سرويس فرهنگ «فردا»؛ به نظر ميرسد امسال وزارت ارشاد سال پرجنجالي را سپري كند. اين وزارتخانه از زماني كه علي جنتي تصديگري وزارت آن را به عهده گرفته، با حواشي مختلفي روبرو بوده است. از حضور وزير در مراسمي با تك
خواني يك زن كه تكذيب شد و البته تفاسير بسياري در مورد قانوني و شرعي بودن يا نبودن تك خواني بانوان به دنبال داشت گرفته تا انتخاب يك فيلم فرانسوي به عنوان نماينده ايران در اسكار از جمله حواشي بود كه تا به اينجا دامن گير وزارتخانه شده است. اما حال خبر جنجالي ديگري در اين زمينه در رسانههاي داخلي منتشر شده كه اصل خبر مستقيما دامن وزارت ارشاد را مي گيرد. اجساد دو تن از اعضاي گروه موسيقي « سگ زرد» كه در جريان يك تسويه حساب شخصي توسط عضو اخراج شده اين گروه در نيويورك كشته شدند، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. مساله اي كه باعث تعجب بسياري از هنرمندان و فعالان فرهنگي و رسانهاي كشور شد. اما داستان از چه قرار است. در 28 آبان ماه اجساد دو نفر از اعضاي گروه سگ زرد (فرزندان دو فیلمنامهنویس سینمای ایران فرزانه
شعبانی و مجید فرازمند) به کشور منتقل شد و آن طور که رسانه ها خبر دادند، با پادر میانی معاونت هنری وزارت ارشاد و هزینه 100میلیون تومانی بنیاد سینمایی فارابی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. اتفاقی که البته یک روز بعد، در یک بیانیه خلاصه و کوتاه توسط بنیاد فارابی تکذیب و گفته شد هزینه ها با حمایت یک سازمان مردمنهاد آمریکایی تامین شده است. اما معاونت هنري وزارت ارشاد در اين زمينه چه ميگويد: ندا انتظامی، مدیر روابط عمومی معاونت هنری وزارت ارشاد می گوید كه «آرش و سروش فرازمند فرزندان همین سرزمین بودند که اگر به آنها مجوز داده می شد شاید هیچ وقت کشور را ترک نمی کردند. در دوره ای که علی مرادخانی مدیر دفتر موسیقی بود تعداد زیادی از گروه های موسیقی زیرزمینی مجوز گرفتند چون ایشان معتقد بودند اگر این گروه ها مجوز بگیرند، برای انتخاب شعر، موسیقی، تولید آلبوم و... باید تحت نظارت وزارت ارشاد باشند و همین باعث می شود فعالیت هنری شان در مسیر درستی قرار گیرد.»
او می گوید برای خاکسپاری افراد در قطعه هنرمندان جایگاه و سابقه هنری شان مد نظر وزارت ارشاد نیست. هرکس هنرمند باشد و از طرف صنف یا معاونت مربوطه فعالیت هنری او تایید شود، می تواند در این قطعه به خاک سپرده شود. و اضافه مي كند: «وزارت ارشاد حامی هنرمندان در دوره زندگی و پس از مرگ شان است و اگر تا الان تعدادی از هنرمندان در این قطعه به خاک سپرده نشده اند به دلیل کوچک بودن قطعه است که به نظر می رسد برای توسعه آن باید اقدامات موثرتری انجام شود.»
این سخنان را ميتوان از بعد حمايت از هنرمندان كه شامل حيات و ممات آنها ميشود، مورد بررسي قرار داد و اين سئوال را مطرح كرد كه چرا در مورد دفن و مراسم تدفين يك هنرمند ( با فرض قبول كردن تعريف هنرمند براي آن فرد) كه چندان شناخته شده نيست بايد اينهمه تدارك و هزينه شود و آيا همين هزينه و تدارك در مورد هنرمنداني كه در قيد حيات هستند نيز صدق مي كند؟
با اين حال خيلي از رسانهها مطرح ميكنند كه اين موضوع خارج از مساله هنرمند بودن و يا نبودن و حمايت وزارت ارشاد از هنرمندان به يك مشكل اساسي و اجتماعي در سيستم اداري كشور باز مي گردد و آن موضوع نيز پارتي بازي است. رسانهها مطرح مي كنند كه در دفن اين دو جوان در قطعه هنرمندان پارتي بازي شده است؛ چراكه وزارت ارشاد در بسياري از موارد اجازه دفن هنرمندان را به علت محدوديت اين قطعه نميدهد.
صحبتهاي حميدرضا نوربخش، مديرعامل خانه موسيقي در اين زمينه قابل تعمل است. حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی هم در رابطه با انتقاد برخی رسانه ها از خاکسپاری آرش و سروش فرازمند در قطعه هنرمندان می گوید: «ما در جریان تصمیم معاونت هنری ارشاد برای خاک سپاری برادران فرازمند در قطعه هنرمندان نبودیم. اما از آنجایی که پدر و مادر این دو مرحوم فیلمنامه نویس و تهیه کننده هستند، تصمیم بر این شد که در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شوند.» نوربخش می گوید آرش و سروش فرازمند هر دو لقب رسمی هنرمند را داشتند و به همین دلیل با رایزنی های وزارت ارشاد مجوز خاکسپاری آنها در صادر شد. مدیرعامل خانه موسیقی تعریف رسمی هنرمند را این طور عنوان می کند: «هر کس اهل موسیقی باشد و تخصصی در زمینه آهنگسازی و نوازندگی داشته باشد، به عنوان هنرمند شناخته می شود. برادران فرازمند عنوان هنرمند داشتند.»
اينك اين نتيجه حاصل ميشود كه تعاريف واژگان هنري و هنرمند نيز در وزارت ارشاد بر حسب درجه نفوذ افراد مختلف قابل تغيير است و بر اين اساس درجه رسيدگي به هنرمندان نيز شدت و ضعف دارد. در همين رابطه، علی مرادخانی_معاون هنری وزیر ارشاد در موضعي انفعالي و با اشاره تلويحي به شدت پيگيريها براي تدفين اين افراد ميگويد:« من کاری ندارم. خوب وقتی خود معاونت سینمایی پیکر آنها را آورده است... معاونت سینمایی نامه به ما میدهد که کار دفن آنها را پیگیری کن. خود آقای سریر به من تلفن زد. مرتب با من صحبت میکرد. من که خبر نداشتم. بعد شنیدم که فرزندان آقای فرازمند بودهاند و اتفاقاتی که برایشان افتاده بود. من هم به آقای سریر گفتم من کاری ندارم. تائید کنند، من انجام میدهم. ایشان هم گفت که تائید میکنند. اصلا خودشان دارند زحمت انجام این کار را میکشند. بعد هم آقای نوربخش نامه فرستاد و من پیگیری کردم.» اما مساله اساسي ديگري كه در اين زمينه مطرح است، موضوع ماهيت فرهنگي اين دو عضو از گروه سگ زرد است؛ گروهي كه به صورت زيرزميني فعاليت مي كردند و در فيلم یک كارگردان خاص، بهمن قبادي نيز با عنوان «کسی از گربههای ایرانی خبر
ندارد» به ايفاي نقش پرداختند.
سگهاي زرد بعد از اين واقعه به آمريكا رفتند تا به قول خودشان در فضاي آزادانه اين كشور كار خودشان را ادامه دهند اما درگيريهاي شخصي ميان اعضاي گروه سبب نابودي كلي آنها شد. حالا اين افراد به عنوان هنرمند در كشور شناخته ميشوند و وزارت ارشاد نيز حمايت معناداري از آنها مي كند. آيا در آينده نيز افراد ديگري كه همواره در قالب كار هنري آثاري بر ضد كشورشان توليد مي كنند نيز بايد در اين قطعه دفن شوند؟ به هر حال وزرات ارشاد اسلامي دوره هاي مختلفي را تجربه كرده است. به نظر مي رسد اينك وزارت ارشاد فضاي باز فرهنگي اعلام كرده و آنقدر اين دايره فرهنگي را فراخ كرده است كه حتي افرادي كه خارج و گاه مقابل فرهنگ اسلامي و ايراني قرار دارند به راحتي در اين دايره جاي مي گيرند اما بيم آن ميرود كه با ورود اين افراد از سوي ديگر هنرمندان واقعي و متعهد از دايره خارج شوند و وزرارت ارشاد نتواند در رسالتي كه دارد به خوبي نقش خود را ايفا كند.
دیدگاه تان را بنویسید