سرویس فرهنگی «فردا»: غربت سامرا نشانهای از غربت امام معصوم در این روزهاست ... اندوه امام زمان علیه السلام در این لحظات پایان ندارد؛ امامی که شهادت پدر را به چشم دیده و پس از آن تا به مسئولیت سنگین امامت را بر دوش کشیده است ... آجرک الله یا صاحب الزمان ... لحظاتی را میهمان ويژهنامه شهادت امام حسن عسکری باشد:
آیتالله جوادی آملی در نوشتاری ضرورت و شیوه ارتباط شیعیان با حضرت ولیعصر (عج) را تشریح کرده اند. متن این نوشتار به شرح ذیل است:
حیات انسانی و معقول بشر در گرو پیوند با حقایق وَحْیانی قرآن کریم است، چرا که وحی یگانه عامل زندگیبخش بشر و پیروی از دستورها و آموزههای آن، زمینهساز باریابی به زندگی معقول و مطلوب است: ﴿استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم﴾۱؛ ﴿مَن عَمِلَ صلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِن فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَة﴾. ۲
عترت طاهره که یکی از دو ثقل به جا مانده از رسول گرامی است، همتای قرآن و همدوش آن است و بر همین اساس، احکامی که درباره قرآن ثابت است، در مورد عترت طاهره نیز ثابت خواهد بود، از اینرو ارتباط با امام عصر (عج) نیز زندگیبخش و تأمین کننده حیات معقول و مطلوب آدمی است، چون نبی مکرم اسلامصلی الله علیه و آله و سلم چنانچه قبلاً بیان شد عدم معرفت و پذیرش ولایت امام معصوم زمان را مایه مرگ جاهلی برشمردند و آنچه نبودش مرگ جاهلانه میآورد، بودنش حیات عاقلانه را تأمین خواهد کرد و آنکه معرفت و ولایت را فهمید، همواره خویش را در معرض ارتباط با امام معصوم عصر خویش مینهد.
ارتباط با مقام شامخ ولایت و اتصال روح و قلب انسان با امام عصر (عج) خویش، نه تنها حیات معقول را تأمین میکند بلکه نقایص بشر را نیز تتمیم میسازد، چرا که او کعبه حقیقی و حقیقت کعبه است: کعبه زمینی، محاذی بیت معمور است و آن بیت برابر عرش خداست. فرشتهای خاص مأمور بنای بیت معمور شد تا فرشتگانی که مقام انسانیت را به خلافت نشناختند و تسبیح و تقدیس خویش را برای نیل به مقام خلافت الهی کافی دانستند و سپس با تنبیه خداوند به معرفت اوج مقام والای انسان کامل بار یافتند، بر گرد آن طواف کنند و با این عبادت، نقص کار خود را ترمیم کنند.
ساختمان کعبه نیز برای طواف بر گرد آن جهت ترمیم و جبران همه قصورها و تقصیرها به ویژه غفلت از مقام انسانیت، و سهو و نسیان یا عصیان در پیشگاه خلیفة اللّهی انسان است۳، از اینرو بهترین تنبّه برای طائفان غافل و حاجیان ذاهل و معتمران متساهل، تدارک جهل و جبران غفلت درباره خودشناسی و معرفت مقام شامخ انسان کامل و خلیفه عصر حضرت بقیة الله (عج) است، تا چون فرشتگان، طواف مقبول و سعی مشکور داشته باشند.
* چگونگی ارتباط با امام زمان (عج)
تشرف بیواسطه و مستقیم به محضر نورانی امام زمان (عج) لیاقت و شایستگیهایی ویژه میخواهد، از اینرو تنها اوحدی از موحدان به باریابی محضر مطهرش توفیق مییابند.
هر خارق عادت یا کرامتی که به دست ناشناسی صورت میگیرد و فیضی از ناحیه او به دیگران میرساند، از سرچشمه فیاض امام عصر (عج) جاری میگردد؛ اما چنین نیست که آن ناشناس لزوماً وجود مبارک ولیعصر (عج) باشد بلکه آن حضرت شاگردان صالحی دارد که به امر ایشان گره از کار فروبسته دیگران میگشایند و واسطه رسیدن فیض امام به آنان میشوند.
آنچه برای همگان ضروری و میسور است، ایجاد و حفظ ارتباط روحی و معنوی با آن حضرت است که در پرتو رعایت ادب حضور و ارتباط با آن حضرت تحصیل خواهد شد.
انجام دادن مستحبات و اعمال صالح به نیابت از آن حضرت و اهدای ثواب آن به ارواح طیّب عترت طاهره (علیهمالسلام) از بهترین راههایی است که میتواند ارتباط انسان با آن وجود مبارک را تأمین کند و بهترین حالت در چنین نیابتی، آن است که انسان در برابر عمل خویش از آن امام خواستهای نداشته باشد، چرا که از قدر عملش میکاهد: چون خواسته ما به قدر ادراک ماست و ادراک ما بیشتر به حجاب تمنیات ما محجوب است، مطلوب متوقّع ما نیز محدود خواهد بود، پس بهتر است که برابر این ادب، به پیشگاه آن حضرت چیز خاصی را پیشنهاد ندهیم، زیرا او از آن دسته است که سجیّتهم الکرم۴، بنابراین شایسته آن است که در انتظار عطای او باشیم، چرا که آنچه آن حضرت به اقتضای سجیّه کریم خویش عطا میکند ماندنی است.
البته این سخن بدین معنی نیست که انسان اگر مشکل خاصی دارد، با امام خویش در میان نگذارد و از او نطلبد بلکه مقصود آن است که در انجام دادن اعمال صالح به نیابت از آن حضرت، طلبی نداشته باشد و پیشنهادی ندهد تا آنان درخور خویش عطا کنند؛ نه در اندازه مطلوب محدود ما. آنان چون درخور خویش عطا کنند، هم قابلیت و ظرفیت میبخشند و هم مقبول و مظروف؛ وگاه گرچه به شخص عطا میکنند، ظهور و فضل عطایشان جامعهای را بهرهمند میسازد؛ مانند آنچه حضرت رضا (علیهالسلام) به شاگرد خویش جناب زکریّا بن آدم در برابر استجازه او برای خروج از قم فرمود: شما در قم بمانید. خدای سبحان به برکت شما عذاب را از مردم قم برمیدارد، آنگونه که به برکت مزار پدرم عذاب را از ساکنان آن منطقه برداشته است. ۵ این نمونهای از آن عطایاست که به شخصی چنان لطفی میکنند که چون پیکرش در زمینی مدفون شود، آن برکت در تمام آن شهر جریان یابد.
از دیگر آداب حسنه در ارتباط با امام عصر (عج) ادب برخاستن به احترام نام مبارک ولیعصر (عج) است که در میان شیفتگان و پیروان خاندان عصمت (علیهمالسلام) سنّتی دیرپاست.
پینوشتها
۱ ـ سوره انفال، آیه ۲۴/
۲ ـ سوره نحل، آیه ۹۷/
۳ ـ الکافی، ج۴، ص۱۸۸ ـ ۱۸۷/
۴ ـ برگرفته از زیارت جامعه کبیره که در آن ائمّه (علیهمالسلام) چنین خوانده میشوند عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم (البلد الامین، ص ۳۰۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۵).
۵ ـ الاختصاص، ص۸۷/
جو جامعه پر شده است از اختناق و وحشت. شیعیان از جانب حکومت وقت در مضیقه و محدودیت هستند. منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) شش سال است که در کنترل و محاصرهٔ نیروهای خلیفه قرار گرفته است.
امام علیه السلام توسط معتمد عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) مسموم شده و در بستر بیماری است. طبیبان دربار به دستور خلیفهٔ ظالم زمان، برای کنترل امام شیعیان در منزل آن حضرت اقامت دارند و از سلامت ایشان قطع امید کردهاند.
اخبار احوال امام عسکری (علیه السلام) در شهر پیچیده است. شیعیان از طرفی در اندوه وخامت حال آن حضرت و از طرف دیگر در حزن عدم دسترسی و زیارت امامشان در سوز و گدازند.
تنها راه ارتباط با امام، عثمان بن سعید (ره) صحابی خاص امام عسکری (علیه السلام) است که به صورت ویژه با حضرت در ارتباط است.
نیمه شب هشتم ربیع سال ۲۶۰ ه. ق وخامت حال امام به اوج خود میرسد. فرزند پنج سالهاش (ارواح العالمین له الفداء) را به نزد خود میخواند.
فرزند دور از چشم مأموران و جاسوسان نظامی خود را به بالین پدر رسانده و ایشان را در مهیا شدن برای نماز صبح مساعدت میفرماید.
امام عسکری (علیه السلام) نماز صبح را اقامه میکند. آخرین وصیتهای خود را به فرزندش اعلام نموده و در آغوش فرزند جان به جان آفرین تسلیم میفرماید.
خبر شهادت امام در سطح شهر میپیچد. شیعیان بدون در نظر گرفتن حضور مأموران حکومتی راهی بیت امامشان گردیده و آماده اقامهٔ نماز بر پیکر مطهر ایشان میشوند.
همگی منتظرند ببینند چه کسی بر پیکر مطهر حضرت اقامهٔ نماز میکند. زیرا میدانند فقط معصوم میتواند بر معصوم نماز بخواند.
جعفر بن علی که با ترغیب خلیفهٔ غاصب وقت و کمک اطرافیان سعی دارد خود را تنها جانشین امام معرفی کند برای نماز خواندن و اغفال شیعیان مهیا میشود.
دستگاه خلیفهٔ عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) که در توهم قطع سلسلهٔ طاهرهٔ امامت به علت بیفرزند بودن امام عسکری بهسر میبرد و از این بابت شادمان و مشعوف است، سعی دارد شهادت امام را مرگ طبیعی جلوه دهد.
ابوالأدیان خادم امام حسن عسکری (علیه السلام) که به دستور ایشان جهت انجام مأموریتی به خارج از شهر رفته بود از راه رسیده و مبهوت است، واقعه را اینچنین نقل میکند:
من خدمتکار امام حسن علیه السّلام بودم و نامههاى او را به شهرها مىبردم.
در آن بیمارى که منجر به فوت ایشان شد نامههایى نوشت و فرمود آنها را به مدائن برسان، چهارده روز اینجا نخواهى بود و روز پانزدهم وارد سامرّاء خواهى شد و از سراى من صداى وا ویلا مىشنوى و مرا در محل غسل مىیابى.
عرض کردم: آقاى من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد بود؟
فرمود: هر کس پاسخ نامههاى مرا از تو مطالبه کرد همو قائم پس از من خواهد بود.
گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که بر من نماز خواند همو قائم پس از من خواهد بود.
عرضه داشتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که خبر دهد در آن همیان چیست همو قائم پس از من خواهد بود.
هیبت و بزرگواری او مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟
نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که حضرت فرموده بود روز پانزدهم به سامرّاء در آمدم و به ناگاه صداى وا ویلا از سراى او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم.
برادرش جعفر بن علىّ را بر در سرا دیدم و شیعیان را که بر در خانهاش که وى را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک مىگویند، با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا مىدانستم او شراب مىنوشد و در کاخ قمار مىکند و تار مىزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم ولی از من چیزى نپرسید.
آنگاه عقید بیرون آمد و گفت: اى آقاى من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وى نمازگزار! جعفر بن علىّ داخل شد و بعضى از شیعیان که سمّان و حسن بن علىّ که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود در اطراف وى بودند.
چون به سرا درآمدیم حسن بن علىّ را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفر بن علىّ پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید کودکى گندم گون با گیسوانى مجعّد و دندانهاى پیوسته بیرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و فرمود: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم.
جعفر با چهرهاى رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد.
سپس فرمود: اى بصرى! جواب نامههایى را که همراه توست بیاور، و آنها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه، باقى مىماند همیان. آنگاه نزد جعفر بن علىّ رفتم در حالى که آه مىکشید حاجز وشّاء به او گفت: آقاى من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم. گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیدهام و او را نمىشناسم.
ما نشسته بودیم که گروهى از اهل قم آمدند و از حسن بن علىّ علیهما السّلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسى تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر بن علىّ اشاره کردند، آنها بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامهها و اموالى است، بگو نامهها از کیست؟ و اموال چقدر است؟
جعفر در حالى که جامههاى خود را تکان مىداد برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب مىخواهید؟!
راوى گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامههاى فلانى و فلانى همراه شماست و همیانى که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آنها نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آنکه تو را براى گرفتن اینها فرستاده همو امام است.
جعفر بن علىّ نزد معتمد عبّاسىّ رفت و ماجراى آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وى مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدّعى شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنها مخفى سازد و وى را به ابن الشّوارب قاضى سپردند و مرگ ناگهانى عبید اللَّه بن یحیى بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد و از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت... [۱]
پس از این دوران فرزند زهرای اطهر (سلام الله علیها) از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت صغری آغاز گردید و تا سال ۳۲۹ هـ. ق به طول انجامید و در همان زمان غیبت کبری آغاز شد.
امام موسی کاظم علیه السلام میفرمایند:
«إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ، لَایُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ؛ یَا بُنَیَّ، إِنَّهُ لَابُدَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّى یَرْجِعَ عَنْ هذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ- عَزَّ و جَلَّ- امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ، لَوْ عَلِمَ آبَاۆُکُمْ و أَجْدَادُکُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هذَا، لَاتَّبَعُوهُ».
«هنگامی که پنجمین فرزندم از نظرها غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن خارج نکند. برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که گروهی از عقیده مندان به او از اعتقادشان دست برمی دارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آنْ بندگانش را میآزماید». [۲]
پی نوشت:
۱. کمال الدین / ترجمه پهلوان؛ ج۲؛ ص۲۲۳
۲. الکافی. ج ۲. ص ۱۴۵
یکى از روشهاى امام (ع) در مبارزه با خلفاى ستمگر، ایجاد رابطه عمیق با شیعیان است. ابو هاشم جعفرى مىگوید: در یکى از روزها امام مرا فرا خواند، چوبى در اختیارم گذارد و فرمود: این را به «عمرى» برسان. در راه به سقائى رو به رو شدم. مرد آبکش از من خواست کنار روم تا مزاحم استرش نباشم؛ من کنار نرفته، چوب را بلند کردم و به استر زدم. ناگهان چوب شکافته شد و نامههاى درونش بر زمین فرو غلتید. شتابان، نامهها را جمع کردم و در حالى که سقا دشنامم مىداد پى ماموریتخویش شتافتم.
وقتى به خانه امام (ع) باز گشتم، عیسى، خادم حضرت، نزدم شتافت و گفت: آقایت مىگوید: چرا استر را زدى و چوب را شکستى؟
دیگر چنین مکن. اگر شنیدى کسى به ما دشنام مىدهد، از معرفى خود بپرهیز و راه خویش پیشگیر؛ زیرا ما در بد سرزمینى زندگى مىکنیم. آنچه احمد بن اسحاق بیان مىکند نیز در همین راستاست. او مىگوید: از امام عسکرى (ع) خواستم چیزى بنویسند تا خط حضرت را بشناسم و بتوانم نامههاى آن بزرگوار را تشخیص دهم. امام (ع) فرمود: خطگاه با قلم درشت و زمانى با قلم باریک است؛ از این جهتبه خود تردید راه مده.
سپس دوات خواست و به نوشتن پرداخت. با خود گفتم: خوب است قلم حضرت را بگیرم. پیش از آنکه سخنى به زبان آورم، حضرت قلم را به من بخشید. روایات فوق نشان مىدهد که ارتباط امام (ع) با شیعیان از دقت و ظرافتخاصى برخوردار بود و حضرت همواره آنان را در یک حرکت هماهنگ و نظاممند رهبرى مىکرد.
امام و پاسدارى از شیعیان
یک حرکت اصیل، براى تداوم، به حفظ موجودیت و استفاده درست و به جا از نیروهاى وابسته است. حرکتهاى غیر اصولى و نابجا خطر بزرگى است که حتى نهضتهاى الهى را سمت نابودى پیش مىبرد. بدین سبب، امامان معصوم (علیهم السلام)، همواره شیعیان را به رعایت اصل قرآنى «تقیه» سفارش مىکردند. امام عسکرى (ع) ضمن تاکید بر برائت از دشمنان، پیوسته این اصل را به شیعیان یادآورى مىکرد. بخشى از روایاتى که بدین حقیقت اشاره مىکند، عبارت است از:
۱- یکى از دوستداران امام (ع) مىگوید: در سامرا به انتظار زیارت حضرت در بیرون از خانهاش به سر مىبردیم که نامه امام را دریافت کردیم. حضرت نوشته بود: کسى به من سلام و اشاره نکند، در این صورت امنیت جانى نخواهد داشت.
۲- صمیرى مىگوید: حضرت برایم نوشت: مواظب خود باشید و آمادگى داشته باشید. پس از سه روز، حادثهاى رخ داد. به حضرتش نوشتم: آیا منظورتان آمادگى براى این حادثه بود؟ پاسخ داد: خیر، مواظب باشید؛ پس از چند روز، معتز کشته شد.
۳- ابو هاشم جعفرى، یاور نزدیک امام (ع) مىگوید: وقتى در زندان بودم، امام عسکرى (ع) را همراه برادرش جعفر به زندان آوردند. براى عرض سلام به حضورش شتافتم؛ حضرت به مردى که خود را علوى معرفى مىکرد، اشاره کرد تا بیرون رود. پس از خروج او، فرمود: مواظب این مرد باشید که جاسوس است و گزارشى از شما براى خلیفه آماده کرده است. اندکى بعد، لباسهاى آن مرد را گشتیم چنانکه حضرت فرموده بود گزارشى دقیقى به همراه داشت.
به نقل از سایت شهید آوینی
دیدگاه تان را بنویسید