وصایاى پیامبرانه

کد خبر: 241290

تقوا عنوان کلى است ، پرواى از خدا در همه کارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفریدگار و کلام اوست ، که تلاوت هر روزه ، (برنامه گرفتن ) از این منشور بى نظیر و جاویدان است .

وبلاگ راه آسمان در جدیدترین نوشته خود آورده است: ابوذر اى رسول خدا (ص )! مرا توصیه اى کن . پیامبر تو را به (تقوا) سفارش مى کنم ، چرا که تقوا در راءس همه کارهاى توست . ابوذر باز هم بفرمایید، بیشتر. پیامبر بر تو باد قرآن خواندن و یاد خداى متعال ، چرا که تلاوت قرآن براى تو در آسمانها (یاد) است و در زمین ، (نور) ) تقوا عنوان کلى است ، پرواى از خدا در همه کارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفریدگار و کلام اوست ، که تلاوت هر روزه ، (برنامه گرفتن ) از این منشور بى نظیر و جاویدان است . ابوذر قانع نیست ، بیشتر مى خواهد و بیشتر، از این رو، از حضرت مطالب بیشتر و مواعظ بلیغ ‌تر مى طلبد. این گفتگو ادامه مى یابد: (ابوذر باز هم بیفزاى ، اى رسول خدا (ص )! پیامبر بر تو باد (جهاد) . چرا که رهبانیت آیین من ، جهاد است . ابوذر با زهم بیشتر، یا رسول اللّه (ص )! پیامبر بر تو باد (سکوت ) ، مگر آنجا که حرف نیک بگویى ، چرا که سکوت و خموشى شیطان را از تو طرد مى کند و در امور دینى هم یاور توست .) این هم جهاد است ، لیکن در جبهه درونى و در جهاد با نفس . گاهى کنترل زبان و مهار کردن سخنان ، از یک جنگ بیرونى دشوارتر است و قوّتى بیشتر مى طلبد. چه بسیار حرفها که بى پایه و بى مایه است و خاستگاه نفسانى دارد و وسوسه هاى ابلیسى انگیزه آن گفتار است ، پس خموشى گزیدن و رعایت سکوت و کم حرفى ، بستن راه شیطان است . (ابوذر اى پیامبر، باز هم موعظه ام کن ، و بیشتر! پیامبر از خنده زیاد بپرهیز، چرا که دل را مى میراند و نور چهره را از بین مى برد. ابوذر باز هم ، یا رسول اللّه (ص )!... پیامبر به پایین تر از خودت نگاه کن ، نه به بالاتر از خویش ، چرا که این سبب مى شود نعمتهاى خدا را درباره خودت ، کم مشمارى .) در احادیث دیگر، این نکته با تفصیل بیشترى آمده است . در امور دنیایى و برخورداریها و مال و معیشت و زندگى ، باید به پایین تر از خود نگریست نه بالاتر. چون نظر به پایین تر، سبب مى شود انسان آنچه را هم که دارد قدر بشناسد و شکرگزار باشد. اما اگر به بالاتر از خود بنگرد و تمتعات و امکانات و رفاه و خانه و حقوق و... دیگران را ببیند، همیشه احساس کمبود مى کند و به دنیاطلبى و (تکاثر) مى گراید. اما در امور اخروى و معنوى ، انسان باید به بالاتر از خود بنگرد (این در احادیث آمده است ). به آنکه علم بیشتر، تقواى افزونتر، خلوص و صداقت برتر دارد، و معرفتش بیشتر، اخلاقش نیکوتر و روحیاتش والاتر است . اینها قله هاى کمالند. توجه به این گونه افراد بالاتر از خود، سبب مى شود که انسان به ضعفهاى اخلاقى و معنوى خود واقف گردد و تلاش ‍ بیشتر کند تا به آن قله برسد و به آنچه دارد، قانع نگردد. چرا که مراتب کمال و معنویت انسان ، تا بى نهایت قابل رشد و فزایندگى است . برگردیم به کلمات نورانى حضرت رسالت : (ابوذر اى رسول خدا (ص ) باز هم بر موعظه هاى خود بیفزاى . پیامبر با خویشاوندانت رفت و آمد داشته باش ، هرچند آنها از تو قطع رابطه کنند. بینوایان محروم را دوست داشته باش و با آنان مجالست و همنشینى کن . (قبلاً هم گذشت که این کار، سبب زدودن (تکبر) مى شود و گُل تواضع را بر شاخه زندگیمان مى شکوفاند.) ابوذر یا رسول الله ، باز هم ! پیامبر حق را بگو، هر چند تلخ باشد! ابوذر باز هم ، اى پیامبر! پیامبر در راه خدا، از ملامت و نکوهش ملامتگران نترس .) (راستى ، در تعارض راه خدا و پسند مردم ، کدام یک را باید برگزید؟ کسانى از سرزنش و حرفهاى مردم مى هراسند و به همین خاطر، حرف حق را نمى گویند، به وظیفه عمل نمى کنند و از گرفتن یک (موضع مکتبى ) مى هراسند. اما مرد حق ، در راه خدا از هیچ ملامتى نمى ترسد. دیگران هرچه مى خواهند بگویند، اگر کارشان طبق رضاى خدا باشد، دیگران و حرفهایشان مهم نیست ...) (ابوذر (آخرین سؤ ال ) یا رسول الله ، بیشتر موعظه ام کن ! اى ابوذر!... آنچه از عیب و مسائل خویش مى دانى ، باید تو را از پرداختن به دیگران باز دارد و آنچه خود انجام مى دهى ، بر دیگران ستم مکن . در عیب انسان ، همین بس که از عیوب دیگران آن را بشناسد که از خودش نمى شناسد...) در امثال فارسى ما نیز این گونه سخن زیاد است . سیر، یک روز به پیاز طعنه مى زند که چه قدر بدبویى !... پیاز مى گوید: تو از عیب خود بى خبرى ، از این رو به عیبجویى دیگران پرداخته اى . و به تعبیر دیگر: یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگرى . سبب پرداختن به ضعفها و عیوب دیگران ، آن است که از عیوب خود بى خبریم و یا فراموش ‍ مى کنیم و چیزى را بر دیگران ناروا و زشت مى شماریم که در خودمان نیز، همانها یافت مى شود. این خود، عیبى است بزرگ . ابوذر مى گوید: پیامبر آنگاه دست بر سینه ام نهاد و فرمود: (اى ابوذر!... هیچ عقلى ، همچون تدبیر و آینده نگرى نیست ، هیچ تقوا و وَرَعى ، همچون پرهیز از حرامهاى خدا نیست . و... هیچ افتخار و شرافتى ، همچون (حسن خلق ) و خوش اخلاقى نیست !) در اینجا، این سلسله نور و این آبشار حکمت ، پایان مى پذیرد. اساسى ترین حکمتها و اندرزهایى که براى دین و دنیایمان سودبخش است ، توجه به آنها، ما را به فلسفه بلند و ناب هستى و حیات ، نزدیکتر مى سازد. در این نوشتار، در آستان روایت شریفى بودیم که نصایح حضرت رسالت را صحابى گرانقدر، (ابوذر غفارى ) برایمان نقل مى کرد. امید است روشنى بخش دل و جانمان بوده باشد و چراغ راه و راهگشاى زندگیمان ، که ما (حیات طیبه ) خویش را، مدیون ارشادهاى اولیاء خداییم .

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد