قصههاي جنگ پدرم را در سينما روايت كردم/ قهرمان فيلمهای ما فقط از تهران ميآيند!
طي سالهاي اخير اكثر قهرمانهاي فيلمها ما از تهران آمدند در حالي كه در طول جنگ عزيزان بسياري از شهر و روستاها به مناطق جنگي رفتند و از خودشان رشادت نشان دادند، به همين دليل پرداخت صرف به قهرمانهايي كه از تهران در جنگ حضور داشتند ممكن است باعث شود در حق ساير قهرمانها اجحاف شود.
به نظر شما جشنواره فيلم فجر در شرايطي كه سينماي ما دچار ريزش شديد مخاطب شده است چه تأثيري ميتواند در ارتقاي وضعيت كنوني سينما داشته باشد و موجبات آشتي مخاطبان با اين هنر شود؟
صددرصد جشنواره اين قابليت را دارد منتها نكتهاي كه در اين ميان از اهميت زيادي برخوردار است كيفيت و نوع برگزاري جشنواره است. برگزاري اين جشنواره در واقع فرهنگسازي خوبي در مورد سينما ايجاد ميكند و باعث ميشود در فضاي سالم و رقابتي مردم به تماشاي آثار مختلف بنشينند و نقدهاي خوبي را هم در اين باره بخوانند و بشنوند. ترديدي نداشته باشيد كه گسترش اين جشنواره تأثير بسياري را در فراگيري فرهنگ سينما خواهد داشت و موجب آشتي مردم با سينما خواهد شد.
سطح فيلمهاي به نمايش درآمده در جشنواره را چطور ديديد؟
براي قضاوت در مورد سطح فيلمهايي كه در جشنواره به نمايش در ميآيد شما بايد تمام آثار را با دقت ببينيد و بعد در مورد كيفيت آن توضيح دهيد در حالي كه امسال من به دليل درگيري كه به واسطه پخش فيلم خودم در جشنواره داشتم اين امكان را نداشتم تا همه فيلمها را ببينم و بتوانم در مورد آنها به يك اجماع برسم اما خب در اين ميان 3-2 فيلم را ديدم كه از نظر من نمره قبولي گرفتند.
امسال در انتخاب و نمايش فيلمهايي كه در جشنواره فجر ارائه شد تنوع زيادي ديده ميشد؛ به نظرتان اين تنوع باعث سردرگمي مخاطبان ميشود يا به بار كيفي جشنواره اضافه ميكند؟
قطعاً به بار كيفي جشنواره اضافه ميكند چون مخاطبان ما به اين سطح از تنوع احتياج دارند و اين جشنواره به آنها فرصت ميدهد تا با سبك و نوعهاي جديد فيلم آشنا شوند در هر حال به نظرم سطح كيفيت جشنواره امسال نسبت به سالهاي اخير بالاتر بود و از اين جهت ما شاهد نمايش آثار قابل دفاعي بوديم.
قبل از ساخت دومين فيلمتان (شيار 143) كه فيلمي متفاوت در ژانر دفاع مقدس است شما سالها به عنوان نويسنده، محقق و البته مستندساز فعاليت ميكرديد و از اين جهت بسياري انتظار داشتند تا از شما فيلمي اثرگذار ببينند؛ اتفاقي كه با اين فيلم به خوبي محقق شد. بسياري دوست دارند بدانند ايده اين اثر چگونه شكل گرفت؟
همانطور كه خودتان هم در سؤالتان به اين موضوع اشاره كرديد من پيش از اينكه به فيلمسازي روي بياورم به عنوان داستان نويس فعاليت ميكردم و داستانهاي زيادي را هم در ژانر دفاع مقدس نوشتم. اين موضوع باعث شد كه اشراف زيادي را نسبت به فضاي جنگ داشته باشم چون براي نوشتن هر داستان تحقيقات زيادي را انجام ميدادم و سعي ميكردم با دانش كافي در مورد آن موضوع بنويسم. سالها قبل كتابي را به عنوان «اختر و روزهاي تلواسه» نوشته بودم كه كاراكتر زن اين قصه شباهت زيادي را به « الفت» قصه شيار 143 داشت. در واقع من با پررنگ كردن شخصيت الفت و پرداخت به جزئيات فيلمنامه اين كار را نوشتم.
اما تا آنجايي كه من به خاطر دارم كتاب «اختر و روزهاي تلواسه» داستان مردانهاي است و شخصيت زن آن چندان پررنگ نيست؟
خيلي خوب است كه شما اين كتاب را خوانده ايد چون ميتوانم در مورد آن راحتتر با شما صحبت كنم. حق با شماست آن كتاب برخلاف شيار 143 قصه مردانهاي دارد و در آن ما پيش از اينكه در مورد كاراكتر زن قصهمان صحبت كنيم در مورد رزمندگان مرد و عمليات جنگي حرف ميزنيم اما خب يكي از وظايف داستاننويس اين است كه به جزئيات پر و بال بدهد. با اينكه شخصيت آن زن در داستان ما چندان پررنگ نبود اما حس كردم قابليت پرداخت دارد و به همين خاطر با محوريت قرار دادن آن فيلمنامه شيار 143 را نوشتم.
ادبيات و فيلم همواره با يكديگر ارتباط گستردهاي دارند و هرگاه نقش ادبيات در فيلمسازي پررنگ ميشود ما شاهد اتفاقات خوبي هستيم.
همين طور است ادبيات به عنوان مادر هنرها هر وقت حضورش پررنگ ميشود اثرگذاري بيشتري دارد. مدتي قبل در مصاحبهاي كه با يكي از نشريات داشتم به اين موضوع اشاره كردم كه با وجود ساخت دو فيلم سينمايي اما هنوز خودم را داستاننويس ميدانم چراكه بر اين باورم يك نويسنده اشراف بيشتري به مقولات هنري دارد از طرفي تجربيات من در زمينه داستاننويسي و پژوهش به مراتب بيشتر از فيلمسازي است.
جدا از موضوعاتي كه شما به آن اشاره كرديد نكتهاي كه ميتوان اشاره كرد بحث ضعف فيلمنامه و قصه گويي است؛ از اين جهت حضور داستاننويسهايي نظير شما كه با مقوله قصهگويي آشنايي دارند غنيمت به شمار ميرود.
شما به من لطف داريد. در هر حال بحث ضعف فيلمنامه يكي از نكاتي است كه سالهاست در مورد آن صحبت ميشود و از اين جهت فيلمسازان معمولاً در پرداخت قصهها با مشكل مواجه ميشوند.
شما در روايت قصهتان به سراغ تعليق رفتيد؛ نكتهاي كه شايد به مذاق مخاطبان خاص و منتقدين خوش آيد اما به همان نسبت ممكن است مخاطب عام آن را پس بزند؟
وقتي كه اين فرم قصهگويي را براي فيلمم انتخاب كردم ميدانستم كه ممكن است اين نقد به فيلمم وارد شود اما ريسك آن را پذيرفتم چراكه بر اين باور بودم كه اين فرمروايي به فيلم من كمك بيشتري ميكند. شايد به قول شما روايت تعليقگونه فيلم مخاطب را در ابتدا گيج و خسته كند اما بعد از 30 دقيقه آهسته آهسته به چراييهايي كه در ابتداي فيلم برايش به وجود آمده پي ميبرد.
يكي از خصوصيات فيلم شما اين است كه در آن از شلوغي و شعارزدگي پرهيز و سعي كرديد همه چيز را واقعگرايانه و همانطور كه هست به نمايش در آوريد. به نظر ميرسد در نهايت همين خصوصيات هم باعث ديده شدن اين اثر شد؟
اين موضوعي كه شما به آن اشاره ميكنيد نكتهاي بود كه براي من از اهميت زيادي برخوردار بود و تمام تلاشم را به كار ميبستم تا در نگارش فيلمنامه و سپس به تصوير كشيدنش آن را مدنظر قرار دهم؛ چراكه بر اين باور بودم هر گونه اغراق در اين زمينه باعث ميشود كه اين كار حس باور پذيرياش را از دست بدهد. مخاطب امروز به شدت احتياج به شنيدن قصه ملموس و باورپذير دارد در نهايت فكر ميكنم اين موضوع به دل مخاطب هم نشست چون حس ميكرد قصهاي نظير آن را جايي شنيده يا براي يكي از اطرافيانش رخ داده است و از اين جهت توانسته با آن ارتباط برقرار كند، در هر حال اغراق به كارهايي نظير اين اثر ضربه ميزند.
شما اين نكته را در موسيقي فيلم هم لحاظ كرديد و موسيقي را به سمت فضاي حماسي نبرديد.
در انتخاب موسيقي اين فيلم دقت زيادي داشتم چراكه ميخواستم موسيقي از بحث حماسي و اغراق به دور باشد و فيلم را بيشتر به سمت فضاي واقع گرايانه ببرد به همين خاطر موسيقي اين فيلم بسيار افكتيو است و از اين جهت حتي در انتخاب موسيقي پاياني فيلم به سراغ لالايي رفتم تا به رئال بودن كار لطمهاي وارد نكند.
براي من فرار شما از شعار و اغراق در ساخت «شيار 143» بسيار جالب توجه است.
در طول سالهاي اخير ما شاهد ريزش مخاطبان در ژانر دفاع مقدس بوديم. بخشي از اين موضوع به اين خاطر است كه اين ژانر مخاطبان سابق خودش را به دليل اغراقهاي زيادي كه در اين فضا انجام ميشده است از دست داده در حالي كه به نظر من دفاع مقدس و حوادثي كه ما در طول هشت سال دفاع مقدس پشت سر گذاشتيم به قدري اعجاز گونه بوده و در آن احساس باشكوهي قرار داشت كه در روايت آن احتياج به هيچ گونه اغراق بيشتري نيست. متأسفانه ما عادت كردهايم در روايت اين سبك قصهها به سمت سفيد يا سياهنمايي بيش از اندازه برويم و آدمها را تك بعدي به تصوير بكشيم در حالي كه اگر اجازه ميداديم تا آدمهاي قصهمان به همان شكلي كه هستند ديده شوند قطعاً اثرگذاري بيشتري داشتند. در هر حال من در فيلم شيار 143 سعي كردم پرهيز از اغراق را در تمام اركان اصل قرار دهم.
البته پرهيز از اغراق باعث نشده كه شما به مفاهيم ديني حتي آنهايي كه نماد بيروني بيشتري دارند نپردازيد. به طور مثال در بسياري از صحنههاي اين فيلم و حتي فيلم قبليتان «اشيا از آنچه كه در آينه ميبينيد به شما نزديكترند» تصاويري از اذان گفتن و نماز خواندن را نشان داديد.
پرهيز از شعارزدگي و اغراق به معناي اين نيست كه شما از نشان دادن جلوههاي مفاهيم ديني پرهيز كنيد بلكه به آن معنا است كه شما استفاده درست و بجايي از اين موضوع داشته باشيد به گونهاي كه مخاطب اين نمادها را جزئي از زندگي روزمره قهرمان قصهاش فرض كند و آن را چندان از زندگي خودش هم به دور نبيند. فراموش نكنيد ما در يك كشور اسلامي زندگي ميكنيم و اكثر مردم ما باورهاي غني مذهبي دارند و از ديدن تصاوير مربوط به نماز خواندن، دعا و اذان نه تنها تعجب نميكنند بلكه به خوبي آن را ميپذيرند و با آن ارتباط برقرار ميكنند منتها به شرطي كه استفاده درست و مناسبي از آن شده باشد.
استفاده درست و بجا از مفاهيم ديني و ارزشهايي نظير دفاع مقدس و حتي پيروزي انقلاب اسلامي ظاهراً به حلقه مفقوده توليدات فرهنگي ما بدل شده است؛ چراكه اكثر آثاري كه در اين فضا توليد ميشود از مخاطب چنداني برخوردار نيست.
بله، متأسفانه اين موضوع آفت محصولات فرهنگي ما به شمار ميرود و برخي از متوليان اين عرصه با اتخاذ سياستهاي نادرست معمولاً دست به سفارش كارهايي در اين حيطه ميزنند كه صرفاً جهت از سر باز كني است و در جذب مخاطب بسيار ضعيف عمل ميكنند و بسياري از آثاري از اين دست هرگز مخاطب انبوه پيدا نميكنندو تنها ما در اين زمينه شاهد از دست رفتن سرمايه ملي هستيم.
اما ظاهراً در مقابل هرگاه بخش خصوصي در اين زمينه وارد عمل ميشود كارنامه قابل قبولتري را ارائه ميدهد و ميتواند مخاطبان را تا حدي با خود همراه كند.
همين طور است. اين نكته شايد در ظاهر براي عدهاي كم اهميت به نظر برسد اما يك واقعيت مهم است كه نميتوان از كنار آن ساده گذشت و نسبت به آن بيتفاوت بود. در هر حال ما بايد الگوهاي فرهنگسازي مان را در اين وادي در سطح كلان قرار دهيم و اجازه دهيم با تزريق نگاههاي جديد كارهاي اثرگذار و مخاطبپسند ارائه شود. فراموش نكنيد كارهايي از اين دست بدون مخاطب معنايي ندارد.
شما كه تا اين حد روي روايت قصه جديد در اين وادي تأكيد داريد پس چرا خودتان در انتخاب خط قصه اصليتان در اين فيلم سراغ سوژه تكراري رفتيد و قصه زني را انتخاب كرديد كه در انتظار فرزندش است، در حالي كه ميتوانستيد سراغ يك سوژه متفاوتتر برويد؟
در قصه اثرگذار بيشتر از آنكه انتخاب سوژه مهم باشد، پرداخت آن مهم است. وقتي موضوع اين كار را با عدهاي حتي در ابتدا بازيگران فيلم مطرح ميكردم آنها هم به موضوع تكراري بودن سوژه و حتي ترس از شعارزده بودن آن اشاره ميكردند اما وقتي فيلمنامه كار را ميخواندند نظرشان تا حدي تغيير ميكرد و در حين كار اين گارد بازتر ميشد و بعدها هم با تماشاي اين فيلم در جشنواره متوجه شدند كه اين فيلم سعي كرده از فضاي تكراري و شعارزده پرهيز كند و از اين نظر، بسيار از حضور در اين كار خوشحال شدند.
براي روايت قهرمان اصلي فيلمتان كه يك مادر شهيد است، شما دوربين را به خارج از تهران برديد؛ عمدي در اين كار بوده است؟ در حالي كه كار كردن در تهران براي فيلمساز و تيمش به مراتب راحتتر از كار در شهرستان است.
طي سالهاي اخير اكثر قهرمانهاي فيلمها ما از تهران آمدند در حالي كه در طول جنگ عزيزان بسياري از شهر و روستاها به مناطق جنگي رفتند و از خودشان رشادت نشان دادند، به همين دليل پرداخت صرف به قهرمانهايي كه از تهران در جنگ حضور داشتند ممكن است باعث شود در حق ساير قهرمانها اجحاف شود. از طرفي من خودم در يزد به دنيا آمده و بزرگ شدم و پدر و برادرانم در جنگ حضور داشتند، به همين جهت دوست داشتم قصهاي كه روايت ميكنم در شهري غير از تهران باشد و به همين دليل سختيهاي حاصل از اين كار را هم پذيرفتم.
شما در فيلمتان دست به ريسك بزرگي زديد و بازيگرانتان با لهجه صحبت ميكردند، اين در حالي است كه اگر در كاري لهجه خوب از آب در نيايد مخاطب آن را پس ميزند. براي اداي درست لهجهها در اين كار چه تدبيري را اتخاذ كرديد؟
اينكه ميگويند اگر لهجه در كاري درست از آب درنيايد باعث ميشود مخاطب آن را پس بزند كاملاً درست است من خودم وقتي اين فيلم را زمان جشنواره در سينما آزادي ديدم از كيفيت پخش صداي اين كار بسيار ناراضي بودم چراكه حس ميكردم اين موضوع با توجه به لهجهدار بودن فيلممان به آن لطمه ميزند اما خوشبختانه مردم با وجود همه مشكلات با فيلم ارتباط برقرار كردند. در هر حال از آنجايي كه من دوست داشتم قصه فيلم باورپذير شود ميخواستم كاراكترهايم در اين اثر با توجه به مكاني كه در آن قرار دارند لهجه داشته باشند. خوشبختانه دوستي در طول كار كنار تيم بازيگري قرار داشت كه لهجه دوستان را روتوش ميكرد و در اين مورد ما از او تأييد ميگرفتيم، خوشبختانه نتيجه كار هم به آنچه در ذهن داشتيم تا حد زيادي نزديك شد.
با توجه به اينكه پدر و برادرهاي شما تجربه حضور در جنگ را داشتند چقدر اطلاعاتشان را در مورد جنگ در اختيار شما قرار دادند؟
متأسفانه سالهاست كه پدرم را از دست دادهام اما مرحوم پدرم در زمان حياتشان هميشه سعي ميكردند اتفاقاتي كه در جنگ پشت سر گذاشتند را براي ما تعريف كنند. انصافا قصهگوي ماهري بودند و به اصطلاح دهن گرمي داشتند. وقتي از حكايتهاي جنگ براي من تعريف ميكردند خودم را كاملاً در همان حال و هوا تصور ميكردم به همين خاطر از دوران كودكي و نوجواني به نوعي با اتفاقات جنگ آشنا بودم و بعدها سعي كردم در داستانها و مستندهايم از اين قصه و حكايتها بهره بگيرم.
فيلم از فضاي مستندگونهاي برخوردار است البته با توجه به پيشينه شما در زمينه مستندسازي اين موضوع چندان دور از ذهن به نظر نميرسد اما نميترسيد با پررنگ شدن اين موضوع اثرتان از فضاي سينمايي دور شود؟
راستش را بخواهيد نه چون دقيقاً ميدانستم كه در اين فيلم چه چيزي ميخواهم. من بارها و بارها اين فيلم را در ذهنم ساخته بودم و براي پلان، پلان آن برنامهريزي داشتم به همين خاطر هر جا كه حس ميكردم در اين زمينه دچار زيادهروي شدهام خودم خيلي زودتر پا پيش ميگذاشتم و جلوي آن را ميگرفتم.
شما سعي كرديد در اين فيلم جلوههاي انساني را به نوعي پررنگ كنيد به همين خاطر به خوبي دودلي و ترديد يك مادر را به تصوير كشيديد. كمي در مورد كاراكتر الفت كه به نوعي شخصيتپردازي آن مانند حركت روي لبه تيغ بود صحبت كنيد.
احتمالاً منظور شما از لبه تيغ حساس بودن اين نقش بود چراكه ما به نوعي در اين فيلم ايمان اين مادر را و در واقع خواست مادي و معنوياش را محك زديم و نشان داديم كه اين زن چگونه در ترديدها و پالايشهاي ذهنياش دست به كشف حقيقت ناب ميزند و در نهايت به رستگاري ميرسد.
شما شخصيت الفت را تدريجي براي مخاطب عيان كرده و بعد در ادامه با گذشته سالها به نوعي در آن دگرگوني و پختگي را ايجاد ميكنيد كه از نظر بسياري اثرگذار بوده است.
نهايت تلاش ما اين بود كه بتوانيم اطلاعاتمان را به شكل آرام به مخاطب تزريق كنيم و از طرفي ديگر او را رفته رفته با كاراكتر الفت آشنا كنيم و بلوغ آن را بر مخاطب آشكار سازيم. اتفاقي كه در عالم واقعي هم رخ داد الفت آهسته آهسته در كنكاشي كه با خودش داشت توانست بر اثر اتفاقي كه برايش رخ داد به آن نگاهي كه بايد در عرصه جنگ دست پيدا كند.
چه شد كه براي انتخاب نقش الفت سراغ مريلا زارعي رفتيد؟
جنس بازي و توانايياي كه من از ايشان سراغ داشتم باعث شد كه خانم زارعي اولين انتخاب من براي نقش الفت باشد، به همين خاطر در طول نگارش فيلمنامه توانايي ايشان را هم لحاظ ميكردم زماني هم كه به ايشان پيشنهاد بازي در اين كار ر ا دادم ابتدا از قبول آن امتناع كردند چون فكر ميكردند اين قصه حرف تازهاي براي گفتن ندارد و فيلمهاي نظير آن تاكنون ساخته شده اما وقتي جلساتي را با هم گذاشتيم و گفتوگوهايي را با هم در مورد مسائل مختلف كاراكتر الفت انجام داديم نگاه ايشان به اين موضوع تا حدي تغيير كرد و متوجه دغدغهمند بودن ما شدند و خلاصه بازي در اين كار را پذيرفتند و آن بازي خيرهكننده را ارائه دادند.
بسياري اين اثر را بهترين بازي مريلا زارعي ميدانند.
از قديم گفتهاند هر چيزي كه از دل بر آيد بر دل مينشيند. ايشان به قدري حس و حال معنوي را در حين ايفاي اين نقش در طول كار داشتند كه اصلا قابل توصيف نيست. خانم زارعي به شدت درگير اين نقش بودند و با اين كاراكتر مقدسگونه رفتار ميكردند. اين نگاه معنوي ايشان به كل گروه هم منتقل شد و در نهايت هم نتيجه كار را به بهترين شكل گرفتند.
شما شيوه خاص خودتان را به لحاظ فرم روايي فيلمهايتان داريد، به طور مثال در روايت داستانهايتان معمولا به سراغ فضايهاي تلخ و حتي سياه ميرويد اما در اين ميان تلاش ميكنيد تا اميد را هم به نوعي به فضاي قصهتان تزريق كنيد.
به نكته خوبي اشاره كرديد چراكه همواره سعي كردم در آثارم به نكات برگرفته از زندگي واقعي اشاره كنم و خب در اين ميان سياهي و تلخي هم جزئي از زندگي تلخ ماست ولي از آنجايي كه هميشه سعي كردهام از سياهنمايي پرهيز و افراد را به آينده و زندگي پيش رو خوشبين كنم اميد را هم به نوعي در روايت قصهام ميگنجانم تا از اين طريق مخاطب صرفاً با جنبه تلخ زندگي آشنا نشود.
برخي فكر ميكردند اين فيلم صرفاً در سينماي مردمي با استقبال مواجه ميشود اما منتقدان هم به اين فيلم روي خوش نشان دادند. فكر ميكرديد اين فيلم بتواند مورد توجه منتقدان و اصحاب رسانه قرار بگيرد و حتي افرادي نظير ابراهيم حاتميكيا در مورد آن اظهارنظر كنند؟
براي من موفقيت اين فيلم در سينماي مردمي قابل پيشبيني بود. از همان روز اولي هم كه فيلم در سينماي مردمي پخش شد خوشبختانه ما شاهد استقبال مخاطبان بوديم اما در مورد برج ميلاد چنين نگاهي نداشتم و فكر نميكردم تا اين حد مورد توجه قرار بگيرد اما خدا را شكر آنها به قدري به اين كار روي خوش نشان دادند كه من شگفتزده شدم. در ادامه وقتي اظهارنظرهاي آقاي حاتميكيا را هم شنيدم تحت تأثير قرار گرفتم چون ايشان در زمينه ساخت فيلم جنگي به نوعي استاد و صاحب سبك هستند و محبت ايشان به نوعي مهر تأييد براي من و ساير عوامل «شيار 143» به شمار ميرفت.
نكته جالب اينجاست كه شما در مصاحبهاي به اين موضوع اشاره كرديد كه به نظرتان «شيار 143» در شهرستانها به فروش بهتري در قياس با تهران دست پيدا ميكند، علت اين موضوع چيست؟
بيشك اين موضوع به خاطر جنس قصهاي است كه در اين فيلم وجود دارد هر چند نمايش اين فيلم در جشنواره هم ثابت كرد كه تهرانيها اين فيلم را حسابي پسنديدند اما تجربه ثابت كرده اين سبك فيلمها معمولا با اقبال بيشتري در شهرستانها در قياس با تهران مواجه ميشود.
دیدگاه تان را بنویسید