگ کردهام. شاید به همین دلیل روی ازدواج دخترم خیلی حساسم که این حساسیت ماجراهایی را پیش میآورد که بخشی از داستان سریال را میسازد. دوست دارم دخترم که نقشش را الناز حبیبی بازی میکند، شوهری داشته باشد که کار و آیندهاش مشخص و معلوم باشد تا دخترم در آینده مشکلات مادرش را تجربه نکند.
این نقش به شما پیشنهاد شد یا بعد از خواندن فیلمنامه، خودتان آن را انتخاب کردید؟
من با تهیهکنندگان این مجموعه یعنی آقایان مهام و محمدی زیاد کار کردهام و به کارهایشان اعتماد کامل دارم و معمولا وقتی به من پیشنهاد کاری میدهند زیاد سختگیری نمیکنم. وقتی گفتند من را برای بازی در این سریال در نظر گرفتهاند به انتخابشان احترام گذاشته و به صحبت در مورد نقش بسنده کردم. برزو نیکنژاد و تهیهکنندگان بر سر این موضوع اتفاق نظر داشتند که این نقش برای من خوب است به همیندلیل من نیز بازی در سریال را پذیرفتم. البته بعد از عقد قرارداد فیلمنامه را گرفته و خواندم تا با نقش ارتباط بیشتری برقرار کنم. در حقیقت اول قراداد بستم بعد متن را خواندم که خوشبختانه این نقش با تعاریفی که از آن برای من شده بود، همخوانی داشت.
دردسرهای عظیم با داستان و روایتی که دارد برخی اوقات بلاتکلیف است. به نظر میرسد سریال مردد است که طنز باشد یا ملودرامی اجتماعی. نظر شما چیست؟
مجموعه دردسرهای عظیم قرار نیست طنز صرف باشد بلکه زندگی مردم است ولی شکل و شمایل آن کمی متفاوت است. برخی اوقات و در برخی سکانسها طنز میشود اما کلیت سریال طنز نیست. بلکه این مجموعه، یک سریال درام است که گاه با طنز موقعیت نیز همراه میشود.
روابط سریال کاملا انسانی، روزمره و واقعی است با همه مشکلاتی که همه مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند مثل گرانی، بیکاری و نداشتن بیمه برای بسیاری از مشاغل و اجارهخانههای زیاد که این مشکلات بخصوص برای جوانها نمود بیشتری دارد. در این سریال افرادی را میبینیم که با مشکلاتی روبهرو میشوند. مثل نقشی که مهران رجبی آن را بازی میکند . او یک کارخانهدار ورشکسته است و بناچار در خانه خود عطاری میکند و تاکسی دارد. منظورم این است که شخصیتهای این سریال دقیقا شبیه افراد جامعه خودمان هستند. مشکلات شخصیتهای دردسرهای عظیم مانند مشکلات مردم عادی است. در این سریال خود من هم نقش یک زن دست تنها را بازی میکنم که در بیمارستان مشغول کار هستم و خودم باید زندگی را بچرخانم.
البته باید بگویم اینکه شما میگویید سریال گاهی طنز هم میشود، درست است زیرا در زندگی خودمان هم گاهی موقعیتهای طنز بهوجود میآید منتها چون خودمان در متن آن هستیم نمیتوانیم به آن بخندیم زیرا آن را درک نمیکنیم ولی وقتی از بیرون به آن نگاه کنیم مطمئنا به آن میخندیم.
یعنی قبول ندارید گاهی سریال دچار دوگانگی میشود؟
شاید این دوگانگی وجود داشته باشد ولی نه با این غلظتی که شما میگویید و نه به معنای ژورنالیستی آن. به عقیده من بهتر است فعلا دردسرهای عظیم را قضاوت نکنیم. شاید کارگردان از این دوگانگی منظوری دارد. به عقیده من این دوگانگی کاملا آگاهانه صورت گرفته و خواهید دید که برنامهریزی شده است.
یک جاهایی فرصتهایی پیش میآید که کاملا میتوان به موقعیتی طنز رسید. طنز میتواند به پیشبرد داستان کمک کند ولی ناگهان کارگردان موقعیت را رها میکند. برزو نیکنژاد قبل از اینکه کارگردان باشد یک نویسنده است و شاید از او بعید باشد که این موقعیتها را نادیده بگیرد.
من نمیتوانم درباره روش کار کارگردان قضاوت کنم و نظر بدهم ولی میتوانم بگویم باید کمی صبر کرد تا سریال از نیمه بگذرد و داستان جلو برود تا امکان قضاوت درباره آن بهوجود بیاید.
خانم سعادت مانند سالهای گذشته در سریالها حضور پررنگ و چشمگیری ندارید. پیشنهادی نبود یا برای انتخاب سختگیری میکنید؟
واقعیت را بخواهید و بدون تعارف باید بگویم پیشنهاد کار خیلی نیست. اکثر پیشنهادها در حد تلهفیلم است. من حتی اگر کاری را دوست نداشتهام و فقط به دلیل مسائل مالی سر آن کار رفتهام، هیچگاه کم نگذاشتهام. هیچ وقت اینگونه برخورد نکردهام که حالا بروم یک کاری بکنم پولم را بگیرم و بروم. بازیگر انتظار دارد وقتی به او پیشنهاد کار میدهند، به اینتوجه کنند که بازیگر با جان و دل نقش را بازی میکند به همین دلیل باید به او احترام بگذارند و نقشهای دمدستی به او پیشنهاد ندهند.
به نقش فیروزه که شما آن را بازی میکنید برگردیم. چرا در سریال دردسرهای عظیم سختگیرانه به مقوله ازدواج نگاه میکنید و بخصوص درباره دفترچه بیمه اصرار زیادی دارید. آیا این شخصیت ما به ازای بیرونی دارد؟
فیروزه هم یک آدم است مثل تمام آدمهای این روزگار. همه آدمها هم نظر نیستند و هرکسی نظر خود را دارد بخصوص درباره ازدواج دختر خود. ما مادران زیادی داریم با سلایق مختلف. این مادر چون در بیمارستان کار میکند و مواردی را که به دفترچه بیمه ربط دارد، دیده است و بیماریهایی که هزینههای زیادی دارد، به همین خاطر است که اصرار و تاکید زیادی روی دفترچه بیمه دارد. فکر میکند حق دخترش است که امکانات اولیه زندگی را داشته باشد.
اینکه آیا فیروزه در جامعه مابهازا دارد یا خیر، باید یک جمله اعتراضی بگویم مگر میشود شبیه این شخصیت در جامعه وجود نداشته باشد!
بله میشود. شاید برآمده از ذهن نویسنده یا کارگردان باشد.
من در اینجا برخورد مردم با سریال را بهعنوان یک قاضی میگیرم. من در برخوردهای بیرونی که با مردم دارم، میبینم که حتی مردم حرکات دست من در روبهرو شدن با لطیف را یاد گرفتهاند و گاهی آن را تکرار میکنند. مردم فیروزه را شناخته و قبول کردهاند و من مطمئنم راه را اشتباه نرفتهام. اگر مردم یک نقش را بپذیرند و با آن ارتباط برقرار کنند به این معنی است که آن شخصیت در جامعه نیز وجود دارد.
برای اینکه این مادر را واقعی نشان دهید تا برای مردم واقعی و ملموس باشد، چه تمهیداتی اندیشیدهاید؟
من خودم مادر هستم هرچند دختر ندارم ولی براین باورم که مشکلات جوانان عین هم است و پسران من هم همین مشکلات را دارند. من دیدهام مردمی که دختران دمبخت دارند با چه مشکلاتی روبهرو هستند و چه انتظاراتی از ازدواج آنها دارند. اتفاقا این مادر به لحاظ انسانیت دامادش را پذیرفته ولی مساله معاش و آینده او مسالهای است که بر آن تاکید دارد. من همین مادران را که نمونههای زیادی از آنها را در جامعه دیدهام الگو قرار دادم و نقش فیروزه را بازی کردم.
اکنون چند قسمتی از سریال گذشته است و میتوان این انتقاد را به آن وارد کرد که هنوز داستان چفت و بست پیدا نکرده و شخصیتها درست کنار هم قرار نگرفتهاند. نظر شما چیست؟
نه! من این را قبول ندارم. البته نظر من با نظر شمایی که بیننده سریال هستید متفاوت است ولی معتقدم که این سریال از نیمه قویتر میشود. با همه اینها فقط یک نکته را یادآوری میکنم؛ سریال دردسرهای عظیم به زبان ساده زندگی مردم را روایت میکند که زیر پوست شهر جریان دارد.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید