40 "سري" كه در بازار تهران از تن جدا شد
خبر حركت 40 امامزاده از فرزندان و نوادگان امام موسيكاظم(ع) بسوي ايران به مأمون ميرسد و او به "سياهپوش سمناني " دستور قتل اين 40 امامزاده را ميدهد
فارس: خبر حركت 40 امامزاده از فرزندان و نوادگان امام موسيكاظم(ع) بسوي ايران به مأمون ميرسد و او به "سياهپوش سمناني " دستور قتل اين 40 امامزاده را ميدهد؛ در يك شب اين 40 تن بهصورت دستهجمعي سر از بدن مطهرشان جدا ميشود و بدنهاي بيسرشان به درون چاهي در محل فعلي بازار تهران انداخته ميشود. حدود يك ماه پيش بود كه براي پوشش خبري مراسم پردهبرداري از ضريح جديد "امامزاده چهلتنان(ع) " بازار تهران دعوت شديم؛ در ابتدا اسم امامزاده چهلتنان هم برايمان غريب و به گوشمان هم نرسيده بود و هيچ اطلاعاتي از اين امامزاده نداشتيم. روز ولادت امام رضا(ع) ـ 11 ذيالقعده ـ ساعت 9 صبح راهي بازار تهران شديم، از خيابان 15 خرداد و از پلههاي "نوروزخان " خود را به داخل بازار رسانديم؛ راسته لوازمالتحريرفروشان و بوي دفتر و مداد بود كه فضاي اين راسته از بازار را پر كرده بود. در همان حين عبور از اين گذر، نيمنگاهي هم به داخل مغازههايي كه پر از انواع لوازمالتحريرهاي رنگارنگ بود، ميانداختيم و براي لحظاتي خود را در فضاي كودكي و هياهوي مدرسه ... كه يكدفعه با صداي يكي از گاريچيهاي بازار كه چرخدستي بزرگي را هل ميداد و فرياد «آقا مواظب باش!» رشته خيالمان پاره ميشود. چند دقيقهاي در اين گذر به سمت پايين بازار جايي كه به "چارسوق بزرگ " معروف است، ادامه مسير ميدهيم. از يكي از كسبه آدرس چهارسوق بزرگ را ميپرسيم و او با دست به سمت جنوب بازار اشاره ميكند؛ سرانجام به چهارسوق بزرگ ميرسيم و چند سطري از تابلويي كه براي معرفي بناي چهارسوق نصب شده را ميخوانيم و متوجه ساخت اين بنا در زمان صفويه ميشويم اما ظاهراً هنوز تا "راسته بازار چهلتنان " راه زيادي مانده و ما اطلاعي از محل امامزاده چهلتنان نداريم، از يكي ديگري از كسبه كه سنوسالي از او گذشته و با عينك تهاستكاني خود داخل حجرهاش در حال گپ با يكي از دوستانش است، ميپرسيم راسته بازار چهلتنان كجاست؟ ميگويد «همين دست چپ چارسوق بزرگ را ادامه ميدهي تا به راسته بازار چهلتنان برسيد» از اين فرصت استفاده ميكنيم و دوباره سؤال ميكنيم، امامزاده چهلتنان هم همانجاست؟ پاسخ ميدهد«آره؛ همانجاست، امامزاده چهلتنان(ع) نرسيده به كوچه غريبون است.» به مسير ادامه ميدهيم و در اين مسير هر از چند قدمي بوي خاص همان راسته بازار به مشام ميرسد، از جلوي حجرههاي عطاري كه ميگذريم، بوي ادويهجات است كه همه شامه را پر ميكنه و در اين هياهوي بازار، در ذهن سؤالاتي در خصوص امامزاده چهلتنان نقش ميبندد: امامزاده چهلتنان كيست؟ چرا به اين امامزاده چهلتنان ميگويند؟ و ... اما شلوغي و هياهوي بازار، رشته افكار را پاره ميكند و اجازه تمركز بر اين سؤالات را نميدهد. ديگر چيزي نمانده كه از اين همه شلوغي بازار عاصي شويم و از طرفي به خاطر قدمهاي تند و با عجلهاي كه برداشتهايم، بدن خيس عرق است. اما يكدفعه در سمت راست خود به يك درب كوچك سبزرنگ ميرسيم با تابلويي در بالاي آن كه روي آن حك شده: «امامزاده چهلتنان(ع)»؛ ظاهراً به مقصد رسيدهايم، آهسته از اين درب كوچك امامزاده وارد يك صحن كوچك چنددرچند ميشويم كه با 3 پله به داخل صحن امامزاده چهلتنان(ع) وارد ميشود، كفش را داخل جاكفشي ميگذاريم و داخل امامزاده ميشويم. به محض ورود، لهيبي از خنكاي خوشعطري از فضاي داخل صحن به صورت برخورد ميكند؛ اصلاً قابل باور نيست كه با فاصله تنها چندمتر از فضاي شلوغ و پرازدحام بازار، چنين فضايي با اين آرامش و خنكا وجود داشته باشد. درست مثل اينكه پا را از مرز جهنمي به يك حريم بهشتي گذاشته باشيم. با داخل شدن به صحن امامزاده چهلتنان(ع)، بوي عطر عجيب و شديدي تمام وجودمان را دربر ميگيرد و آرامشي عميق بر جان آدمي مينشيند؛ انگار كه آدمي براي لحظاتي از اين دنيا كنده شده و در سراي ديگري سير ميكند. اما اين بقعه و مكان، آستانه كدام امامزاده است كه اينطور تمام وجودت را در يك لحظه به تسخير درميآورد و آب سرد و خنكي در كام تشنه جانت ميريزد. تازه در اين لحظه است كه عطش دانستن از اصل و نسب اين امامزاده در درونت زبانه ميكشد و سراپا گوش ميشوي كه از امامزاده چهلتنان(ع) بشنوي. ديري نميگذرد كه شرح مختصري از اين امامزاده ميشنويم: «زماني كه امام رضا(ع) با اجبار و اصرار مأمون عباسي راهي ايران و مرو ميشود، 40 نفر از فرزندان و نوادگان امام موسي كاظم(ع) نيز رهسپار ايران ميشوند و به عشق ديدار حضرت ثامنالحجج مسير مرو را در پيش ميگيرند اما اين طي طريق طولاني با شهادت امام رضا(ع) به دست مأمون همزمان ميشود، از طرفي خبر حركت اين امامزادگان نيز به مأمون ميرسد و او به يكي از عمال خود معروف به "سياهپوش سمناني " دستور قتل اين 40 امامزاده را ميدهد. به اين ترتيب بوده كه اين 40 فرزند از فرزندان امام هفتم شيعيان در يك شب به دست سياهپوش سمناني و بهصورت يكجا و دستهجمعي به شهادت ميرسند و سرهاي مطهرشان از بدنشان جدا ميشود و خون سرخ 40 امامزاده مانند رودي جاري ميشود تا گواه مظلوميت شيعه و اهل بيت عصمت و طهارت باشد و كوس رسوايي و ستم سلسله جور عباسي و خليفه سفاكي به نام مأمون». اما حكايت به اينجا ختم نميشود؛ سياهپوش سمناني دستور ميدهد كه بدنهاي بدون سر اين 40 امامزاده را به درون چاهي بريزند و سر چاه را بپوشانند؛ تازه اين جاست آنچه را كه ميشنوي پاسخ سؤال ابتدايي ذهنت ميشود و منشأ آن حالت معنوي و عطر بهشتي كه وجودت را در لحظه ورود به اين امامزاده پر كرده بود را مييابي. آري، محل چاهي كه بدنهاي مطهر اين 40 امامزاده در آن مدفون شده، همين بقعه فعلي امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران است. اين چه حكايت عجيبي است؛ يعني همين بقعه و عمارت كوچك و آسماني امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران كه هماكنون در آن نشستهايم، محل دفن اجساد مطهر و بيسر 40 تن از فرزندان امام موسي كاظم(ع) است و به يكباره به زيارت 40 امامزاده آمدهايم؟! با اين توضيحات كه توسط يكي از مسئولان اداره اوقاف تهران در مراسم پردهبرداري از ضريح جديد امامزاده چهلتنان(ع) ارائه ميشود با بخش كوتاهي از تاريخ و اصل و نسب امامزاده چهلتنان(ع) آشنا ميشويم و در پاسخ اين سؤال كه منبع تاريخي سرگذشت اين امامزادگان چيست؟ كتاب «بحرالانساب» مرحوم سيد رضي را معرفي ميكنند تا ديگر جاي هيچ شك و شبههاي در خصوص صحت و سقم اين واقعه تاريخي در صفحه ذهن باقي نماند. اين آشنايي مختصر با امامزاده چهلتنان(ع) بهانهاي شد كه بيشتر جوياي پيشنه و كموكيف ساخت بقعه و بارگاه اين امامزاده شويم و اينكه چرا چنين امامزادهاي با اين عظمت كه 40 امامزاده را در قلب بازار تهران در خود جاي داده، اينگونه بايد مهجور و ناشناخته باشد و چرا بايد بسياري از كسبه بازار تهران نيز در جريان سرگذشت امامزاده چهلتنان(ع) نباشند و تنها مختصري مبهم از آن بدانند. خلاصه اين موضوع باعث ميشود كه در فرصتي ديگر، مجدداً سري به امامزاده چهلتنان بزنيم و به سراغ فردي برويم كه سالياني است در كنار اين امامزادگان زندگي كرده و در جريان كامل ساخت اين بقعه، بازسازي و موقوفات آن قرار دارد. آري اين فرد «مهدي اربابي» از نوادگان «كربلايي محمدباقر تاجر تهراني» است؛ كربلايي محمدباقر فردي از كسبه بازار تهران است كه حدود 200 سال پيش براي نخستين بار متوجه وجود چاهي شد كه در آن 40 امامزاده مدفون هستند و باني ساخت اين امامزاده شد. در گفتوگويي صميمانه با "مهدي اربابي "، او از خوابي كه جد بزرگشان ـ كربلايي محمدباقر تاجر تهراني ـ ميبيند برايمان ميگويد و اينكه چطور شد كه امامزاده چهلتنان(ع) شناخته و صاحب بقعه و بارگاه و موقوفات شد كه خود حكايتي شنيديني و جذاب دارد. * چاهي كه رازي عظيم را فاش كرد اما خلاصه جريان به اين صورت بوده كه تا حدود 200 سال پيش كسي از محل دفن اين امامزادگان خبري نداشته تا كه شبي يكي از بازاريان تهران به نام «كربلايي محمدباقر تاجر تهراني» خوابي ميبيند كه در آن خواب امام هفتم شيعيان به او ميفرمايند: «40 نفر از فرزندان من غريبانه سرشان از بدنشان جدا شده و اجساد بيسرشان به درون چاهي در اين محل انداخته شده و حضرت در خواب محل چاه را به كربلايي نشان ميدهد و پس از اين جريان بوده كه كربلايي محمدباقر تاجر تهراني به محلي كه حضرت در خواب به او نشان داده ميرود و پس از حفر اين محل، به اين چاه كه محل فعلي بقعه است، ميرسد و با اجساد سالم و بيسر 40 امامزاده مواجه ميشود و اينگونه بوده كه كربلايي اقدام به ساخت بقعهاي بر سر اين چاه كه محل دفن اين 40 امامزاده بوده ميكند و اين محل به نام امامزاده چهلتنان(ع) معروف ميشود.» امروز پنجشنبه سيزدهم آبان 89، يك ماه پس از پردهبرداري از ضريح جديد امامزاده چهلتنان(ع) حدود ظهر دوباره قصد امامزاده چهلتنان بازار تهران ميكنيم و اين بار در مسير منتهي به راسته چهلتنان از كسبه در خصوص اصل و نسب امامزاده چهلتنان ميپرسيم و تنها افرادي معدود هستند كه مختصري از از اين امامزاده ميدانند اما خود را چندان معطل نميكنيم و به سرعت مسير امامزاده را در پيش ميگيريم. مهدي اربابي «نواده» كربلايي محمدباقر تاجر تهراني است؛ داخل حريم معطر و ملكوتي امامزاده چهلتنان(ع) مشغول به صحبت با او ميشويم كه اكنون به وكالت از پدر، متولي اين امامزاده است؛ شيريني و جذابيت كلام او گذشت زمان يك ساعت را از يادمان ميبرد؛ مهدي اربابي و از نوادگان كربلايي محمدباقر تاجر تهراني از جد بزرگ خود و خوابي كه در آن، محل دفن اين امامزادگان را نشان ميدهند و ... برايمان ميگويد: «من از نوادگان كربلايي محمدباقر تاجر تهراني هستم و از 7 نسل پيش در همين راسته بازار در كوچه پشت امامزاده چهلتنان به نام "غريبان " ساكن بودهايم يعني از 200 سال پيش اجداد ما در همين كوچه پشت امامزاده ساكن بودهاند. * كربلايي محمد باقر چرا خوابيدهاي! كربلايي محمدباقر حدود 170 سال پيش خوابي ميبيند كه در اين خواب امام كاظم(ع) محل فعلي بقعه امامزاده چهلتنان(ع) را به او نشان ميدهد و ميفرمايند: "كربلايي محمدباقر اينجا 40 نفر از فرزندان من كه براي زيارت فرزندم امام رضا (ع) آمده بودند مثل جدشان غريبانه شهيد شدهاند و بدن بدون سرشان در اين محل مدفون است و تو خوابيدهاي. " كربلايي محمدباقر وقتي از خواب بيدار ميشود، منقلب آنچه در رويا ديده مانند تصويري واقعي در جلوي چشمانش بوده. او پس از اين خواب پسرعموها و پسرداييها كه "مشهدي ابوطالب " يكي از آنها بوده را فرا ميخواند و دستهجمعي به اين محل، يعني محل فعلي امامزاده چهلتنان ميآيند و دقيقا همان نقطهاي را كه امام در خواب به كربلايي نشان داده بود را حفر ميكنند تا اينكه دهانه يك چاهي باز ميشود ـ تا آن زمان حتي دهانه آن چاه نيز مشخص نبود و روي آن كاملا پوشيده شده بود ـ خلاصه پس از آنكه چاه نمايان ميشود، كربلايي محمدباقر و يكيدو نفر از همراهان او به داخل چاه ميروند و با بدنهاي بدون سر 40 پيكر سالم كه هنوز خونهاي آنها كه بر زمين جاري شده بود نيز تازه بوده مواجه ميشوند يعني پس از گذشت حدود هزار و 200 سال نه تنها كه بدنهاي اين امامزادگان پس از جدا شدن سر از بدنشان سالم مانده بود بلكه خوني كه به واسطه جدا شدن سر از اجسادشان جاري شده بود همچنان تر و تازه باقي مانده بود. تصور كنيد كه اين 40 امامزاده در زمان امام رضا(ع) به شهادت رسيدند، شهادت امام رضا(ع) در سال 205 هجري قمري رخ داده و هماكنون در سال 1431 هستيم و كربلايي محمدباقر اين خواب را در سال 1260 قمري برابر با 1218 شمسي ديده يعني 171 سال پيش و حدود حكومت آقامحمد خان قاجار. پس از اين واقعه، كربلايي محمدباقر و مشهدي ابوطالب تصميم ميگيرند كه تمام مال و اموال خودشان را وقف اين امامزادگان كنند و بقعهاي براي اين امامزاده بسازند كه به اين واسطه محل اين بقعه به امامزاده چهلتنان(ع) معروف ميشود. كربلايي محمدباقر در آن زمان به لحاظ مالي فردي متمول بود و در اين راسته از بازار مايملك و مغازههاي زيادي را در اختيار داشته كه تمام اين اموال خود را در قالب چند وقفنامه، وقف امامزاده چهلتنان ميكند و هماكنون امامزاده چهلتنان 90 مستأجر دارد؛ فرزند مشهدي ابوطالب به نام كربلايي محمدحسن ارباب در همين امامزاده مدفون است يعني 4 پشت قبل از بنده محمدحسن ارباب است كه وصيت كرده بود من را در جلوي در ورودي اين امامزاده دفن كنيد تا زائران اين بقعه از روي قبر من عبور كنند. وقفهايي كه توسط كربلايي محمدباقر تاجر تهراني و مشهدي ابوطالب براي امامزاده چهلتنان(ع) انجام ميشود شامل زمين، مغازه و منزل مسكوني بوده كه هماكنون نيز اين منزل مسكوني در داخل كوچه غريبان پابرجاست كه البته اين كوچه در حال حاضر به نام كوچه چهلتن معروف است. * هزينه سفر حجي كه صرف ساخت بقعه امامزاده شد در سالي كه كربلايي محمدباقر اين خواب را ميبيند مبلغي پول را نيز براي انجام سفر حج خود كنار گذاشته بود كه پس از اين قضيه آن پول را هم صرف ساخت بقعه امامزاده چهلتنان ميكند. در خصوص شكل و شمايل بقعه قديمي امامزاده بايد بگويم كه ساختمان قديمي امامزاده از تيرچه چوبي بود كه الان يك قسمت از ايوان جلويي امامزاده با همان تيرچه چوبي قديمي باقي مانده و در وقفنامهاي كه توسط كربلايي محمدباقر و مشهدي ابوطالب انجام ميشود مصارفي را براي موقوفات مشخص ميكنند از جمله اينكه مبلغي از عوايد موقوفات امامزاده صرف تعميرات بقعه شود همچنين مواجب يك نفر خادم براي امامزاده در نظر گرفته شود و از محل عوايد موقوفات مجالس عزاداري براي پيامبر اكرم و اهل بيت عصمت و طهارت و عليالخصوص مجالس عزاداري براي اباعبدالله الحسين(ع) در ماه محرم و صفر در بقعه اين امامزاده و در منزل مسكوني متولي امامزاده برگزار شود. از آن پس بوده كه هر فردي كه به عنوان متولي اين امامزاده معرفي ميشده در منزلش اين مجالس عزاداري برپا بوده و حدود 2 سال است كه پس از فوت عمويم اين مجالس روضه در منزل ما برگزار ميشود؛ در حال حاضر پدرم متولي امامزاده است و من هم از طرف او وكالت امامزاده را برعهده دارم. *پردهبرداري از ضريح امامزاده چهلتنان(ع) همزمان با روز ولادت امام رضا(ع) بازسازي بناي بقعه امامزاده چهلتنان(ع) در سال 84 شروع شد و ضريح قديمي اين امامزاده كه چوبي بود توسط يكي از خيران به نام حاج مجتبي حاصليان از بازاريان عباسآباد در صنف پوشاك ساخته ميشود كه در ماه گذشته عمليات نصب آن هم به اتمام رسيد و از ضريح جديد در روز ولادت امام رضا(ع) پردهبرداري شد كه البته خود حكايت آماده شدن ضريح جديد تا روز ولادت امام رضا(ع) حكايت شنيدني دارد كه تعريف خواهم كرد اما اينكه چرا اين خيّر، امامزاده چهلتنان را براي ساخت ضريح انتخاب كرده اين بوده كه او حوائج خيلي خاصي داشته كه توسط اين امامزاده برآورده شده است. بازسازي اين امامزاده از سال 84 تا اواخر سال 87 به طول انجاميد و قرارداد ساخت ضريح جديد اين امامزاده هم در مرداد 88 توسط حاصليان با ابوالحسني در ميبد يزد بسته شد و 27 مهر برابر با 11 ذيالحجه مصادف با ولادت امام رضا(ع) از اين ضريح جديد پردهبرداري شد. در ابتدا براي آماده شدن اين ضريح همزمان با ولادت امام رضا(ع) برنامهريزي خاصي نداشتهايم اما يك هفته قبل از ولادت امام رضا(ع)، سازنده ضريح با من تماس گرفت و گفت «ضريح آماده شده و قصد داريم آن را به تهران حمل كنيم» از او پرسيدم كه نصب ضريح چند روز طول ميكشد و او گفت 3 روز و آن روز بيستويكم مهر بود و ما محاسبه كرديم كه اگر 3 روز هم صرف نصب ضريح شود، 2 روز فرصت خواهيم داشت تا روز ولادت حضرت داخل امامزاده را نظافت و مرتب كنيم و در روز ولادت از ضريح جديد امامزاده چلهتنان(ع) پردهبرداري كنيم اما حكايت تازه از اين جا شروع شد. *ضريحي كه ظرف 2.5 روز نصب آن به اتمام رسيد با انتقال قطعات ضريح به تهران و حمل آن به امامزاده، تازه متوجه شديم كه نصب ضريح چقدر كار زمانبر و دشواري است چرا كه بخشهاي مختلف و قطعات ضريح كاملا از هم باز بود و بايد آنها سوار ميشدند و تازه پس از اين عمليات نوبت به كارهايي مانند نجاري، شيشهبري، برقكاري، سنگكاري، خياطي و ... ميرسيد. ديديم كه اتمام كار ضريح زمان خيلي زيادي نياز دارد و اين نگراني ايجاد شد كه آيا ممكن است ظرف 2 تا 3 روز بتوانيم همه اين كارها را انجام دهيم اما از طرفي هم چون اين 40 امامزاده براي ديدار امام رضا(ع) از مدينه به سمت مرو رهسپار بودند و در اين راه به شهادت رسيده و سر از بدنشان جدا شده بود، خيلي مصر بوديم كه در روز ولادت امام رضا(ع) كارهاي ضريح جديد به اتمام برسد. حين نصب قطعات ضريح ديديم كه يكيدو اشتباه در قاب دور ضريح هم وجود دارد كه يك بخش از نوشته پس از نصب در زير قاب قرار ميگرفت كه براي رفع اين مشكل مجبور شديم دوباره سفارش ساخت آن را به يزد بدهيم تا اين قسمت از نو ساخته شود و دوباره به تهران حمل شود. نصب قطعات ضريح به تنهايي 3 روز زمان نياز داشت اما اين عمليات بهعلاوه سنگكاري اطراف ضريح، شيشهبري، سيمكشي، برقكاري داخل و بيرون و دوخت پارچه مخملي دور ضريح كه بايد سفارش آن به خياط داده ميشد، تمام اين كارها ظرف 2 روز و نيم انجام شد! تكميل ضريح جديد امامزاده چهلتنان(ع) با كموكيفي كه گفتم در مدت 2 روز و نيم، يكي از كرامات اين امامزادگان بود به طوري كه خود نصاب و سازنده ضريح ميگفت «من تابحال 50 ضريح ساخته و نصب كردهام اما تا به حال ضريحي نبوده كه تمام كارهاي آن ظرف 2 روز و نيم انجام شود.» وقتي صحبتهاي نواده كربلايي محمدباقر تاجر تهراني به اينجا ميرسد از او درباره مهجوري و ناشناخته بودن امامزاده چهلتنان(ع) ميپرسيم كه چرا حتي اهالي و كسبه بازار هم آشنايي چنداني با اين امامزاده و سرگذشت آنان ندارند؟ اربابي به جرياني تاسفبار اشاره ميكند و ميگويد: قبل از آنكه توليت اين امامزاده به بنده و پدرم واگذار شود به مدت 27 سال امور امامزاده چهلتنان(ع) در وكالت يك بنده خدايي بود ـ البته نميشود به او بنده خدا گفت ـ كه از طرف عموي من وكالت اين امامزاده را بر عهده داشت؛ او فردي بازاري با چهرهاي موجه بود و بيشتر در پي جنبههاي مادي اين امامزاده؛ متاسفانه تازه امروز است كه به نيات واقفين اين امامزاده بهصورت كامل عمل ميشود حتي براي مدتي اقامه عزاي حسيني نيز كه جزء نيت واقفين بود نيز به فراموشي سپرده شده بود. وقتي از اربابي ميپرسيم كه در طول مدتي كه آن فرد بازاري وكالت اداره امامزاده را برعهده داشت چرا با مشاهده آن وضعيت دخالتي نكرديد، ميگويد: «از طرفي دلمان براي چنان وضعيتي ميسوخت اما از طرفي هم مسئوليتي نداشتيم و اين فردي كه متولي امامزاده شده بود يك وجهه بسيار خوبي را در بين بازاريان داشت و حتي كسي جرأت اينكه به او بگويد بالاي چشمت ابروست را نداشت؛ مقام معظم رهبري در همين سفر اخير به قم يكي از بيانات كليديشان اين بود كه چهره موجه افراد قابل احترام و تكريم است اما شاخص حق نيست و در صحابه پيامبر هم چهرههاي موجهي بودند كه به بيراهه رفتند؛ خلاصه كه متولي سابق اين امامزاده تخلفاتي داشت و سرانجام با فوت عمويم، اين فرد هم بركنار شد اما واقعا بسياري از امامزادگان غريب واقع شدهاند.» حكايت شهادت چهلتنان(ع) در كتاب بحرالانساب سيد رضي اربابي در ادامه اين گفتوگو از تاريخچه امامزادگان چهلتنان(ع) در كتاب "بحرالانساب " مرحوم سيد رضي ميگويد و اينكه «اصل اين كتاب به قلم مبارك امام صادق(ع) و امام حسن عسكري(ع) نگارش شده و سيد رضي اين كتاب را ترجمه كرده و هماكنون مشخص نيست كه نسخه اصلي اين كتاب چه سرنوشتي يافته و نسخه سيد رضي نيز بسيار ناياب است.» در كتاب بحرالانساب ذكر شده زماني كه امام رضا(ع) به دستور مأمون از مدينه راهي مرو شدند، 12 هزار و 763 نفر از فرزندان ائمه در عربستان به سر ميبردند و مأمون از اينكه اين افراد دست به شورش بزنند به شدت واهمه داشت، اين بود كه پس از دعوت امام رضا(ع) به خراسان تصميم به قلعوقمع فرزندان ائمه نيز گرفت و به اين واسطه بود كه پس از حركت امام به ايران، نوادگان و امامزادگان نيز به سمت ايران رهسپار شدند چرا كه ائمه اطهار به فرزندانشان سفارش كرده بودند كه هر وقت حكومت فاسق در مدينه و عراق و ساير بلاد به شما فشار آوردند به ايران پناه ببريد. در زمان مامون، حسن صباغ قزويني و سياهپوش سمناني از عوامل مأمون در شهريار قلعهاي داشتند كه سپاهيانشان در آن مستقر بودند؛ پس از حركت امامزادگان به ايران، سياهپوش سمناني نامهاي به مأمورن مينويسد و در آن نامه به مأمون گزارش ميدهد كه 12 هزار و 673 نفر از فرزندان ابوترابيان ـ در آن زمان به فرزندان ائمه ابوترابيان گفته ميشد ـ راهي ايران و رهسپار خراسان و مرو هستند، اگر اين افراد پايشان به آنجا برسد چيزي از حكومت تو باقي نخواهد ماند؛ به اين صورت بود كه مأمون در همان شب امام رضا(ع) را با زهر مسموم و به شهادت ميرساند و نامهاي هم براي سياهپوش سمناني ميفرستد كه تمام نوادگان و فرزندان ابوترابيان كه به ايران وارد شدهاند را قلع و قمع كنيد و به اين صورت بود كه اين امامزادگان به اقصينقاط ايران پراكنده شدند. در ادامه سرگذشت امامزاده چهلتان(ع) در كتاب بحرالانساب آمده است كه سياهپوش سمناني 40 امامزاده را بهصورت يكجا به شهادت ميرساند و سرهاي اين امامزادگان را از تن جدا ميكند و بدنهاي مباركشان را به درون چاهي كه هماكنون بقعه اين امامزادگان در آن محل واقع شده، ميريزد و سرهاي اين 40 امامزاده را به عنوان مژدگاني به سمت مرو ميبرد. اما بشنويد كه در مسير حمل اين سرها به مرو چه اتفاقي ميافتد؛ نيروهاي سياهپوش سمناني كه حامل سرهاي اين 40 امامزاده بودند در مسيرشان به مرو به دشت ورامين ميرسند و به منزل پيرزني ميروند كه اين پيرزن از نسل ابوذر غفاري بوده؛ اين پيرزن ابتدا تصور داشته كه سياهپوش سمناني و نيروهايش مانند هميشه و در مسير خود براي سركشي آمدند اما شبهنگام متوجه چيزي كه همراه سياهپوش سمناني بوده و از نيت آنها باخبر ميشود لذا سريعا فرزندان، نوادگان و جوانان دشت ورامين را باخبر ميكند و آنها كه تعدادشان به 100 نفر ميرسيده با نيروهاي سياهپوش سمناني وارد جنگ ميشوند كه اين جنگ چند روزي به درازا ميكشد و امامزاده عونابن سپهسالار نيز كه از فرزندان امام موسي كاظم(ع) بوده به نيروهاي وراميني ملحق ميشود و سرانجام آنها موفق ميشوند سياهپوش سمناني را به هلاكت برسانند و سرهاي مطهر اين 40 امامزاده را پس بگيرند. * تدفين سرهاي امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران در ورامين در اين نبرد، امامزاده عون به شهادت ميرسد و سرهاي مطهر اين 40 امامزاده به همراه پيكر امامزاده عون در همان ورامين به خاك سپرده ميشود كه هماكنون اين محل به نام "امامزاده عون " در ورامين صاحب بقعه و بارگاه است؛ در كتاب بحرالانساب و در بخشي كه فرزندان امام موسي كاظم(ع) را معرفي ميكند آمده است كه 40 فرزند حضرت امام موسي كاظم (ع) به صورت يكجا به شهادت رسيدهاند و سر از بدنشان جدا شده است. * تصوير نوراني 40 صورت بر سنگ قبر امامزاده چهلتنان(ع) مهدي اربابي در ادامه به خوابي كه اخيرا خود درباره امامزاده چهلتنان(ع) ديده اشاره ميكند و برايمان ميگويد: «سال گذشته كه قرارداد ساخت ضريح اين امامزاده بسته شد در خواب ديدم كه 3ـ4 نفر با من تماس گرفتند و گفتند كه ضريح امامزاده را آوردهايم و قصد نصب آن را داريم؛ در محل نصب ضريح يك سنگ قبري نمايان شده و تو هم بيا و اين سنگ قبر را زيارت كن؛ من در عالم خواب خود را به صحن امامزاده رساندم و ديدم كه پارچه سبزي را بر روي سنگ قبر امامزاده كشيدهاند، وقتي اين پارچه را كنار زدم 40 صورت را بهصورت نقش برجسته بر روي اين سنگ مشاهده كردم، تصور كنيد كه 40 صورت كاملا نوراني و نمايان بر روي سنگي حك شده باشد كه كاملا طبيعي و واقعي با محاسن نوراني بر روي اين سنگ قابل مشاهده بودند؛ بر بالاي اين سنگ قبر هم نوشته شده بود "امامزاده چهلتنان " و زير هر يك از اين چهرهها، اسمي نوشته شده بود. وقتي من چشمم به اولين چهره اين سنگ افتاد، اين چهره آنقدر زيبا و نوراني بود كه مجذوب آن شدم بهگونهاي كه نتوانستم بقيه چهرهها را ببينم و نگاهم بر روي همين چهره اول باقي ماند كه در زير اين صورت نوشته بودند "امامزاده يعقوب " و من به واسطه شدت مجذوبيت به اين چهره، نتوانستم چشم از آن چهره بردارم؛ اين صورت و چهره بر روي سنگ را بوسيدم و افراد حاضر در كنار سنگ قبر مشغول نصب ضريح جديد شدند. در پي اين خواب بود كه در كتاب بحرالانساب به دنبال نام يعقوب در فرزندان امام موسي كاظم(ع) گشتم، پس از بررسي متوجه شدم كه امام موسيكاظم(ع) فرزندي به نام يعقوب داشته و هم در نوادگان حضرت فردي به نام يعقوب بوده است.» * زائراني كه همگي با دستان پر از آستانه امامزاده چهلتنان(ع) باز ميگردند اربابي نفسي تازه ميكند و ادامه ميدهد «در طول اين چند سالي كه در امامزاده چهلتنان(ع) هستم، خاطرات زيادي از افراد حاجتمندي كه به اين امامزاده آمدهاند، دارم. آقاي حاصليان كه باني ساخت ضريح جديد امامزاده چهلتنان است، حوائج خاص زيادي داشته كه توسط اين امامزاده برآورده شده است؛ داستان خط تلفن امامزاده نيز شنيدنش خالي از لطف نيست، ما براي امامزاده تقاضاي خط تلفن ثابت كرديم كه شماره 38 28 63 55 نصيب امامزاده چهلتنان(ع) شد كه به صورت اتفاقي متوجه شديم كه اگر بهصورت دو به دو اعداد اين 8 رقم را جمع بزنيم به عدد 40 ميرسيم. همچنين به كرات برآورده شدن حوائج زائران امامزاده چهلتنان(ع) را ديدهايم كه پس از برآورده شدن حوائجشان هدايايي را براي امامزاده ميآورند و از خادمين امامزاده تشكر ميكردند و ميگفتند كه ما حاجت خود را گرفتهايم؛ در مواردي خانوادههايي را شاهد بودهايم كه گرفتاريهاي بسيار بزرگي داشتهاند و در آستانه متلاشي شدن قرار داشتهاند اما با عرضه حوائج خود به آستان امامزاده چهلتنان(ع) زندگيشان متحول و منقلب شده و مشكلاتشان سامان يافته است. ما به عنوان خادمين امامزاده چهلتنان(ع) ديدن اين گونه كشف و كرامات برايمان عادي شده و امري خارقالعاده محسوب نميشود و برايمان جاي تعجب ندارد.» او ميگويد «شايد اين كرامات براي كساني عجيب و امر خارقالعاده محسوب شود كه از ائمه اطهار شناخت كافي ندارند در صورتي كه ائمه اطهار براي آخرت و براي نجات از سختيها و گرفتاريهاي برزخ و قيامت از ما دستگيري ميكنند حال برآورده كردن برخي حوائج و گرفتاريهاي دنيايي، جزء امور دمدستي محسوب ميشود كه در مقايسه با آن عظمت آخرت، اين حوائج دنيايي چيز قابل ذكري نيست. * پاي صحبت "مشهدي كريم " كه 40 سال در چهلتنان خدمت كرد وقتي صحبتهاي مهدي اربابي به اين جا ميرسد، بهاتفاق به سراغ كريم گلكار معروف به "مشهد كريم " در كوچه غريبان پشت امامزاده چهلتنان رفتيم كه بيش از 40 سال سرايدار و خادم امامزاده چهلتنان(ع) بوده؛ مشهدي كريم از خودش ميگويد و اينكه بچه يتيمي بوده كه به تهران آمده و حالا 53 سال است كه در تهران زندگي ميكند و 6 سال را در سهراهي حاجاتي در كاروانسراي گلشن، لحافدوزي ميكرده و از سال 42 كه پدرخانمش به عنوان سرايدار و خادم امامزاده فوت كرده، حاج اسماعيل ارباب از او خواسته كه در اينجا بماند و سرايدار امامزاده چهلتنان شود؛ در اين مدت به چشم خود بارها ديده كه چه افرادي آمدهاند و حوائج خود را از اين امامزاده گرفتهاند، مشهدي كريم برايمان قسم ياد ميكند كه تا اين لحظه تمام امورات زندگياش به "آقايي " گذشته و اين طور نبوده كه در طول زندگياش كسي پشت سر او حرفي بزند و يا فرزندانش "نااهل " شوند و اينكه حاج ابراهيم اربابي به او توصيه كرده كه اينجا بماند تا امام حسين(ع) زندگي او را "تأمين " كند. مشهدي كريم از خاطرات خود از امامزاده چهلتنان(ع) ميگويد و اينكه به ياد دارد زماني كه ميخواستند بناي امامزاده چهلتنان(ع) را بازسازي كنند، دور قبر امامزاده را حفاري ميكنند تا ستونهاي ساختمان جديد را نصب كنند و اين حفاري 3 ـ 4 روزي طول ميكشد و ميگويد «خدا ميداند، به همين امامزاده قسم، تا 5 ـ 4 روز از دور قبر اين امامزاده بوي گلاب عجيبي به مشام ميرسيد، هر كسي كه در آن زمان به داخل محوطه امامزاده ميآمد از اين بوي گلاب مستكننده ميپرسيد و ميگفت كه اين بوي چيست و اين چه نوع گلابي است؟ ما هم سري تكان ميداديم و ميگفتيم، آره! قبر را با گلاب شستهايم! آخه اگر اين حرف را نميزديم بازاريان هجوم ميآوردند و تمام خاك اين امامزاده را براي تبرك با خود ميبردند.» مشهدي كريم ادامه ميدهد: «در همين كوچه غريبان، فردي به نام حاج محمود زندگي ميكرد؛ در يكي از شبهاي تابستان كه در پشتبام دراز كشيده بوده، ميبيند نور سبزي از آسمان وارد فضاي امامزاده شد، حاج محمود به سرعت خود را به ورودي امامزاده ميرساند و در آن زمان سرايدار امامزاده پدر خانم من بود، او در را باز ميكند و حاج محمود قضيه را برايش تعريف ميكند كه نور سبزي از آسمان به داخل امامزاده شده؛ سرايدار امامزاده ميگويد كه اين اتفاق براي من چيز جديدي نيست، من بارها چنين صحنهاي را ديدهام؛ با هم داخل امامزاده ميشوند كه عطر عجيبي تمام فضاي امامزاده را پر كرده و حال و هواي عجيبي هم در امامزاده حاكم بوده.» * سرهنگ درباري كه خادم امامزاده چهلتنان(ع) شد مشهدي كريم از خاطرات قبل از انقلاب هم برايمان ميگويد و تعريف ميكند «يك سرهنگ بازنشستهاي در زمان شاه بود كه خود را خادم اين امامزاده كرده بود؛ اين سرهنگ كه در دربار خدمت ميكرده حدود 2 متر قد داشت و جثه بسيار بلند و بالايي؛ سن و سالي از او گذشته بود، در آن زمان من سرايدار بودم و براي اولين بار كه او را ديدم، از من پرسيد اسم تو چيست، گفتم "كريم گلكار " گفت من يك ماه است كه به دنبال اين امامزاده هستم و خواب ديدهام و به من گفتهاند كه برو "چهلتن " خدمت كن! وقتي او براي اولين بار رفت داخل امامزاده و زيارت كرد، از آن به بعد بود كه جانا و مالا شروع به خدمت در اين امامزاده كرد. اين قضيه براي 37 سال پيش است و اين سرهنگ ميگفت كه من از اين امامزاده خيلي نتيجه(حاجت) گرفتهام، او هر روز جلوي در امامزاده را آبپاشي ميكرد و وقتي ميخواستم كه ظرف آب را از او بگيرم، قبول نميكرد و ميگفت كه اين كار را بايد خودم انجام دهم. هنوز مشهدي كريم حرفهاي زيادي براي گفتن از امامزاده چهلتنان(ع) و 40 سال خدمتش در اين امامزاده دارد اما فرصت و توفيق همنشيني ما با اهالي اين بقعه بهشتي در قلب بازار تهران به انتها ميرسد و از كوچه غريبان خارج ميشويم و سرمست از عطري كه هنوز در جانمان از زيارت اين "40 " امامزاده نشسته، مسير چهارسوق بزرگ بازار را در پيش ميگيريم ...
دیدگاه تان را بنویسید