سرويس فرهنگي « فردا»- امیر حمزه نژاد؛ این روزها فضای سینمای کشور با سخنان ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان برجسته کشورمان داغ شده است. سخنان اخیر ابراهیم حاتمی کیا به مذاق عده ای خوش نیامده و با حمله های مکرر رسانه ای وی را متهم کرده اند که برای منافع خود انتقاد می کند و چون تقدیر و تشكري از او نشده معترض شده است. از یک طرف می گویند این هشت سال کجا بوده و
ازطرف دیگر به ترور شخصیت وی می پردازند و می گویند « رفتار شناسی او نشان می دهد که دوست دارد هر جا که هست مورد توجه باشد و همه زبان به ستایش او بگشایند.» کسانی که ژست های روشنفکرانه می گیرند و همواره شعار زنده باد مخالف من را فریاد می زنند حالا در مقابل انتقادهای كارگردان «از كرخه تا راين» تاب تحمل از کف داده اند و تمام سایت سینمایی خود را مملو از مطالب اعتراضی به سخنان حاتمی کیا کرده اند. حالا شاید از دوجهت حاتمی کیا بسیار شبیه شخصیت ویژه اش در آژانس شیشه ای يعني «حاج كاظم» شده باشد. از یک طرف با سخنان آتشینش کام مخالفین را تلخ کرده و از طرف دیگر
کسانی که تاب تحمل انتقادهای او را ندارد وی را انسان عقده ای می نامند كه به دنبال ترحم ديگران است! متن انتقادی به سخنان حاتمی کیا پر از واژه های «جایزه» و «خودنمایی» است. بیش از بیست بار در يكي از متنهاي تند اعتراضي از جایزه صحبت شده است تا به طور بچگانه ای اینگونه القا شود که حاتمی کیا در جشنواره فيلم فجر جایزه نگرفته و از این موضوع ناراحت است! جالب اينجاست كه نويسنده اين متن اعتراضي، نسبت به آثار حاتمي كيا سر تعظيم فرود مي آورد اما به واكاوي شخصيت وي ميپردازد و در اين زمينه دغدغههاي وي را به عنوان يك فيلمساز ارزشي ناديده مي گيرد. انتساب موارد جناحی و سیاسی به افعال و افکار حاتمی کیا از دیگر موارد ترور شخصیتی اوست. می گویند حاتمی کیا این چند سال کجا بوده است؟ چرا مطالبات سیاسی و صنفی ما را پیگیری نکرده است. این سخنان نشان می دهد که این افراد از دغدغه سازنده آژانس شیشه ای بی خبرند که اینگونه دغدغه های ارزشی او را نادیده می گیرند و آنرا تا سطح مطالبات جناحی و صنفی خودشان پایین می آورند. صبحت از اين است كه حاتميكيا ميخواهد ديده شود! از اين رو با جنجالسازي فضاي را براي خودنمايي خود آماده ميكند. شايد به
قول حاج كاظم آژانس شيشهاي، حاتمي كيا بد موقعي را براي قصه گفتن انتخاب كرده است و از اين رو با اعتراضات ايچنيني ازسوي جرياني خاص روبرو شده است. حاتمي كيا اعتقادي به فستيوال و جشنوارههاي خارجي ندارد و از اين رو نيز مورد شماتت قرار ميگيرد كه اگر شما دوست نداريد ما دوست داريم! جالب اينجاست كه در اين زمينه از جام جهاني فوتبال سخنان به ميان ميآورند و مي گويند هر چقدر جام جهاني افتخار آفرين است، برنده شدن جايزه اسكار و ... هم براي ما افتخار آفرين است. صحبتي كه منتقديني چون «مسعود فراستي» با همين مثال سراغ ارزيابي جشنواره هاي خارجي رفته و بيان كرده اند كه واقعيت اين است كه ارزش جايزههاي سياسي هنري را نمي توان با ارزش مدالهاي ورزشي يكسان دانست.
حاتمي كيا در اين زمينه به صراحت مي گويد كه مقبول جريان سينماي ايران نيست و به شيوه برگزاري جشنواره فيلم فجر كه از جشنواره هاي آن ور آبي و ردكارپتهاي غربي الگو گرفته است، انتقاد دارد. حال آيا بايد نسبت به شخصيت وي در اين زمينه معترض بود يا اينكه مساله نحوه برگزاري جشنواره فيلم فجر را مورد بررسي قرار داد. بسياري از كارشناسان حوزه سينما در اين زمينه بيان مي كنند كه جشنواره فيلم فجر تاكنون خط مشي مشخصي نداشته و به امضاء خاص خود نرسيده است و ملغمه اي از جشنوارههاي مختلف غربي بوده است. سخن حاتمي كيا نيز اين است كه بايد در چنين مواردي آسيب شناسي صورت گيرد و در مورد نوع نگاه جشنواره به برخي فيلم ها مي گويد: « من ديدم بعضي از دوستان هيات انتخاب آزرده شدند كه چرا من موضوعي در مورد فيلم شيار 143 مطرح كردم. ولي بايد اين موضوع را مي گفتم چون اين اتفاق آنجا بايد رخ مي داد و توجه مي شد كه اعتنايي به جريان فيلم هاي شيار 143 نميشود جرياني كه مي آيد اولين جايزه را از دستان مردم مي گيرد و همه داوران جشنواره متفق القول بر بازي مريلا زارعي در اين فيلم تاكيد دارند. بحث من در مورد همين نكته است كه چه مي شود كه چنين
اتفاقي مي افتد و همين موضوع بايد آسيب شناسي شود.» به هر حال به نظر ميرسد در اين زمينه برخورد درست و منطقي با سخنان حاتميكيا صورت نميگيرد. اين كارگردان برجسته ايراني مطالبي را در مورد نحوه برگزاري جشنواره و نگرش حاكم در سينماي ايران مطرح كرده است. اينكه به جاي بررسي سخنان او به شخصيت وي اينچنين حمله شود، شيوه مطلوب و انساني نيست و رسالت رسانهاي ايجاب ميكند كه نويسندگان محترم اگرچه با سخنان مخالف خود مواجه ميشوند اما جانب انصاف را در نقد افكار ديگران و نه واكاوي شخصيت آنها رعايت كنند. البته متن انتقادي بايد فاقد توهين و برچسب زنيهاي اينچنيني باشد. در ادامه براي آگاهي اين افراد نسبت به نگرش حاتمي كيا در زمينه انتقاداتي كه مطرح كرده است آنان را به مطالعه گوشهاي از ديالوگ زيبا و تاثيرگذار كارآكتر «حاج كاظم» در فيلم آژانس شيشهاي دعوت مي نماييم. «می دونم بد موقعی برای قصه شنیدنه، ولی من، می خوام براتون یه قصه بگم، وقت زیادی ازتون نمی گیرم...؛ یكی بود یكی نبود، یه شهری بود خوش قد و بالا، آدمایی داشت محكم و قرص؛ ایام، ایام جشن بود؛ جشن غیرت، همه تو اوج شادی بودن که یهو یه غول به این شهر حمله کرد. اون
غول، غول گشنه ای بود که می خواست کلی ازین شهرو ببلعه ،همه نگران شدن، حرف افتاد با این غول چیکار کنیم؛ ما خمار جشنیم، بهتره سخت نگیریم... اما پیر مراد جمع گفت: باید تازه نفسا برن به جنگ، قرعه به نام جوونا افتاد، جوونایی که دوره کُرکُریشون بود رفتن به جنگ غول... غول، غول عجیبی بود؛ یه پاشو می زدی، دو تا پا اضافه می کرد؛ دستاشو قطع می كردی، چندتا سر اضافه می شد، خلاصه چه دردسر، بالاخره دست و پای آقا غوله رو قطع کردن و خسته و زخمی برگشتن به شهرشون که دیدن پیرشون سفر کرده... یكی از پیر جوونای زخم چشیده جاشو گرفته، اما یه اتفاق افتاده بـود؛ بعضیا، این جوونا رو یه طوری نگاشون می کردن که انگار، غریـبه می بینن، شایدم حق داشتن؛ آخه این جوونا، مدت ها دور ازین شهر با غول جنگیده بودن، جنگیدن با غول، آدابی داشت که اونا بهش خو کرده بودن؛ دست و پنجه نرم کردن با غول، زلالشون کرده بود؛ شده بودن عینهو اصحاب کهف، دیگه پولشون قیمت نداشت… اونایی که تونستن، خزیدن تو غار دلشون و اونایی که نتونستن، مجبور به معامله شدن... من شما رو نمی شناسم، اما اگه مثل ما فارسی حرف می زنین، پس معنی این غیرتو می فهمین؛ این غیرت داره خشک می شه،
شاهرگ این غیرت... کمک کنید نذاریم این اتفاق بیفته… من برای صبرتون یه یا علی می خوام، همین!»
دیدگاه تان را بنویسید