توصیه رهبرانقلاب به سیدمهدی میرداماد
عمده تذكرات آقا در این مجالس از يادم نميرود. شب تاسوعای سال 84 رفتم خدمت ايشان. آقا ميدانستند كه من از قم مي آیم، پرسيدند: «جلسه قم شما تعطيل است؟» گفتم: «خير سريع برميگردم».
اگر بخواهم دلی پاسخ بدهم، باید بگویم که شاید لياقت ادامۀ تحصيل در حوزه را نداشتم. احساس و اعتقاد من بر اين است كه خوردن نان امام زمان (ع) يک ويژگي هاي خاصي مي خواهد و انصافا طلبه بودن يک منش خاصي را مي طلبد كه شاید من آن منش را دارا نبودم و الان هم افسوس مي خورم. من از وقتی که وارد حوزه شدن، تصمیم نداشتم ملبس شوم دلم می خواست در فضاي علمي حوزه حرف براي گفتن داشته باشم. به هر حال آن روزگار مشکلاتی برایم پیش آمد که راهی جز ترک حوزه نداشتم. البته هنوز هم که هنوز است از اين بابت كه ادامه ندادم، افسوس مي خورم.
اما حتما همین سابقه طلبگی شما در موفقیتتان در حوزه ستایشگری اهلبیت موثر بوده. قبول دارید؟
من نمي دانم معیار شما براي سنجش يك آدم موفق چيست، این لطف شماست که من را موفق میدانید.
ولی ما اصلا تعارف نمیکنیم. سید مهدی میرداماد قطعا یکی از چهرههای موفق مداحی در کشور ماست.
فکر میکنم امروز در دامنه قلهای ایستادم که برای خود تصور کرده بودم. خودم را آدم خودخواه و جاه طلبی نميدانم، ولي دوست داشتم در دستگاه سيد الشهدا (ع) چه از نظر فني و چه از نظر كيفي، بيشتر و بهتر ميبودم . ولي در مجموع احساسم بر اين است كه اگر به موفقيتي دست پيدا كردهام ،نقطه شروع اش از حوزه بوده و پله هاي صعودش از حوزه شكل گرفته و اگر حوزه و تحصيل درحوزه نبود، شايد اين اتفاق به اين سرعت رخ نمیداد. البته تصورم بر اين است كه الان هم در همان جبهه مشغولم و فقط خاكريزش تغيير كرده. كار ما تبليغي است و بالاخره كار تبليغي هم پُست و لباس نمي شناسد. من با همه توجهي كه به بحث تبليغ دارم، خودم را يك طلبه ميدانم و اين دو قابل تفكيك نيست.
استاد نداشتن شاید یکی از آفات برخی از مداحان جوان باشد. شما در محضر چه اساتیدی نشستهاید؟
من اساتيد زيادي داشتم .خیلی هایی که يك ساعت پاي منبرشان نشسته ام و بر خودم وظيفه ميدانم كه ايشان را استاد خودم بدانم. ولي چند نفر تاثير و نقش بيشتري داشتند و هميشه يادشان می کنم؛ حاج آقا منصور ارضي در بحث مناجات و روضه خیلی کمکم کردند. هم چنین حاج علي آقاي انساني؛ اين دو بزرگوار در واقع مسير اصلي را نشانم دادند و در طول مسير هم از حاج محمود كريمي،حاج محمد رضا طاهري و حاج حسن خلج بهرهمند شدم . البته در حوزه علمیه هم در محضر بسیاری از بزرگان تلمذ کردم که اگر بخواهم از همه نام ببرم، طولانی میشود.
شما زیاد اهل شعر حفظ کردن هستید؟
واقعا نمی دانم. علي رغم این که حفظ اشعار خوب است ،ولی خیلی زمانش فراهم نميشود. امروزه مداحي يك علم به حساب مي آید و البته علم به روزي هم هست .همانطور كه قبلا هم گفتيم سلامت شعر نسبت به حفظ شعر از اهميت بيشتري برخوردار هست. ما در طول سال اشعار و قصيده هايي را كه به دستمان ميرسد بررسي می کنیم و همين مرور و تكرار باعث ميشود كه اشعار را حفظ شويم .خیلی از اشعاری را که در قدیم می خواندم ، حفظ هستم ،چون آن موقع فرصت بیشتری داشتم، ولی الان تراكم جلسات اين اجازه را نميدهد که به حفظ اشعار بپردازیم.
فكر نميكنيد اینگونه کیفیت فدای کمیت شود؟
ببينيد ما دو نوع شعر داريم؛ معمولا شعرا يا جوششي شعر مي سرايند يا كوششي. هر دو نوع هم قابل طرح است. ما شعر جوششي سيد حميدرضا برقعي را داریم که قبل از ماه رمضان براي حضرت علي (ع) سروده و هر چند وقت يك بار يک چشمه اي از اين شعر ميجوشد و او آن را در اختيار ما قرار ميدهد و ما ميتوانيم آن را حفظ كنيم و كيفيت بالايي هم خواهد داشت. اما شعر كوششي هم نوعي از شعر است كه به مناسبت خاصي سروده ميشود و نميشود آن را حفظ كرد ، ولي معمولا بر اثر تكرار در جلسات بعضی هایش را حفظ ميشويم.
برسیم به فضای عمومی مداحی جوانان. فکر میکنید حال و هوای معنوی مداحان امروز بیشتر است یا قدیمیها؟
بحث مداحان دیروز و امروز نیست. من جواب شما را در يك كلمه خلاصه مي كنم؛ باورر. اگر باور در يك مداح به اوج خودش برسد و بفهمد كه برای چه كساني ميخواند و چه تعهد و ظيفه اي را بر دوش دارد، همۀ اينها حل ميشود. من خودم از مداحان نسل جديد به حساب مي آیم، به اصطلاح مداح نسل امروز. اعتقادم بر اين است كه يكي از حلقه هاي مفقودۀ جلسات ما فضاي معنوي و بعد روحاني يك مداح است. مداحان قديم ما براي خودشان يك مرشد و پير طريقي بودند مثل: «شيخ مهدي سراج»، «حاج اكبر موذن» ، «مرحوم علامه» و... که مردم به آن ها اعتقاد داشتند. چون آن موقع مداحان خیلی نكات را در خواندنشان رعايت مي كردند كه مردم هم به آنها اعتقاد پيدا ميكردند. ما تابلو هايي هستيم كه مردم به محض آنکه نگاهمان میکنند، ياد روضه و مجلس مي افتند، درستش هم همین است، اصلا نبايد هم ياد چيز ديگري بيفتند. پس همۀ اينها بر ميگردد به همان باور. در واقع اگر باور كرديم كه بايد به چه جايگاهي برسيم، از خودمان مراقبت مي كنيم و وقتي مراقبت كرديم خود به خود خيلي از اتفاقات معنوي و مثبت مي افتد.
پس شما «باور» را یکی از ملاکهای مداح حقیقی میدانید. چه شرایط دیگری برای نوکری اهل بیت(ع) وجود دارد؟
مداحي دو بال دارد؛ يك بال معنوي و يك بال فني كه بال فني اش همان صداست كه مهمترين ابزار است؛ جنس صدا بايد صداي مداحي باشد. اما بال معنوياش قطعا خيلي جاي صحبت دارد. در واقع ميشود گفت كه مداحي يك هنر معنوي است و مداح بايد هماني باشد كه مردم ميبينند و لمس ميكنند. اگر مداح در مجلس منقلب ميشود، بايد اين انقلاب از درونش باشد. روزی در محضر بزرگواري گفتم :«چطور مي توانم يك مداح خوب باشم؟» فرمود: «هر وقت توانستی زودتر از مستمع ات گريه كني، مداح خوبي خواهي بود.» اين حرف، حرف ساده و در عين حال خيلي عميقی است .مداح بايد يك عامل به تمام معنا باشد و اين اتفاق از خودش شروع و به مستمع ختم شود.
از طرفی هم باید مراقب باشیم که مداحي شغل نشود. مداحي يك علم تركيبي است و نياز به كار، تمرين و خلاقيت دارد. ما براي اينكه دچار روزمرگي نشويم، بايد خلاقيت زيادي از خودمان نشان بدهيم. سالهاست كه به بحث آموزش مداحي پرداخته ايم و الان هم يك كارگاهي داريم كه به طور تخصصي به اين امر مي پردازد. چون خودم معلم هستم و آموزش ميدهم ، هميشه توصيهام به دوستداران مداحي اين بوده و هست كه مداحي يك علم تجربي است و بهترين كارگاه و كلاس، هيئت و حضور پاي منبر است. مداحي را بايد به صورت حسي آموخت و البته كلاس هم بي تاثير نيست و در واقع حكم دفترچه راهنما را دارد.
شما بیشتر به روضهخوانی برای کدام یک از ذوات مقدسه دلبستگی دارید؟
هر روضهای حال و هوای خودش را دارد. اما بيشترين دلبستگي و وابستگي را به روضه حضرت زهرا (س) دارم. و يكي از سخترين مجالسي كه خیلی هم مشتاقش هستم، مجالس ايام فاطميه است.
شما چند سالی هست که توفیق روضهخوانی در محضر مقام معظم رهبری را پیدا کردهاید. از مجالس آقا برایمان بگویید.
خب احساس بنده قابل وصف نيست. چون در محضر نائب امام زمان(عج) بودن و خواندن بسيار سنگين و البته دلنشين است، ولي هر كدام از جلساتي كه ما داشته ایم،فضاي خاص خودش را داشته است. عمده تذكرات آقا در این مجالس از يادم نميرود. شب تاسوعای سال 84 رفتم خدمت ايشان. آقا ميدانستند كه من از قم مي آیم، پرسيدند: «جلسه قم شما تعطيل است؟» گفتم: «خير سريع برميگردم». فرمودند: «سريع برگرديد، من هم راضي نيستم شما اين همه راه را مي آييد.» گفتم: «آقا ما با سر مي آييم خدمت شما» و حضرت آقا پاسخ حکیمانهای دادند: «سعي كنيد آن جبهه و خاكريزي را كه در قم دست گرفته ايد،حفظ كنيد. هر كدام از شما يك فرماندۀ جبهه فرهنگي اهل بيت هستيد.» وقتي برگشتيم و با آقاي سلحشور صحبت شد، گفتيم همين كه ايشان تاكيد كردند كه اين جبهه را ترك نكنيد، پس به ما فهماندند كه ما سربازيم و به مقام سربازي رسيده ايم. پس شرايط خيلي متفاوت است. از آن سال به بعد با بصیرت بیشتری مجلسداری میکنیم.
دیدگاه تان را بنویسید