فرهنگ برخورد با نژادپرستی
سرویس فرهنگی « فردا »: بحثها درباره نژادپرستی و نژادگرایی قدمتی طولانی دارد. در نهادهای فرهنگی جهتگیریهای مشخصی نسبت به مصادیق نژادپرستی اتخاذ میشود.
این جهتگیری ها تعیین می کنند رویکرد نهادهای فرهنگی به پدیده نژادپرستی و نژادگرایی چگونه است. در پژوهش درباره نژادپرستی، تاریخ محوری اهمیت ویژه ای دارد. تاریخ نشان می دهد هر نژاد بشری در کنش های خود دربرخورد با دگرنژادها چگونه عمل کرده است. در این یادداشت با بیان برخی تجارب تاریخی بشر در موضوع نژادپرستی و نژادگرایی، به صورت مطالعات موردی نشان داده خواهد شد که انسان معاصر چه نگاهی به نژادپرستی دارد.
با یادآوری این تجارب از صدر اسلام کار را آغاز می کنیم. اواخر قرن ششم میلادی، بلال بن رباح در مکه مکرمه متولد شد. وی به عنوان برده در خدمت فردی به نام امیه بن خلف بود. در آن دوره، امیه به محض آگاهی از اسلام آوردن بلال به شکنجه و آزار وی اقدام کرد. حضرت محمد(ص) بلال را به عنوان برده خرید و نسبت به آزادی او اقدام کرد. این واقعه از اولین کنش هایی است که در صدر اسلام ضد تبعیض نژادی صورت گرفته است.
تبعیض نژادی، اشکال و انواع گوناگونی دارد. نژادگرایی علمی در دوران مدرن نظریه پردازی شد و سیاستگذاری های مبتنی بر آن در کشورهایی نظیر آلمان در زمان حکومت ناسیونال سوسیال ها (نازی ها) و در آمریکا با تصویب قوانین جیم کرو اجرایی شد. نژادگرایی علمی استفاده از روش های شبه علمی برای پژوهش در تفاوت های بین نژادهای انسانی است. این پژوهش ها اغلب در حمایت از جهان بینی های نژادگرایانه یا برای معتبر ساختن آنها، معمولا بر اساس اعتقاد به اهمیت وجود دسته های نژادی، نوعا با یک سلسله مراتب نژادهای برتر و پست است. نژادپرستان و نژادگرایان با قوی کردن استدلال های خود در تبعیض نژادی با استفاده از نژادگرایی علمی نسبت به آزار و شکنجه، آواره کردن، تحقیر عمومی و جداسازی دگرنژادها و برخورداری از حمایت بخشی از جامعه اقدام می کردند. شواهد روشنی از چنین اقداماتی در اردوگاه های مرگ آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، رفتار نظامیان صهیونیستی با فلسطینیان و در بخش های وسیعی از قاره آفریقا دیده شده است.
در بین سال های 1876 میلادی تا 1965 میلادی قوانین جیم کرو در ایالات متحده آمریکا به تصویب رسید. این قوانین شامل دستورالعمل هایی برای جداسازی تأسیسات، ارتش و مکان های عمومی برای سیاهپوستان و سفیدپوستان ایالات جنوبی و به صورت دوفاکتور برای ایالات شمالی آمریکا بود. در مبارزه با این شرایط، مارتین لوترکینگ جونیور در تابستان 1963 میلادی با سخنرانی باشکوهی به عنوان«من رویایی دارم» آینده جنبش مدنی آمریکاییان برای رفع تبعیض نژادی را ترسیم کرد. وی پنج سال پس از این سخنرانی با گلوله یک فرد نژادپرست به قتل رسید، اما تأثیر خط مشی و تحولاتی که تفکر مارتین لوترکینگ ایجاد کرد، سرنوشت قوانین تبعیض نژادی در ایالات متحده را مشخص کرد. «من امروز رویایی دارم! رویای من این است که روزی فرزندان برده های پیشین و فرزندان برده داران پیشین بر فراز تپه های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.» این عبارت در دوره ای بیان شد که در ایالات متحده، جداسازی های گسترده ای میان سیاهپوستان و سفیدپوستان صورت گرفته بود. این اقدامات بسیار گسترده بود و در رفتارهای کودکان، نوجوانان و جوانان آمریکایی هم نمود پیدا می کرد. در اتوبوس ها سیاهان از سفیدپوستان جداسازی می شدند و مناسب مختلف سیاسی و فرهنگی به ایشان به صورت گزینشی و تبعیض آمیز اعطا می شد. البته وقایعی نظیر حوادث ماه می 1968 میلادی فرانسه در تقویت جنبش های ضدتبعیض در سراسر جهان موثر بوده است.
مهاتما گاندی، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا از پیشگامان راه مبارزه با نژادپرستی در قرن بیستم بودند. در راه استقلال هند، مهاتما گاندی، رهبر سیاسی و معنوی هند، با استفاده از فلسفه بی خشونت (آهیما) در مقابل تبعیض و استعمار بریتانیای کبیر در هندوستان ایستادگی نشان داد. در این مسیر، وی سال ها تلاش کرد نسبت به تبعیض هشدار دهد و در سال 1948 میلادی توسط یک افراط گرای هندی ترور شد. ترور وی اندوه و واکنش های زیادی در سراسر جهان به همراه داشت.
در کشور آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا و استیو بایکو همراه افراد بنامی نظیر نادین گوردیمر، باب مارلی و جاکوب زوما از پیشگامان مبارزه با رژیم آپارتاید (جدانژادی) بودند. رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بخصوص در دهه 70 و 80 میلادی به طور گسترده به دستگیری و کشتار فعالان ضدنژادپرستی در آن کشور اقدام می کرد. در قطعنامه ای از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1975 میلادی، آفریقای جنوبی و اسرائیل به عنوان کشورهایی که سیستم حکومتداری نژادپرستانه دارند، معرفی شدند. مفاد اصلی این قطعنامه عبارتند از محو تمامی اشکال تبعیض نژادی با یادآوری این که هرگونه طرح جدایی یا برتری نژادی از لحاظ علمی نادرست و از نظر اخلاقی قابل سرزنش است و از دیدگاه اجتماعی ناعادلانه و خطرناک است.
در دهه 90 میلادی وقایع فاجعه باری در منطقه بالکان توسط نظامیان صربستانی رخ داد. جمعیت زیادی از مسلمانان اهل بوسنی مورد آزار و کشتار قرار گرفتند. این اتفاقات نمونه روشنی از اقدامات نژادپرستانه در دوران معاصر بود.
اقداماتی که مجامع بین المللی در منفی دانستن نژادپرستی نشان می دهند زمینه ساز کاهش مصادیق نژادپرستی است. با این حال این حقیقت وجود دارد که هم اکنون در بسیاری ازنقاط جهان نژادپرستی به شکل های گوناگون ادامه دارد. نژادپرستی، ریشه های فرهنگی در تضاد بین اقوام و نژادهای متنوع را پررنگ می سازد و افراط گرایی در اعمال سیاستگذاری های نژادپرستانه، فجایع انسانی به بار می آورد. تحقیر زبانی نژادها ریشه در آموزش های اولیه در مدارس و خانواده ها دارد و عدم بررسی همه جانبه این رفتارها عواقبی افراطی چنان که در بالا اشاره شد، دارند. ایجاد عبارات تمسخر آمیز و فرهنگ تفکیک و جداسازی اقوام و نژادها سبب اختلاف افکنی و از بین رفتن وحدت بین انسان ها می شود. به نظر می رسد چنان که ادیان به برابری و برادری بین افراد توصیه کردند، نژادپرستی در انواع و اقسام متنوعش در مجامع بین المللی محکوم شود و پژوهش های گسترده تری در حوزه فرهنگ صورت پذیرد تا زمینه بازتولید آن فراهم نشود. گاهی رفتارهای کوچک تبعیض آمیز می توانند زمینه کینه توزی و برخورد قهرآمیز اقوام و نژادها را برانگیزد. لذا توجه دائمی نهادهای سیاستگذار فرهنگی در نظارت و جلوگیری از ایجاد کنش های تبعیض آمیز و نژادگرا می تواند در کمرنگ تر شدن آثار این پدیده موثر باشد.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید