انتشار سه اثر جدید از محمدرضا سرشار
به زودي سه اثر جدید از محمدرضا سرشار عضو هيات علمي گروه ادبيات انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتشر می شود.
روابط عمومي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي: اين کتاب ها با نام هاي «پیشینه ، نقش و اهمیت داستان در زندگی»، «انواع نقد ادبی» و «نقد ادبی: کارکردها، آفات» در فصل پاییز توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه منتشر خواهد شد. كتاب «پیشینه ، نقش و اهمیت داستان در زندگی» داراي 4 فصل با عناوين «علاقة شاهان به داستان»، «علاقة تودة مردم به داستان»، «داستان در ادبیات کلاسیک ما و جهان» و «نقش و اهمیت داستان در دوران معاصر» است. در مقدمه اين كتاب مي خوانيم: «داستان و داستانگویی پدیدهای است که پیشینة آن، به قدمت پیدایش زبان و گویایی آدمیزاد است. آنچنان که، تقریباً هیچ قوم و ملت کهنی را نمیتوان یافت که دارای داستانها و حکایتهای مذهبی، حماسی، اجتماعی، و امثال آنها نباشد. گروهی، قصه را بر تفکر، مقدم میدانند؛ و به عبارت بهتر، قصهگویی را مرحلة ابتدايی تفکر انتزاعی میشمارند؛ و میگویند: اولین اقوام انسانی، تفکر را نه با کمک مفاهیم و تصورات، بلکه با تصاویر شاعرانه انجام میدادند. مطالب خود را به صورت داستان نقل میکردند؛ و با خط هیروگلیف مینوشتند. گفته میشود: یکی از مهمترین خاستگاههاي نخستین قصهها، اعتقادات دینی و مذهبی بشر است. بیشتر قصهها و افسانههای دوران باستان، ریشه در باورهای دینی بشر دارد. حتی در قصههای سرگرمکننده و غیردینی، رنگ و صبغة اعتقادات مابعدالطبیعی بشر، در قالب خدایان افسانهای، نمودار شده است.» اما دومين كتاب با نام «انواع نقد ادبی» داراي فصل هايي با اسامي: «پیشینۀ نقد ادبی»، «انواع نقد ادبی»، «نقد اخلاقی ـ فلسفی»، «نقد ارسطویی»، «نقد اسطورهای (کهن الگویی)»، «نقد اصالت زن (فمینیستی)»،«نقد انتظامی»، «نقد بر اساس انواع ادبی»، «نقد پدیدارشناختی»، «نقد تأثرگرا (امپرسیونیستی)»، «نقد تأویلگرا (هرمنوتیک)»، «نقد تاریخی ـ تذکرهای»، «نقد تطبیقی»، «نقد تفسیری»، «نقد تکوینی»، «نقد توصیفی»، «نقد جامعهشناختی»، «نقد خلاق»، «نقد خوانندهمحور»، «نقد روانشناختی»، «نقد زبانشناختی»، «نقد ساختارگرا»، «نقد ساختارشکن»، «نقد شکل (صورت، قالب، فرم) گرا»، «نقد عملی»، «نقد عینی»، «نقد کثرتگرا (آزاد)»، «نقد کنشی»، «نقد متون»، «نقد محاکاتی»، «نقد نمودگرایی»، «نقد نو» و «پایان سخن: «نقد سیاسی» یا«نقد غیرسیاسی»» است. در مقدمه اين كتاب مي خوانيم:« از یک دیدگاه میتوان گفت: شروع غیررسمی نقد ادبی، همزمان با آغاز آفرینش نخستین اثر ادبی است. به عبارت دیگر، پیش از پیدایش تاریخ رسمی ادبیات، نقد ادبی نیز پدید آمده است. زیرا تاریخ رسمی ادبیات، تنها از زمانی شکل گرفته و تدوین یافته است که اولاً، ادبیات نوشتاری شکل گرفته است. ثانیاً تعداد و حجم این آثار به حدی رسیده، که موضوع ادبیات، به عنوان یک پدیدة مستقل هنری، مورد توجه ویژة اندیشمندان و متولیان رسمی و غیرِرسمیِ فرهنگیِ جوامع مختلف انسانی، قرار گرفته است. ضمن آنکه میدانیم: شروع واقعی ادبیات، با ادبیات «گفتاری» است. که این نیز، عمری به درازایِ پیدایش زبان و گویایی در نوع آدمیزاد دارد. به بیانی دیگر، میتوان گفت: نخستین هنرمندی که اولین اثر ادبی را خلق کرد، پایهگذار نخستین شالودههای نقد ادبی نیز شد. چه، هر آفرینش ادبی ـ حتی در همان اشکال ابتدایی و اولیه خود ـ یک فعالیت ذوقی (آگاهانه یا ناآگاهانه بودنِ آن، تأثیری چندان در این مورد ندارد) و نوعی گزینش و ترکیب ویژه، در عرصة کلام است. بنابراین، همین گزینش اولیة کلامی بر کلام دیگر یا گونهای خاص از ترکیب بر ترکیبهای دیگر، پیرایش نهایی اثر از زواید، و دخالتهایی آگاهانه از این است ـ ولو به ظاهر، صرفاً مبتنی بر ذوق ـ ، خود، گونهای از نقد عملی و کاربردی است. از آن سو، نخستین مخاطبانِ با ذوق و فرهیختة آثار ادبی را نیز میتوان در زمرة اولین منتقدان به شمار آورد. زیرا اینان، با گزینش و ترجیح دادن اثری نسبت به اثر یا آثاری دیگر، و دل بستن بدان، یا احتمالاً تمجید از آن اثر و آفرینندهاش، در واقع، به نوعی نقدِ ابتدایی در این عرصه دست زده و نخستین معیارهای سنجشی برای رویکرد ذوق مخاطبان را، به جامعۀ ادبی، شناساندهاند. با این همه، نقد، در شکل فنی و علمی آن، تنها از زمانی به شکل رسمی پا گرفت که اولاً، انسانْ نوشتن آموخت و آثار ادبی خود را به رشتۀ تحریر درآورد. در ثانی، این آثار، از نظر تعداد و حجم و کیفیت، به سطحی رسید که مقولهای خاص به نام «ادبیات» را، در کنار دیگر مقوله های اجتماعی، به عنوان پدیدهای مستقل، به رسمیت شناساند.» اما آخرين كتاب «نقد ادبی: کارکردها، آفات» است. اين كتاب از 3 فصل با عناوين «نقد ادبی چیست؟»، «آفات و تبعاتِ منفی نقد» و «نکتههایی کلیدی، برای نقد یک داستان» تشكيل شده است. در مقدمه اين كتاب آمده است: « منتقدان، برای نویسندگان تازه کار، حکم یک معلم و مربیِ با تجربه را دارند. آنان در وادی ناشناخته یا کمشناختۀ نویسندگی برای این گروه، همچون بلدها و راهنماهایی با تجربه، به این قبیل نویسندگانْ کمک میکنند، تا با پی بردن به نقاط ضعف و قوتهایشان، به رفع ناتوانیها و افزایش تواناییهای خود در آثار آتیای که پدید میآورند، بپردازند؛ و کوتاهترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب کنند. اما نویسندگان با تجربه نیز از نقد آثار خود توسط منتفدانِ با صلاحیت، بینیاز نیستند. آنانْ هر چند ممکن است با فوت و فنهای نوشتنْ آشنایی لازم را داشته باشند؛ اما دست کم، دچار دو مشکلاند: نخست اینکه، به خلاف آنچه تصور میشود، این گروه لزوماً بر همۀ روشها، شگردها و ریزهکاریهای نوشتن ـ بهخصوص به صورتِ بهروز ـ اشراف و تسلط ندارند. بلکه در این زمینه، چه بسا منتقدان خبره و با مطالعه، از آنان آگاهتر و مشرفتر باشند. در ثانی، آنان چه در هنگام نوشتن و چه تا مدتها پس از آن، در اثر آفریده شده توسط خود، غرقهاند. به همین سبب، ممکن است برخی از قوتها و ضعفهای ریز و ظریف و حتی گاه بزرگِ کار خود را نبیند و متوجه نشوند. به قول یکی از ناقدان آنان یک چیز را با دقت میبینند و چیز دیگر، از زیر نظرشان درمیرود. هر نویسنده، به قلب بعضی موجودات راه پیدا میکند، و بعضی دیگر را یا نمیفهمد و یا بد میفهمد. این موضوع، به علت بیدقتّی، سر به هوایی و یا تنبلی نیست. بلکه علت آن، ویژگیهای طبیعی و انسانی، و نوع زندگی آنهاست. کسی که بتواند ادعا کند قادر است به همۀ دلها راه یابد و هیچ چیز از نظرش پوشیده نیست، نه هرگز وجود داشته است و نه به وجود خواهد آمد.»
دیدگاه تان را بنویسید