سرویس فرهنگی «فردا»، مجید شیردستیان: سیب یا به قول فرنگیها اپل (Apple)، میوهای است که پیشینهای قوی در اسطورهها و داستانهای نمادین اقوام مختلف دارد. در اقوال مختلف به طور عمده سیب نماد دانش، جاودانگی، وسوسه و گناه بوده و البته در کنار این موارد سیب به عنوان نمادی از زندگی، باروری، سلامتی و مانند اینها نیز آورده شده است. در یک تصویر بسیار قدیمی اسکلتی دیده میشود که یک سیب، به عنوان سمبلی از وسوسه و گناهانی که منجر به مرگ میشود، در دست دارد.
صحنهای از انیمه Death Note
سیب سمی در برخی افسانهها به کار رفته است، همچون داستان کودکانهٔ «سفید برفی».
همچنین در افسانهٔ محبوب کشف جاذبه زمین توسط نیوتون، سیب را عامل این کشف معرفی میکنند. سیب در ادبیات فولکلور و فرهنگ عامه بسیاری از کشورهای اروپایی نیز مطرح است. از سال ۱۹۹۰ روز اپل (Apple Day) در انگلستان توسط یک موسسه خیریه برگذار میشود، همچنین در روسیه و اوکراین نوزدهم اوت، روز جشن ناجی اپل (Savior of the Apple Feast Day) میباشد.
از قرن نوزدهم تا کنون، در برخی مناطق سنتی ایالات متحده، دانمارک و سوئد، سیب تازه و جلا داده شده هدیه کودکان به معلم است. اما با این همه مهمترین ظهور و بروز سیب به شکل نمادین به داستان هبوط انسان و به عنوان میوه ممنوعه باز می-گردد. از آنجا که خوردن میوه ممنوعه در مسیحیت به عنوان گناه نخستین مطرح میگردد، در نقاشیهای به جا مانده از هنرمندان مسیحی نیز میتوان سیب را در موقعیتهای مختلفی مشاهده کرد، برای مثال در برخی آثار مربوط به تولد مسیح، وی در حالی که برای رسیدن به سیب تلاش میکند، نمایش داده شده است، صورتی نمادین از اینکه او گناهان جهان را بر خود تحمیل میکند. همچنین سیبی که بر روی درخت کریسمس گذاشته میشود، سمبلی است از امکان بازگشت انسان به حالت بیگناهیِ پیش از هبوط. بر اساس نگاه تحریفی به داستان هبوط انسان، سیب در جایگاه میوه ممنوعه نمادی است از معرفت، علم، دانش و منطقی که از انسان دریغ شده بود. در این نگاه درخت معرفت (Tree of Knowledge) و یا درخت معرفت نیک و بد (درخت معرفت خیر و شر- Tree of Knowledge of Good and Evil) همان درخت ممنوعهای است که انسان نباید به آن نزدیک میشد، چرا که با
خوردن از میوهٔ آن به دانایی رسیده و میتوانست نیک و بد را تشخیص دهد. استاد شهید مرتضی مطهری تعبیر درخت ممنوع به درخت معرفت را از زیانبارترین تحریفات طول تاریخ بشریت میداند و عقیده دارد اندیشه تضاد بین علم و دین که پس از قرون وسطی در جوامع غربی مطرح شد، ریشه در این تحریف دارد. در واقع انسان غربی که پی به قدرت تفکر و تفلسف برده بود و هستی خود را بر اساس «من فکر میکنم، پس هستم»، برابر با تفکر میدانست؛ پس از آنکه خدای خالق را به خدای ساعت ساز تقلیل داد، با طرح اینکه «خدا مرده است»، او را از صحنهٔ زندگی انسان حذف کرد.
در این حالت نیاز بود که توده و عوام جامعه نیز نسبت به خدا بدبین شده و به مخالف با او بپردازند و در سرکشی و طغیان علیه خدا فیلسوفان و متفکران منحرف و منحط جامعهٔ خود را همراهی نمایند. بدین شکل نگاه ادیان تحریف شده پیرامون داستان آدم و حوا از اهمیت ویژهای پیدا کرده و در جوامع غربی بیش از پیش منتشر شد. چرا که در این داستان خدا انسان را جاهل و فانی میخواست و او را از دانایی و جاودانگی محروم کرده بود. البته در متن کتب مقدس یهودیت و مسیحیت به طور مستقیم به سیب اشاره نشده است اما به حال رسانهها و هنرمندان این دو قوم سیب را به عنوان میوه ممنوعه مطرح کردهاند. نتیجه آنکه امروز بر اساس داستانی موهوم، سیب به واسطهٔ آثار هنری مسیحیت قرون گذشته و پشتیبانی رسانهای سالهای اخیر به نمادی برای دانش و به تبع آن تکنولوژی (میوه و ثمره دانش) دریغ شده از انسان تبدیل گردیده است. اگر چه سیب در آثار هنری از نقاشی گرفته تا فیلم سینمایی به مثابه نمادی از عشق، شهوت، اغواء و برخی انگارههای جنسی دیگر به تصویر کشیده میشود، اما ماهیت فلسفی و معرفتی آن همان سمبل علم دانش بودن است. دانشی که انسان با خوردن سیب به آن دست یافت
و به سبب این رویداد بر عیوب و برهنگی خود که پیشتر از وجود آنها آگاه نبود، اطلاع پیدا کرد و سعی کرد با برگ درختان آنها را بپوشاند.
ساخت و پرداخت داستان هبوط انسان به منظور بیان و برجسته کردن موضوع سرکشی انسان در برابر خالق صورت میگیرد. به همین ترتیب سیب در طراحی لوگوی شرکتها، انجمنها و گروههایی در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته است که برجستهترین نمونهٔ آن لوگوی شرکت کامپیوتری اپل (Apple Computer Inc) است.
جابز و وازنیاک در گاراژ منزل پدرخوانده جابز، جائی که اپل متولد شد، ۱۹۷۶
اگرچه بعید به نظر میرسد استیو جابز که علاوه بر نبوغش در کارهای فنی بیشتر دنبال ذن، مراقبه و تعالیم بودا بود و همچنین به ال. اس. دی، باب دیلن و عناصری از این دست علاقه داشت تا مفاهیم مطرح در ادیان؛ و استیو وازنیاک که صرفاً یک مهندس سخت افزار نابغه بود، در نامگذاری اپل تعبیری سمبلیک را مدنظر داشته باشند، اما به هرحال در دنیای امروز رسانهها تصمیم گیرنده هستند.
در کتاب زندگی نامه جابز نوشتهٔ والتر آیزاکسون چنین مطرح شده که وی هنگام بازگشت از مزرعه گراونشتین (مزرعهای که آخر هفتهها با دوستان خود در آن ال. اس. دی مصرف میکردند) این نام را انتخاب کرده است. حتی اگر ایجادکنندگان ابتدایی اپل برای انتخاب این لوگو چنین هدفی را دنبال نکرده باشند، اما امروز رسانهها لوگوی شرکت اپل را به عنوان اصلیترین نماد تکنولوژیِ مورد استفادهٔ عموم مطرح کردهاند. سمبلی که تحت تأثیر فضاسازی رسانهای، صدها هزار نفر در سراسر جهان شبانه جلوی درب فروشگاهها به منظور خرید محصولات تازهٔ آن صف میکشند. در برخی کشورها سیب گاز زدهٔ اپل را به علت تداعی کردن گناه نخستین، نشانی از کفر میدانند و نسبت به حضور اپل در آنها اعتراضاتی صورت گرفته است. برای مثال برخی مسیحیان ارتودکس روسیه به دنبال قوانین ضد کفری هستند که بتوان بر اساس آن اپل را مجبور کرد لوگوی خود را در روسیه تغییر دهد. اما به هر روی اپل سیبی است که بسیاری از مردم جهان در آرزوی در دست گرفتن آن شب را به صبح میکنند!
دیدگاه تان را بنویسید