از جامعه موسیقی دل پردردی دارم
سرویس فرهنگی « فردا »: سینا سرلک از خوانندگان عرصه موسیقی است. وی مدتی خواننده ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی بود و همینطور به عنوان خواننده در ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نادر مشایخی نیز فعالیتهایی داشته است.
این هنرمند جوان، موسیقی را از دوران کودکی زیر نظر پدر و با ملودی های محلی بختیاری آغاز کرد. هفت سال بیشتر نداشت که در سریال تلویزیونی «شاخه طوبی» که از شبکه یک سیما پخش می شد، ترانه ای محلی خواند. پس از آن به صورت جدی به موسیقی پرداخت.
ساز تنبک را در شهرستان الیگودرز و با حسن رضایی شروع کرد و برای تکمیل از محضر جمشید محبی استفاده کرد و سپس مدت شش سال خدمت زنده یاد ناصر فرهنگ فر بود. او در چند دوره جشنواره فجر مقام اول آواز و تنبک را کسب کرد. وی در اسفند ۱۳۸۲ از طرف سازمان ملی جوانان به عنوان جوان نمونه در حوزه هنر انتخاب شد.
«راه و ماه»، «پریچهره»، «فرزند ایران»، «افسانه عشق»، «بوی مهر»، «فردای دگر»، «موج سودا»، «رومی»، «بی منت می» و... نیز برخی آلبوم های منتشر شده این هنرمند هستند. با سینا سرلک درباره سیر فعالیت هایش در عرصه موسیقی به گفت وگو نشسته ایم.
چقدر سعی می کنید به فراخور ارائه آثار متفاوت در نحوه آوازخوانی خود تفاوت ایجاد کنید؟
خواننده ای که براساس تکنیک پیش می رود، ضرورت دارد هر کدام از کارهایی که ارائه می دهد با دیگری تفاوت داشته باشد. شاید به این دلیل که تکرار یک لحن، موجب خستگی گوش شنونده می شود و از همه مهم تر، هنرمند زمانی که به تکرار بیفتد از اجرای کارهای نو باز می ماند. من هم تا امروز سعی کرده ام در هریک از آثاری که ارائه می کنم به نقاط تازه ای دست یابم تا صرف نظر از این که خودم دستخوش رکود نشوم، مخاطبانی را که به آثار من گرایش دارند با تولید کارهای تکراری خسته نکنم؛ یعنی تمام تلاشم چه در قالب آلبوم و چه اجراهای صحنه ای، به وجود آوردن تحول و تولید کارهای تازه بوده است.
به نظر شما این تحول که اشاره می کنید چطور صورت می گیرد و اصلا هنرمند چه وقت مجاز است در کار خود تحول ایجاد کند؟
به نظر من، بخش بزرگی از تحولی که در کار هنرمند صورت می گیرد و گاه از آن به عنوان ابداع نیز یاد می شود به نهاد و ذات هنرمند بستگی دارد. می توان گفت، 80 درصد این مسأله ذاتی و باقی اکتسابی و برگرفته از تکنیک هایی است که او در طول مسیر و فعالیت هنری خود فرا می گیرد و در کار خود پیاده می کند. به هر حال، برای رسیدن به یک اثر ایده آل در عرصه هنر، لازم است آن روحیه و ذات هنری در فرد وجود داشته باشد که تحولی که به آن اشاره کردم، ایجاد شود.
پرسش دیگر درباره نحوه انتخاب اشعاری است که برای آلبومتان استفاده می کنید. ملاک شما برای گزینش و انتخاب یک شعر چیست؟
بی تردید، خواننده ای که قصد دارد به مدارج متعالی دست یابد و به اصطلاح در این وادی هنرمندی حرفه ای شود، باید ابزار خود را در این مسیر بدرستی انتخاب کند تا نتیجه و برآیند کار او، مطلوب و راضی کننده از کار دربیاید. در حیطه خوانندگی، فارغ از تکنیک ها و مسائلی که خواننده فرامی گیرد، شناخت شعر و اصولا عروض و قافیه و قوانین شعری حرف اول را می زند. خواننده ای می تواند در این زمینه موفق باشد که به ادبیات تا حدودی اشراف داشته باشد و حس شعر را درک کند. هر چقدر درک خواننده از شعر وسیع باشد می تواند در کیفیت کاری که ارائه می دهد نقش داشته باشد. در این صورت است که مثال «آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند» مصداق پیدا می کند. من نیز در این زمینه همواره از فارغ التحصیلان رشته ادبیات فارسی برای انتخاب اشعار آلبوم هایم کمک می گیرم. ضمن این که ارتباط نزدیکی با ادبیات دارم و خواندن شعر یکی از دلبستگی های من به شمار می رود.
گرایش شعری خودتان بیشتر به سمت و سوی چه اشعاری است؟
از آنجا که از سوی پروردگار، بار سنگین و مسئولیت برانگیز عشق بر دوش انسان گذاشته شده است و انسان تنها موجودی است که در برابر این امانت الهی سر تعظیم فرود آورده است، به اشعار عاشقانه علاقه بیشتری دارم؛ اگرچه در این سال ها صرف نظر از به کارگیری اشعار عاشقانه در آثارم از اشعاری که بیانگر مسائل اجتماعی باشند، هم استفاده کرده ام؛ زیرا معتقدم هنرمند باید مطابق با زمان خویش حرکت کند. بنابراین، دلبستگی به ادبیات همیشه در من وجود داشته است. تا جایی که حتی دوره عروض را نزد دکتر محمود صادقی گذرانده ام؛ زیرا همان طور که اشاره کردم، تسلط به عروض و قافیه برای یک هنرمند خاصه خواننده خیلی مهم است. در دوران تحصیلات خود هم به ادبیات علاقه ویژه ای داشتم و شعر شاعران معاصر را پیگیری می کردم و همواره اشعار شاعرانی چون حافظ و دیگر شاعران کهن را مورد مطالعه قرار می دادم.
یک بار در گفت وگویی که با هم داشتیم به این مسأله اشاره کردید که به ارائه موسیقی فاخر علاقه مندید. فکر می کنید امروز بعد از گذشت چند سال فعالیت در عرصه موسیقی چقدر توانسته اید به این امر مهم جامه عمل بپوشانید؟
البته پاسخ این پرسش را من نباید بگویم. مخاطبان و منتقدانی که تا امروز شنوندگان آثار من بوده اند بهتر می توانند جواب این پرسش را بدهند و به قول معروف، مشک آن است که خود ببوید، اما آنچه در این میان می توانم بگویم این است که نه تنها من که گروهی از هنرمندان جوان که در برهه های مختلف با آنها کار می کرده ام براین باور هستند که باید موسیقی فاخر را گسترش داد که این مساله جز با ارائه آثار کیفی حاصل نمی شود. ما در این سال ها سعی کرده ایم بر پایه تفکر صحیح حرکت کنیم و موسیقی را به جامعه تقدیم کنیم که دارای تمام مولفه های هنری و المان های لازم باشد. امیدوارم در این زمینه توانسته باشیم قدم های موثری برداریم، زیرا تمام تلاشمان تا این لحظه رسیدن به چنین مراحلی بوده است.
یک سوال هم درباره تیتراژ خوانی در سریال های تلویزیون دارم. آخرین همکاری شما با صدا و سیما به خواندن تیتراژ سریال «بیدارباش» برمی گردد. آیا قرار است باز هم در این زمینه با تلویزیون همکاری کنید؟
اگر پیشنهاد خوبی در این زمینه دریافت کنم و اگر موسیقی و محتوای سریال مطلوب باشد حتما همکاری می کنم. گرچه در برخی موارد پیشنهادهایی داشته ام که وقتی بخش هایی از فیلمنامه را مطالعه کرده ام دیده ام نمی توانم به خواندن تیتراژ این سریال بپردازم.
پس برای خواندن یک تیتراژ فیلمنامه را می خوانید؟
بله. همیشه از طریق کارگردان یا تهیه کننده با درونمایه فیلمنامه آشنا می شوم. همچنین با آهنگساز در این زمینه ارتباط دارم و از او درباره موسیقی که قصد دارد درباره این سریال بسازد، می پرسم. اگر برآیند همه این مولفه ها مطلوب و راضی کننده باشد خوانندگی آن را به عهده می گیرم.
در حال حاضر پیشنهادی در این زمینه دارید؟
آریا عظیم نژاد از موزیسین های خوب در عرصه موسیقی فیلم و دوستان دیگرم در این عرصه همیشه به من لطف دارند و در این زمینه پیشنهادهایی می دهند؛ ولی در حال حاضر پیشنهاد خاصی مد نظر نیست. شاید در آینده پیش بیاید.
سوال پایانی من به نوروز اختصاص دارد. احساس شخصی شما نه به عنوان یک هنرمند که یک انسان نسبت به تغییر فصل و نو شدن سال چیست؟
طبیعتی که پروردگار خلق کرده چهار فصل است، ولی این چهار فصل ممکن است در طول یک روز برای آدم اتفاق بیفتد؛ یعنی از آنجا که حال آدم یکسان نیست، ممکن است در زندگی بهار، پاییز، زمستان و تابستان را به نوعی تجربه کند. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. ضمن این که دل پردردی از جامعه موسیقی امروز دارم و امیدوارم در فرصت مناسبی بتوانم این درددل ها را بازگو کنم؛ زیرا در حال حاضر برخی اشخاص در جامعه موسیقی ما هستند که لقب استاد دارند، ولی ظاهر و باطنشان با هم مغایرت دارد. همچنین جفاهایی که خود هنرمندان این عرصه در حق یکدیگر می کنند، شرح بی نهایتی است که باید موقعیتی پیش بیاید و این مسائل را بگویم؛ زیرا انجام چنین حرکت هایی و ادامه آن موجب مخدوش شدن فضای هنری ما می شود.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید